خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای .

خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای

دلایل دروغگویی ایرانیان

دلایل دروغگویی ایرانیانسه شنبه دوازدهم آبان 138810:50نویسنده: مدیر

کورش کبیرهزاران سال پیش ازخداوندخواست که ایران زمین راازدومصیبت بزرگ ایمن بدارد، یکی ازآن دومصیبت خشکسالی بودودیگری دروغ.

ازدیربازخودیهاوآنانکه سفری کوتاه یابلندمدت به کشورماکرده اندچه جهانگردان وچه سیاستمداران ونویسندگان درمراجعت به کشورخویش دست به نوشتن درموردماایرانیان زدندوتقریبا"قریب به اتفاق آنهاازدروغگویی ودورویی به عنوان یکی ازشاخصترین ویژگیهای مانام بردند،امامتأسفانه همان گونه که اشاره شدهیچ یک به چرایی این ویژگیهانیندیشیدند وازآن حرفی به میان نیاوردند.

دراین نوشتارکوتاه می خواهیم بدانیم چگونه شرایط محیطی باعث دروغگویی وآن نیزبه نوبه خودبه ویژگیهای نامناسب دیگری درتمامی مردم جوامعی که شرایطی مشابه جامعه ایران دارند، منجرمی شود.

می دانیم که انسانها،هم به لحاظ قابلیتهاواستعدادهای فطری وهم به لحاظ شرایط اقتصادی وفرهنگی حاکم برخانواده ازیکدیگرمتفاوتند.این تفاوتهادرتمامی جوامع بشری حتی دربهترین و پیشرفته ترین آنان باعث می شودکه افرادازنظرموقعیت اجتماعی در سطوح متفاوتی قرار گیرند.درجوامعی که قانون ازحق مردم دفاع نمی کند،افرادیکه درموقعیتهای بالاترقراردارندمی توانند زندگی زیردستان خودرامنفی یامثبت تحت تأثیرقرار دهند.دراین جوامع جلب رضایت فرادستان وباج دادن به آنان هم درجهت کسب منفعت وهم برای دفع ضرررایج می شودوازآنجاییکه افراد درهرموقعیتی که باشنددرعین حال که زیرنفوذشخص ویااشخاصی قدرتمندترازخودهستندبه گونه ای دررأس قدرت بوده و زیردستانی دارند،ترس وبه دنبال آن جلب رضایت،یعنی باج دهی درتمامی جامعه به نوعی تسری می یابد.بایک نگاه می توان دیدکه تمامی روابط درچنین جوامعی ازالگوی زورگویی-زورپذیری یاهمان ارباب-رعیتی پیروی می کند.

به عنوان مثال رابطه کارفرماوکارگر،رئیس وکارمند،معلم وشاگرد،شوهروزن،والدین وفرزندان وحتی فرزندان بزرگترنسبت به خواهروبرادرکوچکترازخوددرداخل یک خانواده.

جلب رضایت ازراههای مختلفی انجام می شودکه ازآن جمله می توان به سازش،سکوت، اطاعت،تعریف وتمجیدکردن،هدیه ورشوه دادن اشاره کرد.شدت وضعف این اعمال بستگی به شرایطی داردکه فرادست وفرودست درآن قرارگرفته اند.واژه هایی چون:

تملق،چاپلوسی،شیرین زبانی،خوش زبانی،مردم داری،خوش رقصی،خوش خدمتی،چرب زبانی،بادمجان دورقاب چینی،زبان بازی و...که درمکالمات روزمره مابه وفورمورداستفاده قرارمی گیرند،هریک به نوعی به این اعمال(گفتارهاورفتارها)اشاره دارند.

ازراههای دیگرجلب رضایت،استفاده ازالقاب وعناوین است.القابی چون حضرتعالی، جنابعالی،سرکارعالی به جای شماکلمه رایجی که معمولا"برای خطاب شخص مقابل درجوامع مدرن مورداستفاده قرارمی گیردوبه موازات آن استفاده ازکلماتی چون نوکر،چاکر، مخلص،جان نثار،کوچک،ارادتمندو...به جای من.

تنهاکلمه ای که برای خطاب اول شخص درکشورهای مدرن استعمال می شودوهمچنین استفاده ازعناوینی چون جناب رئیس،آقای مدیرودکترومهندس و...واعمالی چون تعظیم کردن،دست بوسی وپابوسی نیزدرجهت همین جلب رضایت وبه بیان دقیقترازسرترس صورت می گیرد.

اماازآنجاکه ترس ازقدرتمندوفرادست یک موجودهولناک وازفرودست یک موجودضعیف و ترسودر ذهن مجسم می کندواین چندان مطلوب نیست،تمامی این اعمال راتحت نام احترام انجام می دهیم.عملی که باعث می شوداین رفتارهاوگفتارها(احترام کاذب)ازحالت عمودی یعنی فرودست-فرادست یاسلسله مراتبی،به حالت افقی نیزتسری یابدچراکه همگان به احترام احتیاج دارند.این جایگزینی همچنین باعث شدکه فرادست به یک مرادومحبوب وفرودست به یک مریدصادق تغییرچهره دهند.

حال اگرحاصل این جابه جایی احترام به جای ترس رابررسی کنیم،متوجه می شویم وقتی بله قربان گویی وموافقت باعقیده افراداحترام تلقی شود،مخالفت باعقیده بی احترامی خواهدبود هنگامیکه سکوت درمقابل ناروااحترام نام گرفت،اظهارعقیده بی احترامی تلقی می شودو وقتی تعریف وتمجیداحترام قلمدادشد،انتقادبی احترامی به حساب می آیدوعدم تحمل آن امری بسیارطبیعی به نظرمی رسد.این معانی قراردادی باعث می شودمابرای ابرازاحترام به تعریف وتمجیددروغین ازیکدیگربپردازیم ودرمقابل نقاط ضعف ویاعیوب افراد(رئیس،مدیر،کافرما، معلم،استاد،همکار،همسرویاهرکس دیگر)سکوت اختیارکنیم،چراکه درغیراینصورت عمل ماتوهین تلقی شده وبه خشم آنهامنجرمی شود،خشم آنان انتقام برمی انگیزاندوآرامش وگاه زندگی مارابه مخاطره می اندازد.

ازطرف دیگروقتی شهامت انتقادرودررودرجامعه ازبین رفت،این انتقادهادرغیاب افرادمطرح می شودواین همان پدیده رایج ومذموم غیبت کردن است.دورویی،تظاهر،دورنگی،ریاودروغ کلماتی که ماانتساب آنهارانسبت به خودبسیارتوهین آمیزتلقی می کنیم،چیزی نیستندجزبیان نکردن حرفهایی که دردلمان می گذردازترس اینکه دیگران ناراحت شوندوبیان حرفهایی که درجهت خوشنودکردن دیگران اعتقادی به آن نداریم.

آری همه مارابه دروغگویی متهم کردنداماهیچکس به این اشاره نکردیامتوجه این امرنشدکه مادربیشترمواردبادروغهایمان(ودراینجاالبته نظربه همین نوع دروغگویی دارم ونه سایرانواع دروغها)به یکدیگرابرازاحترام می کنیم وازدروغ شنیدن نیزبه همین دلیل خوشنودمی شویم که تصورمی کنیم مورداحترام قرارگرفته ایم.

جابجایی هوشمندانه امامخرب دوکلمه احترام وترس باعث شده است که ماحتی آنجاکه ترس ازمال وجان وناموس خویش نداریم فقط وفقط درراستای ابرازاحترام به یکدیگردروغ بگوییم.

وقتی دروغ فراوان گفتیم وشنیدیم اعتمادازمیان مارخت برمی بنددکه به قول سعدی:

دروغ گفتن به ضربت لازم ماند

که اگرنیزجراحت درست شود،نشان بماند

این عدم اعتمادمارامجبورمی کندکه برای باوراندن حرفهایمان به یکدیگربه مبالغه روی آوریم وبه اصطلاح ازکاه کوه بسازیم ودربسیاری ازاوقات قسم پشتوانه آن کنیم قسمهایی چون به جدم،به روح پدرم،به مرگ مادرم،به دوازده امام وچهارده معصوم و...!

بانگاهی به زندگی هرروزه خودمان می توانیم دریابیم که بیشترمکالمات روزمره مابه مبالغه آمیخته است.اصطلاحاتی چون به مرگ بگیرتابه تب راضی شودیاازکاه کوه ساختن ویک کلاغ وچهل کلاغ همه به نوعی به ویژگی مبالغه کردن درمیان ایرانیان اشاره دارند.ویژگی ای که تقریبا"برتمامی وجوه زندگی ماازدوستی ومهرتاخشم ونفرتمان سایه خویش راافکنده است.

مبالغه درابرازمحبت درجملاتی چون فدایت شوم،قربانت بروم،قدم برروی چشم مابگذارید و...خودرانشان می دهددرحالیکه می دانیم کمترکسی به راستی حاضراست،جان خویش رافدای دیگری کند.مبالغه دراظهارکوچکی درکلماتی چون نوکرم،چاکرم وخاک پایم خودرانشان می دهدومبالغه درنفرت رادرعباراتی چون چشم دیدنت راندارم،بروی وبرنگردی،خفه شوی،به زمین گرم بخوری وبمیری می توان مشاهده کرد،درحالیکه کمتر کسی حاضربه مرگ شخصی است که ازاوکدورتی به دل دارد.مبالغه درتهدیداتمان نسبت به فرزندانمان باعباراتی چون اگرچنین کنی می کشمت یااگرپدرت بفهمدمی کشدت خودرا نشان می دهدومبالغه درواکنشهایمان به حوادث بسیارجزیی مانندریختن کمی آب برروی فرش یاشکستن یک گلدان سفالی درگفتن خدامرگم بدهدتجلی می کندوبالأخره عبارت صدبارگفتم رانیززمانی استفاده می کنیم که حرفی رابیش ازیک یادوباربه کسی زده ایم.هر چنداین ویژگیهای اخلاقی ممکن است کم اهمیت به نظربرسندامابانگاهی به تاریخ می توان دیدکه همین ویژگیهاوعادات گاه ملتهایی رابه سوی جنگ ونابودی سوق داده است.وقتی انسان مجبورشدیادرمقابل گفتارورفتارغیرعادلانه دیگران سکوت اختیارکندیادرجهت تنازع بقای خویش یادرجهت احترام گذاشتن به دیگران دروغ بگویدیعنی به تملق وتعریف بیهوده ازآنان مشغول شود،نارضایتی وکینه دردل اوبه وجودمی آید.این نارضایتیهاذره ذره جمع وبه انبار باروتی تبدیل می شودکه اگرتخلیه نشود،روان فردراپریشان می کندوتخلیه آن نیزازطریق تهمت زدن،ترورشخصیت،واردآوردن لطمات مالی یادرشرایط حاد،حذف فیزیکی خودرانشان می دهد.

منبع:http://www.east7vision.mihanblog.com/post/874



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۳۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)