مهارت حلّ مسئله (problem solving):
مراحل مسالهگشایی
به طور کلی مسالهگشایی 5 مرحله دارد:
1 ـ ادراک خویشتن: قدم اول در حل مشکل به طور موفقیتآمیز این است که شخص این ادراک را در خود پرورش دهد که: «تو میتوانی مشکلت را حل کنی.» برای ایجاد جهتگیری مسالهگشایی در خود باید بتوانید به خودتان بگویید: «بخشی از زندگی مواجه شدن با مشکلات است و وقتی با مشکلی مواجه میشوم باید آرام و خونسرد باشم.»
نکته: کسی که باهوشتر است تعریف بهتری از مشکل ارائه میکند، راهحلهای بیشتری را به ذهن میآورد آنها را دقیقتر ارزیابی میکند و بهترین راهحل را انتخاب میکند
2 ـ تعریف مساله: اولین کاری که در موقع مواجه شدن با یک مشکل میتوانید انجام دهید، شناخت دقیق مساله است. مشکلات و تعارضات اساسی را مشخص و سپس فهرستی از اهداف خودتان را تهیه کنید.
3 ـ فهرست کردن راهحلهای مختلف: قبل از انتخاب یک شیوه کار، بهتر است که تمام راهحلهای احتمالی را بررسی کنید. برای ایجاد طرحهای خوب باید انعطافپذیر و خلاق باشید و تا آنجا که میتوانید راهحلهای بیشتری را مطرح نمایید.
4 ـ تصمیمگیری: زمانی که از مشکلاتی که در پیش رو دارید شناخت کامل داشته باشید و فهرستی از راهحلهای مختلف نیز تهیه کرده باشید، تصمیمگیری بسیار ساده و آسانتر خواهد شد. اگر اولین انتخاب شما موثر واقع نشد باید انعطافپذیر باشید و طرحهای دیگر را امتحان کنید.
5 ـ امتحان کردن: اگر راهکار شما موفقیتآمیز بود چه بهتر، در غیر این صورت باید مراحل حل مساله را مجدد مرور کنید. شما باید پذیرای همه راهحلها باشید و همیشه به خاطر داشته باشید که یک مشکلگشا هستید.
چگونگی آموزش این مهارت
به طور کلی مهارتهای زندگی و ازجمله مهارت حل مشکل در همه افراد میتواند کاربرد مثبتی داشته باشد ولی طبیعتا هر چه ضریب هوشی و توانایی فرد بالاتر باشد استفاده بیشتری میتواند از این مهارت ببرد. هوش و خلاقیت فرد در تمام مراحل این مهارت تاثیرگذار است. کسی که باهوشتر است تعریف بهتری از مشکل ارائه میکند، راهحلهای بیشتری را به ذهن میآورد، آنها را دقیقتر ارزیابی میکند و بهترین راهحل را انتخاب میکند. از طرف دیگر میتوان گفت تنها بخشی از مهارت حل مساله به دانش و اطلاعات فرد بستگی دارد. بنابراین فقط با مطالعه یا کسب دانش بیشتر ما به مهارت نمیرسیم بلکه به تمرین و تکرار نیز نیازمندیم. بنابراین لازم است آموزش و تمرین این مهارت از دوران کودکی آغاز شود تا با تجربه حاصل از آن قادر شویم در بزرگسالی با مسائل عمدهتر زندگی، راحتتر مواجه شویم.
نحوه آموزش این مهارت تا حد قابل توجهی وابسته به سن افراد است. در بزرگسالی به راحتی میتوان با بیان اهداف این آموزش به طور صریح و مستقیم تعلیم مهارت را شروع کرد، اما برای کودکان آموزش مستقیم این مهارت تقریبا غیرعملی است.
لذا در این سنین نحوه آموزش عموما مبتنی بر «بازی» یعنی به شکل غیرمستقیم استبه فرزندانمان هم این مهارت را آموزش دهیم
ما به عنوان پدر و مادر همیشه نمیتوانیم برای فرزندانمان ایمنی را ایجاد کنیم. آنها باید خودشان قادر باشند با مسائل و مشکلات بالقوه با آرامش و به صورتی کارآمد برخورد کنند. ما احتیاج به بچههایی داریم که شروع به فکر کردن درباره موضوعات جدی کنند. آنها میتوانند با تشویق و کسب مهارتهای اساسی این کار را انجام دهند. معمولا دستورالعمل برای حل مشکلات از 2 قسمت اصلی تشکیل شده است. یکی این که پرسش و پاسخ را تمرین کنید و دیگری آن که تصمیمگیریها یا درست تصمیمگرفتن را تمرین نمایید. در واقع این فعالیتها مختص گروه سنی خاص یا تواناییهای خاص نیستند. پرسیدن و پاسخ دادن خود مستلزم تمرین و صرف وقت زیاد است که بچهها در مدرسه آنچنان تمرینی در این زمینه ندارند و دقت کافی نیز برای سوالات و پاسخهای دقیق و متفکرانه نیز وجود ندارد. بچهها به سوالات صحیح یا غلط و سوالاتی که تنها یک پاسخ صحیح دارند، پاسخ میدهند. میتوان گفت آنچه بچهها نیاز دارند و مدارس نمیتواند فراهم کند، سوالاتی است که مستلزم فکر کردن باشند، مانند «درباره... چه فکر میکنی؟» یا «چطور میتوان این مساله را حل کرد؟»
والدین میتوانند برای بچههای کوچکتر سوالات آسانتری را در نظر بگیرند مثلا این که «به نظرت این داستان چطور تمام میشود؟» یا «چرا این طور فکر میکنی؟» از بچههایی که بزرگتر هستند، میتوانیم سوالاتی درباره موفقیتهایی که پیش میآید، بپرسیم مثلا زمانی که یک برنامه تلویزیونی را میبینید میتوانید بپرسید: «این برنامه به ما چه میگوید؟» یا «چه برداشتی از این برنامه داری؟» تقریبا تمام مراحل مشکلات با خلاقیت همراهند، اما برخی از سوالات، خلاقیت بیشتری ایجاد میکنند. وقتی از بچهای میپرسید که «آرزو داشتی چه اتفاقی بیفتد؟» میتوانید منتظر شنیدن پاسخهای ذهنیتری باشید. از بچهها بخواهید برای چاره مشکلی که خودشان ایجاد کردهاند، نظر بدهند با این روش به جای آن که راهحلی را به بچهها تحمیل کنیم، خود آنها سهمی را در پیدا کردن راهحل خواهند داشت و امید آن میرود که با راهحلهایی که خود پیدا میکنند، مشکل حل شود. در بیشتر موارد برای تقویت مهارت حل مشکل میتوانید از فرزندتان سوالاتی با پاسخهای نامحدود بپرسید. در اینجا هیچ پاسخ صحیحی وجود ندارد، شما هم در کلاس درس نیستید و هیچ بچه دیگری مشتاق به دادن پاسخ درست نیست. در خانه فضای آرامی برای یاد دادن و یاد گرفتن وجود دارد.
منابع:
www.aftabir.com
socialworker.mihanblog
جزوات آموزشی مهارتهای زندگی حوزه پیشگیری سازمان بهزیستی
برچسب: ،