بک لینک -

سايت پیش بینی
وان ایکس بت
سایت شرط بندی انفجار
سایت شرط بندی
سایت بازی انفجار
سایت شرط بندی فوتبال
سایت enfejar
بت فوروارد
جت بت
سایت پیش بینی فوتبال
ثبت نام بازی انفجار
sibbet90
سایت سیب بت
ورود به سایت بازی انفجار
وان ایکس بت
سایت بازی انفجار
پوکر آنلاین
بت بال 90
انفجار آنلاین
جت بت
بازی انفجار
سایت بازی انفجار

 خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای .

خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای

دروغگوها چرا بیشتر از افراد عادی صابون می خرند؟؟؟؟؟

روان‌شناسان دانشگاه می‌شیگان با انجام آزمایشی دریافتند افرادی که دروغ می‌ گویند، احساس آلوده بودن کرده و تلاش می‌‌کنند خود را از این آلودگی پاک کنند.

به گزارش خبرگزاری سینا به نقل از دیلی تلگرف، افراد زیادی نمی‌‌توانند این ادعا را داشته باشند که تا به حال در زندگیشان دروغ نگفته‌اند و از این رو همه افرادی که این رفتار را رفتاری زشت و نادرست می‌ دانند، احساس بدی که پس از گفتن دروغ در انسان به وجود می‌‌آید را تجربه کرده‌اند.

اکنون محققان ثابت کرده‌اند که دروغ گفتن واقعا در انسان احساس آلوده شدن را به وجود می‌ آورد، در حدی که فرد را وا می‌‌دارد تا برای شستشوی دهان خود به دنبال دهانشویه یا مواد شوینده دیگر بگردد.

تیمی‌ از روان‌شناسان با هدف آزمایش بر روی ضرب المثلهایی مانند آلوده دست یا آلوده دهان که به افراد دروغگو خطاب می‌ شود، رفتار ۸۷ فرد را در هنگام دروغگویی و یا گفتن واقعیت مورد بررسی قرار دادند.

اسپایک لی محقق دانشگاه می‌شیگان که انجام این پروژه را به عهده داشته است می‌ گوید نتایج آزمایش‌ها نشان می‌‌دهند
افرادی که دیگران را فریب داده‌اند بیشتر از صابون و دهانشویه استفاده می‌‌کنند در صورتی که افرادی که واقعیت را می‌‌گویند، احساس نیاز به استفاده بیشتر از مواد شوینده را ندارند.

افرادی که دروغهای کلامی ‌گفته بودند بیشتر از دهانشویه و افرادی که از طریق نامه‌های الکترونیکی اقدام به دروغگویی و فریب دادن دیگران کرده بودند، بیشتر از صابون استفاده می‌ کردند.

در این مطالعه از داوطلبان خواسته شد نقش وکیلی را بازی کنند که با رقیبی به نام کریس برای ارتقا گرفتن در حال رقابت شدید است. از هر یک از داوطلبان خواسته شد تصور کنند مدارکی را یافته‌اند که کریس آن‌ها را گم کرده و بازگردادن این مدارک باعث پیشرفت شغلی وی و آسیب دیدن آن‌ها خواهد شد، داوطلبان باید برای کریس پیامی ‌صوتی یا نوشتاری می‌ گذاشتند تا به وی بگویند مدارک را یافته‌اند یا نه.

بلافاصله پس از گذاشتن پیام، داوطلبان بر اساس میزان اشتیاق به خریداری صابون یا دهانشویه دسته بندی شدند نتایج نشان داد افرادی که از پشت خط تلفن اقدام به دروغگویی کرده و پیامی ‌نادرست برای کریس به جا گذاشته بودند به استفاده از دهانشویه تمایل شدیدی داشتند و حتی حاضر بودند برای خرید آن بهایی بیشتر بپردازند که این نتیجه در مورد افرادی که حقیقت را گفته بودند، صحت نداشت.

به گفته لی اشاره به عبارتهای آلوده دست یا آلوده دهان در مکالمات روزانه باعث شده است تا مردم درباره مفهوم انتزاعی پاکی و سلامت اخلاقی به شیوه‌ای فیزیکی‌تر بیاندیشند و آن را به پاکی جسمی‌ارتباط دهند.

لی معتقد است این نوع ارتباط قوی میان مفاهیم انزاعی و فیزیکی باعث شده پس از دروغ گفتن، فرد نه تنها درصدد جبران رفتار ناپسند خود برآید، بلکه تلاش می‌ کنند عضو آلوده بدن خود را نیز پاک کنند


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۳۴ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

شکست عشقی چرا زجرآور است؟؟؟

دانشمندان معتقدند دلیل اصلی دشوار بودن جدایی و شکست عشقی در مغز انسان نفهته است. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که دچار این حالت می‌شوند مشابه با اشخاصی هستند که برای ترک اعتیاد تلاش می‌کنند.

با بررسی مغز افرادی که به تازگی دچار شکست عاطفی شده و برای مثال طلاق را تجربه کرده‌اند دانشمندان متوجه شکل الگوهای خاصی در مغز انسان شدند که به این مشکل دامن می‌زند.

دانشمندان متوجه شدند مردان و زنانی که طلاق را تجربه کرده‌اند با نگاه کردن به عکس همسر سابقشان نواحی خاصی در مغزشان فعال می‌شود که مرتبط با کنترل احساسات، دریافت پاداش و نیاز اعتیاد گونه است و علاوه بر آن احساس وابستگی و درد و رنج حاصل از جدایی را در فرد تقویت می‌کند.

این مطالعات نشان می‌دهد که چرا برای بسیاری از افراد غلبه بر حس ناشی از جدایی مشکل است و چرا برخی در هنگام بروز این مشکلات عاطفی رفتارهای افراطی مانند خودکشی از خود نشان می‌دهند.

دکتر هلن فیشر از دانشگاه راتگرز که این تحقیقات را انجام داده است در این باره گفت: عشق مانند اعتیاد است. احساس علاقه می‌تواند مانند یک اعتیاد قدرتمند در بدن انسان شکل بگیرد که جدایی می‌تواند تاثیرات بسیار مخربی روی ذهن و روان انسان‌ها داشته باشد.

فیشر در این باره گفت: ما فکر می‌کنیم که شکل مغز برای پذیرش عشق از میلیون‌ها سال قبل برنامه ریزی شده است که باعث می‌شود اجداد ما بتوانند انرژی و وجود خود را برای یک نفر متمرکز کنند و فرآیند همسریابی را آغاز کرده و ادامه دهند.

زمانی که شما در فرآیند جدایی وارد می‌شوید یکی از بهترین مواهب زندگی را از دست می‌دهید. مغز شما طوری فعالیت می‌کند که شما را وادار به بازگرداندن همسرتان کند و این حالت می‌تواند به شکل اعتیاد گونه عمل کند.

فیشر و همکارانش مغز 15 داوطلب را که به تازگی دچار شکست عاطفی شده بودند اسکن کردند. این افراد با وجود پایان یافتن زندگی مشترکشان هنوز هم به همسر خود علاقه داشتند. به طور متوسط این افراد دو سال با همسر خود زندگی کرده بودند و تقریبا 2 ماه بود که از او جدا شده بودند.

در این تحقیقات از سوالات خاصی استفاده شد تا شدت عشق و علاقه این افراد بررسی شود. بررسی‌ها نشان داد که این افراد 85 درصد از اوقاتی را که در بیداری هستند به همسر خود فکر می‌کنند.

این تحقیقات نشان داد نگاه کردن به تصویر همسر سابق باعث فعال شدن قسمت‌هایی از مغز می‌شود که با پاداش و انگیزه مرتبط هستند. این ناحیه در افراد علاقه مند هم به شدت تحریک می‌شود و رضایت فرد از زندگی گذشته‌اش یا داشتن خاطرات بد از آن دوران معمولا تاثیری در فعالیت این ناحیه ندارد.

به عبارت دیگر جدایی برای بسیاری از انسان‌ها بسیار مشکل است و حتی می‌تواند فرد را با مشکلات عاطفی شدید مانند افسردگی و ناامیدی رو به رو کند.

چاره چیست؟
البته برای این افراد روش‌هایی هم برای غلبه بر این احساس وجود دارد. دانشمندان متوجه شدند زمان بهترین مسکن است. هرچه زمان بیش‌تری از جدایی می‌گذرد به همان اندازه فعالیت بخش‌های مرتبط کاهش پیدا کرده و ممکن است از شدت علاقه فرد کم شود.

گذشت زمان سبب می‌شود فرد بتواند منطقی‌تر در مورد گذشته خود بیندشید و خوبی‌ها و بدی‌های آن را بهتر بسنجد. این موضوع سبب می‌شود او بتواند بهتر در مورد گذشته خود قضاوت کند.

این بررسی‌ها هم‌چنین نشان می‌دهد صحبت کردن در مورد این موضوع یکی از بهترین روش‌ها برای کاهش اثرات آن است.

با این کار شرایطی برای مغز فراهم می‌شود که می‌تواند بهتر در این مورد تفکر کند و روش‌های موثری برای کنار آمدن با آن ابداع کند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۳۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

دروغ کودکان چرا و دلیل آن ؟؟/

کودکی که غلو می‌کند، دروغ می‌گوید و یا به تحریف واقعیت می‌پردازد، این کار را به دلایل مختلفی انجام می‌دهد. گاهی اوقات (به دلایل غالباً ناشناخته) حس می‌کند که دوستش ندارند و به این منظور دروغ می‌گوید که شنونده او را بیشتر دوست بدارد. کودک یاد گرفته است که تحریف واقعیت، توجه بیشتری را به او جلب می‌کند. این کار گاهی اوقات جبران‌گر احساس ناتوانی اوست. گاهی دروغگویی کودک به خاطر جلوگیری از تنبیه شدن یا از پیامدهایی است که فکر می‌کند گفتن واقعیت به همراه خواهد داشت. برخی کودکان دروغ می‌گویند تا دیگران را به مشکل اندازند. این گونه کودکان غالباً خودشان مشکلی دارند. دروغگویی کودکان غالباً برای انجام ندادن وظایف و تکالیف است. کودک به دروغ می‌گوید که تکالیف مدرسه را انجام داده است تا به کار لذت بخش‌تری بپردازد. کودکان دوست ندارند که هنگام ارتکاب به یک رفتار نامناسب دستگیر شوند و به همین خاطر غالباً دروغ می‌گویند یا واقعیت را جور دیگری نشان می‌دهند.
باید به یاد داشته باشیم که کسانی که از روی عادت و یا به طور مزمن دروغ می‌گویند، به ندرت احساس خوبی درباره خودشان دارند. به الگوهای دروغگویی کودکتان توجه کنید. آیا او تنها در زمان‌های خاص یا موقعیت‌های خاصی دروغ می‌گوید؟ سعی کنید دریابید نیازهایی که کودک را به دروغگویی وا می‌دارد کدامند.

اقدامات

  • همیشه به کودکتان و در مقابل او راست بگوئید. از گفتن دروغ، هر چند کوچک و کم اهمیت اجتناب کنید.
  • به فرزندتان، از طریق نقش بازی کردن، ارزش راست‌گویی را بیاموزید. این کار زمانگیر است و به صبر و حوصله نیاز دارد.
  • از طریق نقش بازی کردن، پیامدهای منفی دروغگویی را به او نشان دهید.
  • هیچ بهانه‌ای را برای دروغگویی نپذیرید. دروغگویی به هیچ‌وجه قابل قبول نیست.
  • کودکان باید پیامدهای مضرّ دروغگویی را درک کنند و هرگاه امکان‌پذیر بود به خاطر دروغگویی معذرت خواهی کنند.
  • پیامدهای منطقی برای کودکانی که دروغ می‌گوید باید در نظر گرفته شود.
  • کودکان باید بدانند که دروغگویی، هرگونه که باشد، هرگز قابل قبول نیست و تحمل نخواهد شد.
  • کودکان غالباً دروغ می‌گویند تا اولیاء یا معلمان خود را خوشحال کنند. آن‌ها باید بدانند که برای شما ارزش راست‌گویی بسیار بیشتر از هر رفتار دیگری است.
  • کودکان باید خود بخشی از راه‌حل و یا پیامدها باشند. از آن‌ها بپرسید خودشان حاضرند در صورت دروغگویی چه جریمه‌ای بپردازند یا چه کاری انجام دهند.
  • به کودکتان یادآور شوید که از دروغ گفتن آن‌ها بسیار ناراحت می‌شوید. تأکید کنید که نه از خود آن‌ها بلکه از کاری که انجام داده‌اند ناراحتید و ناراحتی خود را واقعاً به آن‌ها نشان دهید. سعی کنید با حرف‌های خود آن‌ها را از مسیر دروغگویی دور سازید. مثلاً به آن‌ها بگوئید: «خیلی بعید است که تو درباره تکالیف مدرسه‌ات دروغ بگویی. تو خیلی در انجام دادن آن‌ها مهارت داری و از پس همه چیز می‌توانی برآیی.»
  • در همه حال حقیقت را ستایش کنید!
از نصیحت و سخنرانی و تصمیم‌گیری‌های غیرمنطقی فوری اجتناب کنید. مثلاً:«اگر یکبار دیگر دروغ بگویی تا یکسال برایت چیزی نمی‌خرم.» هرگز فراموش نکنید که تمام بچه‌ها نیاز دارند که بدانند شما مواظبشان هستید و آن‌ها می‌توانند به شیوه مثبتی در کارهای شما مشارکت کنند. مدت زمان زیادی طول می‌کشد تا کودک بر تحریف واقعیت، مبالغه و دروغگویی مزمن فایق آید. صبور و پایدار باشید و بدانید که تغییر به زمان نیاز دارد.

ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار

منبع

"Chronic Lying ", Sue Watson,
http://specialed .about.com

مقالات مرتبط



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۳۲ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

دلایل دروغگویی ایرانیان

دلایل دروغگویی ایرانیانسه شنبه دوازدهم آبان 138810:50نویسنده: مدیر

کورش کبیرهزاران سال پیش ازخداوندخواست که ایران زمین راازدومصیبت بزرگ ایمن بدارد، یکی ازآن دومصیبت خشکسالی بودودیگری دروغ.

ازدیربازخودیهاوآنانکه سفری کوتاه یابلندمدت به کشورماکرده اندچه جهانگردان وچه سیاستمداران ونویسندگان درمراجعت به کشورخویش دست به نوشتن درموردماایرانیان زدندوتقریبا"قریب به اتفاق آنهاازدروغگویی ودورویی به عنوان یکی ازشاخصترین ویژگیهای مانام بردند،امامتأسفانه همان گونه که اشاره شدهیچ یک به چرایی این ویژگیهانیندیشیدند وازآن حرفی به میان نیاوردند.

دراین نوشتارکوتاه می خواهیم بدانیم چگونه شرایط محیطی باعث دروغگویی وآن نیزبه نوبه خودبه ویژگیهای نامناسب دیگری درتمامی مردم جوامعی که شرایطی مشابه جامعه ایران دارند، منجرمی شود.

می دانیم که انسانها،هم به لحاظ قابلیتهاواستعدادهای فطری وهم به لحاظ شرایط اقتصادی وفرهنگی حاکم برخانواده ازیکدیگرمتفاوتند.این تفاوتهادرتمامی جوامع بشری حتی دربهترین و پیشرفته ترین آنان باعث می شودکه افرادازنظرموقعیت اجتماعی در سطوح متفاوتی قرار گیرند.درجوامعی که قانون ازحق مردم دفاع نمی کند،افرادیکه درموقعیتهای بالاترقراردارندمی توانند زندگی زیردستان خودرامنفی یامثبت تحت تأثیرقرار دهند.دراین جوامع جلب رضایت فرادستان وباج دادن به آنان هم درجهت کسب منفعت وهم برای دفع ضرررایج می شودوازآنجاییکه افراد درهرموقعیتی که باشنددرعین حال که زیرنفوذشخص ویااشخاصی قدرتمندترازخودهستندبه گونه ای دررأس قدرت بوده و زیردستانی دارند،ترس وبه دنبال آن جلب رضایت،یعنی باج دهی درتمامی جامعه به نوعی تسری می یابد.بایک نگاه می توان دیدکه تمامی روابط درچنین جوامعی ازالگوی زورگویی-زورپذیری یاهمان ارباب-رعیتی پیروی می کند.

به عنوان مثال رابطه کارفرماوکارگر،رئیس وکارمند،معلم وشاگرد،شوهروزن،والدین وفرزندان وحتی فرزندان بزرگترنسبت به خواهروبرادرکوچکترازخوددرداخل یک خانواده.

جلب رضایت ازراههای مختلفی انجام می شودکه ازآن جمله می توان به سازش،سکوت، اطاعت،تعریف وتمجیدکردن،هدیه ورشوه دادن اشاره کرد.شدت وضعف این اعمال بستگی به شرایطی داردکه فرادست وفرودست درآن قرارگرفته اند.واژه هایی چون:

تملق،چاپلوسی،شیرین زبانی،خوش زبانی،مردم داری،خوش رقصی،خوش خدمتی،چرب زبانی،بادمجان دورقاب چینی،زبان بازی و...که درمکالمات روزمره مابه وفورمورداستفاده قرارمی گیرند،هریک به نوعی به این اعمال(گفتارهاورفتارها)اشاره دارند.

ازراههای دیگرجلب رضایت،استفاده ازالقاب وعناوین است.القابی چون حضرتعالی، جنابعالی،سرکارعالی به جای شماکلمه رایجی که معمولا"برای خطاب شخص مقابل درجوامع مدرن مورداستفاده قرارمی گیردوبه موازات آن استفاده ازکلماتی چون نوکر،چاکر، مخلص،جان نثار،کوچک،ارادتمندو...به جای من.

تنهاکلمه ای که برای خطاب اول شخص درکشورهای مدرن استعمال می شودوهمچنین استفاده ازعناوینی چون جناب رئیس،آقای مدیرودکترومهندس و...واعمالی چون تعظیم کردن،دست بوسی وپابوسی نیزدرجهت همین جلب رضایت وبه بیان دقیقترازسرترس صورت می گیرد.

اماازآنجاکه ترس ازقدرتمندوفرادست یک موجودهولناک وازفرودست یک موجودضعیف و ترسودر ذهن مجسم می کندواین چندان مطلوب نیست،تمامی این اعمال راتحت نام احترام انجام می دهیم.عملی که باعث می شوداین رفتارهاوگفتارها(احترام کاذب)ازحالت عمودی یعنی فرودست-فرادست یاسلسله مراتبی،به حالت افقی نیزتسری یابدچراکه همگان به احترام احتیاج دارند.این جایگزینی همچنین باعث شدکه فرادست به یک مرادومحبوب وفرودست به یک مریدصادق تغییرچهره دهند.

حال اگرحاصل این جابه جایی احترام به جای ترس رابررسی کنیم،متوجه می شویم وقتی بله قربان گویی وموافقت باعقیده افراداحترام تلقی شود،مخالفت باعقیده بی احترامی خواهدبود هنگامیکه سکوت درمقابل ناروااحترام نام گرفت،اظهارعقیده بی احترامی تلقی می شودو وقتی تعریف وتمجیداحترام قلمدادشد،انتقادبی احترامی به حساب می آیدوعدم تحمل آن امری بسیارطبیعی به نظرمی رسد.این معانی قراردادی باعث می شودمابرای ابرازاحترام به تعریف وتمجیددروغین ازیکدیگربپردازیم ودرمقابل نقاط ضعف ویاعیوب افراد(رئیس،مدیر،کافرما، معلم،استاد،همکار،همسرویاهرکس دیگر)سکوت اختیارکنیم،چراکه درغیراینصورت عمل ماتوهین تلقی شده وبه خشم آنهامنجرمی شود،خشم آنان انتقام برمی انگیزاندوآرامش وگاه زندگی مارابه مخاطره می اندازد.

ازطرف دیگروقتی شهامت انتقادرودررودرجامعه ازبین رفت،این انتقادهادرغیاب افرادمطرح می شودواین همان پدیده رایج ومذموم غیبت کردن است.دورویی،تظاهر،دورنگی،ریاودروغ کلماتی که ماانتساب آنهارانسبت به خودبسیارتوهین آمیزتلقی می کنیم،چیزی نیستندجزبیان نکردن حرفهایی که دردلمان می گذردازترس اینکه دیگران ناراحت شوندوبیان حرفهایی که درجهت خوشنودکردن دیگران اعتقادی به آن نداریم.

آری همه مارابه دروغگویی متهم کردنداماهیچکس به این اشاره نکردیامتوجه این امرنشدکه مادربیشترمواردبادروغهایمان(ودراینجاالبته نظربه همین نوع دروغگویی دارم ونه سایرانواع دروغها)به یکدیگرابرازاحترام می کنیم وازدروغ شنیدن نیزبه همین دلیل خوشنودمی شویم که تصورمی کنیم مورداحترام قرارگرفته ایم.

جابجایی هوشمندانه امامخرب دوکلمه احترام وترس باعث شده است که ماحتی آنجاکه ترس ازمال وجان وناموس خویش نداریم فقط وفقط درراستای ابرازاحترام به یکدیگردروغ بگوییم.

وقتی دروغ فراوان گفتیم وشنیدیم اعتمادازمیان مارخت برمی بنددکه به قول سعدی:

دروغ گفتن به ضربت لازم ماند

که اگرنیزجراحت درست شود،نشان بماند

این عدم اعتمادمارامجبورمی کندکه برای باوراندن حرفهایمان به یکدیگربه مبالغه روی آوریم وبه اصطلاح ازکاه کوه بسازیم ودربسیاری ازاوقات قسم پشتوانه آن کنیم قسمهایی چون به جدم،به روح پدرم،به مرگ مادرم،به دوازده امام وچهارده معصوم و...!

بانگاهی به زندگی هرروزه خودمان می توانیم دریابیم که بیشترمکالمات روزمره مابه مبالغه آمیخته است.اصطلاحاتی چون به مرگ بگیرتابه تب راضی شودیاازکاه کوه ساختن ویک کلاغ وچهل کلاغ همه به نوعی به ویژگی مبالغه کردن درمیان ایرانیان اشاره دارند.ویژگی ای که تقریبا"برتمامی وجوه زندگی ماازدوستی ومهرتاخشم ونفرتمان سایه خویش راافکنده است.

مبالغه درابرازمحبت درجملاتی چون فدایت شوم،قربانت بروم،قدم برروی چشم مابگذارید و...خودرانشان می دهددرحالیکه می دانیم کمترکسی به راستی حاضراست،جان خویش رافدای دیگری کند.مبالغه دراظهارکوچکی درکلماتی چون نوکرم،چاکرم وخاک پایم خودرانشان می دهدومبالغه درنفرت رادرعباراتی چون چشم دیدنت راندارم،بروی وبرنگردی،خفه شوی،به زمین گرم بخوری وبمیری می توان مشاهده کرد،درحالیکه کمتر کسی حاضربه مرگ شخصی است که ازاوکدورتی به دل دارد.مبالغه درتهدیداتمان نسبت به فرزندانمان باعباراتی چون اگرچنین کنی می کشمت یااگرپدرت بفهمدمی کشدت خودرا نشان می دهدومبالغه درواکنشهایمان به حوادث بسیارجزیی مانندریختن کمی آب برروی فرش یاشکستن یک گلدان سفالی درگفتن خدامرگم بدهدتجلی می کندوبالأخره عبارت صدبارگفتم رانیززمانی استفاده می کنیم که حرفی رابیش ازیک یادوباربه کسی زده ایم.هر چنداین ویژگیهای اخلاقی ممکن است کم اهمیت به نظربرسندامابانگاهی به تاریخ می توان دیدکه همین ویژگیهاوعادات گاه ملتهایی رابه سوی جنگ ونابودی سوق داده است.وقتی انسان مجبورشدیادرمقابل گفتارورفتارغیرعادلانه دیگران سکوت اختیارکندیادرجهت تنازع بقای خویش یادرجهت احترام گذاشتن به دیگران دروغ بگویدیعنی به تملق وتعریف بیهوده ازآنان مشغول شود،نارضایتی وکینه دردل اوبه وجودمی آید.این نارضایتیهاذره ذره جمع وبه انبار باروتی تبدیل می شودکه اگرتخلیه نشود،روان فردراپریشان می کندوتخلیه آن نیزازطریق تهمت زدن،ترورشخصیت،واردآوردن لطمات مالی یادرشرایط حاد،حذف فیزیکی خودرانشان می دهد.

منبع:http://www.east7vision.mihanblog.com/post/874



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۳۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

دروغگویی و علل علمی آن

همه ما طی روز با افراد دروغگو روبه رو می شویم . دوستان و یا همکارانی که از شجاعت های خود داستانها می گویند و یا درباره ماجراهایی که در زندگی گذشته برایشان پیش آمده روایت های پر از مبالغه را برای ما تعریف می کنند . در این میان افرادی نیز هستند که بدون دلیل خاصی از صبح تا شب درباره تمام مسائل به دروغ پناه می آورند تا حدی که شنونده شخصیت شخص دروغگو را همچون یک بیمار می پندارد . اخیراً دانشمندان علوم پزشکی و روان شناسان در تحقیقات خود سعی کرده اند پاسخی برای این سوال بیابند که چرا مردم در صحبت های روزمره از دروغ استفاده می کنند و آیا این مساله می تواند دلیلی بر وجود نوعی بیماری روانی در شخص گوینده باشد ؟ در تحقیقی که به تازگی به منظور بررسی یکصد سال ادبیات داستانی کشورهای مختلف صورت گرفت ، محققان دانشگاه "ییل" دریافتند که نویسندگان گاهی برای افزایش جذابیت موضوع ، از مبالغه استفاده کرده اند ؛ در عین حال که خود افرادی موفق ، توانا و منظم بوده اند . اما مساًله همیشه به همین سادگی نیست .

بسیاری از روانپزشکان دروغگویی دایمی را همیشه به عنوان نشانه ای از وجود مشکل روانی در نظر می گیرند که می تواند شامل بیماری هایی مثل توهم و خیالپردازی ، انواعی از بیماری های روانی و یا خود شیفتگی روانی باشد . دکتر "چالرزدیک" ، استاد روان شناسی دانشگاه "ییل" می گوید : در بعضی موارد نیز افراد دروغگو نشانه ای از وجود بیماری نداشته و صرفاً به دروغ عادت کرده اند . این گونه اشخاص صبح از خواب بیدار می شوند و انگار مجبور هستند که تا شب دروغ بگویند . در این حالت باید نوع زندگی و کار آنها مورد بررسی قرار گیرد و شاید به دلیل نوعی اجبار کاری یا فشار در زندگی روزمره مجبور به دروغگویی می شوند .

دکتر "رابرفلدمن" ، روانپزشک دانشگاه "ماساچوست" گروهی از افراد داوطلب را به دوربین مخفی مجهز کرد که حرکات آنها را در طی روز ثبت می کرد .

بررسی نتایج نشان داد که اکثر افراد طی روز از دروغ های مصلحت آمیز استفاده کرده اند . این دروغهای مصلحت آمیز اکثراً دلایل مشابهی دارند ؛ مثلاً اجتناب از توهین به دیگران و یا جلوگیری از اهانت به احساسات وعقاید اطرافیان ، پوشاندن و مخفی کردن اشتباهات شخصی ، خودداری کردن از ایجاد دردسرهای بیهوده و ... اما هنگامی که دروغ به عنوان یک روش و استراتژی برای مقابله با مشکلات روزمره دائماً به کار گرفته شود، بسیار مضر و در واقع نوعی بیماری خواهد بود . گاهی اشخاص به دلیل عدم ناتوانی کافی در انجام وظایف محوله و یا عدم علاقه در کار یا تحصیل به دروغ روی می آورند .

محققان می گویند : مردم گاهی برای کسب موقعیت های مهم کاری یا اجتماعی و یا در برخورد با مسؤولیت های مهم خانوادگی برای این که بتوانند فرصت و مجالی برای خود بیابند به دروغ متوسل می شوند .

محققانی که در اوایل قرن بیستم به بررسی علمی پدیده دروغگویی پرداخته اند ، از حالتی نام برده اند که « بصیرت مضاعف » نامیده می شود و طی آن شخص در یک لحظه دو موضوع را در ذهن خود مرور می کند . یکی مربوط به آرزوهایش او در زندگی ایده آل و دیگری زندگی واقعی است و در اغلب موارد مورد اول بر دومی سایه می افکند ذهن را تحت تأثیر قرار می دهد .

در واقع در بعضی حالات ، شخص دروغگو از داستان های خود به وجد می آید و از آنان لذت می برد .در بسیاری از این موارد دروغگویی در واقع عمق بخشیدن به آرزوهای شخصی برای احساس جذابیت و لذت حتی برای لحظاتی کوتاه است. مثلاً زنی که رابطه عاشقانه خود با همسرش را بزرگنمایی کرده و یا شخصی که موفقیت های اجتماعی و یا ورزشی را بسیار بزرگتر جلوه می دهد ، در واقع چهره ای از خود نشان می دهد که دوست دارد آن گونه باشد و در واقع نشان از نقص شخصیت دارد . در آزمایشهای دیگر نشان داده شد که بسیاری از دروغگوها نشانه هایی ازعدم تعادل روانی و ضعف شخصیت را از خود نشان می دهند که گاهی در تجربیات دوران کودکی و نحوه تربیت ناصحیح خانوادگی اشخاص ریشه دارد . همه ما رویاهای خود را داریم ، همه در برخورد با حقایق تلخ زندگی می خواهیم خود را ایمن کنیم و همه ما از ذکر ناملایمات و شکست های گذشته خود اکراه داریم ؛ اما باید توجه داشت که هیچکدام از این مسائل نباید ما را به ورطه دروغگویی بکشاند که اینک به عنوان یک بیماری شناخته شده است .

منبع:http://www.tebyan.net



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۳۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

برای لذت بردن از زندگی بخوانید و سخت نگیرید.......

آن روزها هیچ چیز به نظرتان پیجیده نمی رسید. تنها چیزی که به آن فکر می کردیم مداد رنگی و شکلات و عیدی بود. چیزهایی که نمی دانستیم هیچ اهمیتی برایمان نداشتند چون به چیزهایی که احتمال داشت اذیتمان کنند کاملاً بی توجه بودیم.

اما هرچه سنمان بالاتر رفت نسبت به چیزهای اطرافمان حساسیت بیشتری پیدا کردیم. مثلاً زندگی و مرگ، دوست داشتن و جدایی، موفقیت و شکست. متوجه شدیم که تقریباً هر روز مجبوریم که نگران آدم ها و اتفاقات مختلف باشیم.

با اینحال، همیشه این را به یاد داشته باشید:


هیچوقت فکر نکنید که این چیزها مسئول احساس شما هستند. اتفاقات و موقعیت ها نیستند که آزارتان می دهند، این نگرش شما به آنهاست که چنین حسی ایجاد می کند.

چیزهای ساده را جدی بگیرید: به قدرت لبخند و خنده، بوسه و آغوش اعتماد کنید. مهربانی، صداقت، رویا و خیال را باور کنید.

مثبت زندگی کردن اولین قدم برای خوشبختی است.

خود را رها کنید

به اشتباهاتتان بخندید

احتمالاً وقتی را به خاطر می آورید که میخواستید سخنرانی کنید و یکدفعه احساس کردید که ذهنتان در وسط سخنرانی خالی شد. حسابی ترسیده بودید. اما به احتمال خیلی زیاد شنوندگانتان ظرف یکی دو روز به کلی آن را فراموش کرده اند. همه ما گه گاه خراب می کنیم. اما خوشبختانه مردم این چیزها را خیلی زود فراموش می کنند.

• اطرافتان را با چیزهایی پر کنید که دوست دارید.

• از لحظاتتان فیلمبرداری کنید و آن را بعنوان یادگاری نگه دارید.

• خودتان را از آدمهایی که ناراحتتان می کنند دور نگه دارید.

• اگر کارتان با وجود اینکه حقوق بالایی دارد اما برایتان خسته کننده است، قبل از اینکه از آن بیرون بیایید، کاری پیدا کنید که دوست دارید.

• اگر کسی میخواهد مجبورتان کند که حرفش را قبول کنید با اینکه به هیچ وجه با او موافق نیستید، از آنها دوری کنید.

• اگر مسافرتی بهتان پیشنهاد شده، حتماً بپذیرید.

• درستان را ادامه دهید.

• هیچوقت نمی دانید که چقدر می خواهید زندگی کنید پس از موقعیت های زندگی نهایت استفاده را ببرید.

• برای خوشحال و خوشنود کردن دیگران به خودتان سختی ندهید. از عهده تان خارج است، هرچند ارزشش را هم ندارد. اما اگر می خواهید کار خوبی در حق کسی کنید، از عزیزانتان شروع کنید.

• تناسب اندامتان را حفظ کنید. همان آدم جذابی باشید که همیشه تصور می کردید. قدردان سلامتیتان باشید.

• فرضیات را کنار بگذارید. قبل از اینکه سخنرانیتان را خراب کنید، از فکر خراب کردن آن اعصاب خودتان را خرد نکنید. از اینکه ممکن است مصاحبه کاری را خراب کرده و کاری که می خواهید را از دست بدهید، از قبل نگران نباشید. بد نیست که انتظار اتفاقات بد را داشته باشیم اما نباید هم فقط انتظار اتفاقات بد داشته باشیم.

• طرز تفکرتان را عوض کنید. وقتی کسی مسخره تان می کند، از سابقه خانوادگیتان انتقاد می کند یا برای اشتباهات گذشته محکومتان میکند، گوش هایتان را ببندید. لازم نیست هر چیزی که می شنوید را باور کنید. شما خودتان را بهتر از هر کس دیگری می شناسید. هیچوقت اجازه ندهید که برای خودتان افسوس بخورید.

یادتان باشد: اینکه بقیه آدم ها نسبت به یک موقعیت مشابه چه واکنشی می دهند خود را ناراحت نکنید. وقتی دیدگاهتان منفی شده است، ناراحتید، عصبانی هستید، حسودی می کنید یا امثال آن، بدون اینکه بدانید همه انرژی و اشتیاق خودتان را هم کور می کنید. باید سعی کنید این احساسات منفی را در پایینترین حد نگه دارید چون مغلوب شدن در برابر این احساسات باعث می شود غیرمنطقی رفتار کنید و تصمیمات نادرستی بگیرید.

همیشه به دنبال خوشبختی باشید

مطمئن باشید که می توانید به آن برسید

فقط باید بدانید که چه باید بکنید

(در کلیه مراحل زندگی خداوند بزرگ را از یاد نبرید، پروردگار را مثل یک دوست واقعی بدانید که همیشه در کنار شماست.)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۳۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

فواید حرف زدن پشت سر دیگران...

انسان‌ها در موقعیت‌های مختلف برای ارتباط برقرار کردن با هم از هر فرصتی استفاده می‌کنند و در بیشتر مواقع موضوع مکالماتشان حول محور "دیگران" می‌چرخد. تقریبا دو سوم محتوای گفت‌وگوهایی که بین انسان‌ها صورت می‌گیرد در مورد افرادی است که در جمع حضور ندارند.

کودکان در حیاط مدرسه، همکاران هنگام نوشیدن قهوه و همسایگان در حین رفت و آمد روزمره، همگی به این موضوع می‌پردازند و با هم بحث و مشورت می‌کنند. هم زنان و هم مردان در تمام مراحل تاریخ و در همه فرهنگ‌ها همین طور برخورد می‌کرده‌اند.

بدگوئی و پشت سر دیگران حرف زدن در همه جوامع معمولا خصلتی ناپسند محسوب می‌شود، اما گاهی اوقات می‌تواند تأثیری سازنده نیز همراه داشته باشد. روانشناسان و پژوهشگران علم تکامل در سالهای اخیر در جریان بررسی‌های مختلف متوجه شده‌اند که بدون وجود گفت‌وگو درباره دیگران که ظاهرا سطحی و بیهوده به نظر می‌رسد، جوامع نمی‌توانند به بقای خود ادامه دهند. با وجود اینکه محتوای این مکالمات معمولا بسیار پیش‌پاافتاده است، اما اهمیت زیادی دارد.

راب ویلر (Robb Willer)، روانشناس از دانشگاه کالیفرنیا اعتقاد دارد که حرف‌های به اصطلاح "خاله‌زنکی" تنها محدود به بدگوئی نمی‌شود، بلکه همچنین تعیین‌کننده معیار‌های اخلاقی و ارزش‌های فرهنگی در جامعه است.

بدگوئی و پشت سر دیگران حرف زدن معمولا در جوامع خصلتی ناپسند محسوب می‌شود، اما گاهی اوقات می‌تواند تأثیری سازنده نیز به همراه داشته باشد

نیاز به اطلاع‌رسانی درباره برخورد غیرعادلانه

راب ویلر با کمک همکارانش در جریان یک کار پژوهشی، رفتار گروهی از افراد داوطلب را هنگام مشاهده بازی بین دو نفر مورد بررسی قرار دادند. یکی از دو بازیکن همواره خلاف قوانین بازی عمل می‌کرد. مشاهده برخورد بازیکن متخلف باعث می‌شد که ضربان قلب داوطلبان تند شود. هنگامی که به داوطلبی اجازه داده می‌شد که به بازیکن دیگر با کمک یادداشتی در مورد تقلب بازیکن متخلف هشدار دهد، آنگاه ضربان قلب او نسبت به دیگران سریع‌تر به حالت عادی برمی‌گشت.

داوطلبان نیز خود پس از اتمام پژوهش می‌گفتند که حین مشاهده بازی، "غیبت کردن" آنها را آرام می‌کرده است. بسیاری از آنها گفتند که حتی حاضر بودند مبلغی بپردازند تا اجازه داشته باشند برخورد اشتباه یک بازیکن را به اطلاع دیگری برسانند. بازیکنان نیز از این اطلاع‌رسانی بهره‌مند می‌شدند، زیرا نسبت به برخورد غیرعادلانه بازیکن متخلف آگاه می‌شدند.

پژوهشگران احتمال می‌دهند که ظاهرا یکی از انگیزه‌های غیبت کردن کمک به دیگران است. ویلر می‌گوید: «ما وقتی که قصد داریم از سودجوئی جلوگیری کنیم، نباید احساس عذاب وجدان داشته باشیم.»

تمایل به کسب نظر مثبت دیگران در مورد خود

سالهاست که دانشمندان تلاش می‌کنند از طریق بررسی‌های مختلف دریابند که کلا چرا این کشش برای کمک کردن در داوطلبان به وجود می‌آید، حتی زمانی که خود نفعی از شرایط نمی‌برند؟

مانفرد مینیسکی Manfred Miniski، مدیر بخش زیست‌شناسی تکاملی در موسسه ماکس پلانک در این باره می‌گوید: «اهمیت خوش‌نام بودن برای افراد در جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است.» او می‌افزاید: «به طور مثال من در ایستگاه قطار جای خود را در صف به فردی غریبه می‌دهم. دیگران این صحنه را می‌بینند و از برخورد من تعریف می‌کنند. به این ترتیب بعدا من خود از شهرت خوبی که کسب کرده‌ام بهره خواهم برد.»

در وقع می‌توان صحبت کردن درباره دیگران را به عنوان ابزاری دید برای دست‌یابی به خوش‌نامی در جامعه.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۲۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

بزرگ-متوسط- کوچک ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

>
>انسان های بزرگ درد دیگران را دارند
>
>انسان های متوسط درد خودشان را دارند
>
>انسان های کوچک بی دردند
>
>انسان های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
>
>انسان های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
>
>انسان های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند

>
>انسان های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند.

انسان های متوسط به دنبال کسب دانش هستند

انسان های کوچک به دنبال کسب سواد هستند

>انسان های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
>
>انسان های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد
>
>انسان های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند
>
>
>انسان های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
>
>انسان های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
>
>انسان های کوچک مسئله ندارند

>
>
>انسان های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند
>
>انسان های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند
>
>انسان های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند


>



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۲۷ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

جملات زندگی

۲. شعر مورد علاقه تان را از بر کنید.

۳. هر آنچه که میشنوید را باور نکنید، همه دارایی تان را خرج نکنید و هر چقدر که می خواهید نخوابید.

۴. وقتی میگویید "دوستت دارم"، واقعاً داشته باشید.

۵. وقتی میگویید "متاسفمa"، در چشم طرف مقابل نگاه کنید.

۶. پیش از ازدواج حداقل شش ماه نامزد بمانید.

۷. به عشق در نگاه اول اعتقاد داشته باشید.

۸. هیچگاه به رویاهای دیگران نخندید.

۹. عمیق و مشتاقانه عشق بورزید. ممکن است صدمه ببینید ولی این تنها راه کامل زندگی کردن است.

۱۰. در اختلافات، منصفانه مبارزه کنید. بدون صدا زدن اسامی افراد.

۱۱. مردم را از روی خویشاوندانشان مورد قضاوت قرار ندهید.

۱۲. آرام صحبت کنید، سریع فکر کنید.

۱۳. وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که تمایلی به پاسخ دادن ندارید، لبخند زده، و سوال کنید، "چرا میخواهی بدانی؟"

۱۴. بیاد داشته باشید که عشق بزرگ و کامیابی های بزرگ ریسک بزرگ می طلبند.

۱۵. با مادرتان در تماس باشید.

۱۶.وقتی کسی عطسه میکند به او بگویید "عافیت باشه!"

۱۷. وقتی شکست میخورید، درسی که از آن شکست می آموزید را فراموش نکنید.

۱۸. سه چیز را بیاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و پذیرفتن مسئولیت همه کارهایتان.

۱۹. اجازه ندهید یک مشاجره کوچک یک دوستی بزرگ را خراب کند.

۲۰. وقتی متوجه اشتباه خود شدید، قدمهای فوری برای جبران آن بردارید.

۲۱. وقتی گوشی تلفن را برمی دارید لبخند بزنید، فرد تماس گیرنده لبخند شما را در صدایتان خواهد شنید.

۲۲. با زن یا مردی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. وقتی سنتان بالاتر میرود، مهارتهای محاوره ای به اندازه مهارتهای دیگر اهمیت پیدا خواهد کرد.

۲۳. مقدار زمانی را در تنهایی سپری کنید.

۲۴. آغوشتان را برای تغییر باز کنید ولی نه به اندازه ای که ارزشهایتان زیر سوال رود.

۲۵. بیاد داشته باشید که گاهی سکوت بهترین پاسخ است.

۲۶. بیشتر کتاب بخوانید و کمتر تلویزیون تماشا کنید.

۲۷. شرافتمندانه و خوب زندگی کنید تا در زمان پیری وقتی به گذشته فکر کردید، فرصتی دوباره برای لذت بردن از آن پیدا کنید.

۲۸. به خدا توکل کنید ولی درب ماشینتان را قفل کنید.

۲۹. وجود فضایی عاشقانه در خانه تان بسیار مهم است. هر آنچه که میتوانید برای ایجاد خانه ای آرام، آسوده و امن انجام دهید.

۳۰. در اختلافات با کسی که دوستش دارید، با موقعیت کنونی دست و پنجه نرم کنید. گذشته را پیش نکشید.

۳۱. مفهوم عمیق و ژرف مطالب را درک کنید.

۳۲. دانش خود را به اشتراک بگذارید. این روشی است برای دستیابی به ابدیت.

۳۳. با محیط زیست مهربان باشید.

۳۴. با خدا راز و نیاز کنید. قدرت بیکرانی در این کار است.

۳۵. وقتی کسی از شما تعریف میکند هیچگاه حرفش را قطع نکنید.

۳۶. حواستان به کار خودتان باشد.

۳۷. به کسی که زمان بوسیدن شما چشمانش را نمی بندد اعتماد نکنید.

۳۸. یکبار در سال به جایی بروید که تابحال نرفته اید.

۳۹. اگر درآمد زیادی دارید، بخش از آنرا در زمان زنده بودنتان برای کمک به دیگران اختصاص دهید. این بزرگترین لذت بردن از ثروت است.

۴۰. بخاطر داشته باشید که دست نیافتن به چیزی که دوست دارید گاهی خوش اقبالی است.

۴۱. قوانین را بیاموزید سپس برخی را بشکنید.

۴۲. بیاد داشته باشید بهترین رابطه آنی است که عشق شما به یکدیگر بزرگتر از نیاز شما به یکدیگر باشد.

۴۳. موفقیت خود را اینگونه محک بزنید که چه چیزی را از دست می دهید تا چه چیزی را بدست آورید.

۴۴. بخاطر داشته باشید که شخصیت شما سرنوشت شما است.

۴۵. متهورانه به عشق خود نزدیک شوید.


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۲۷ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

سالهای اول ازدواج



1 قبل از هر چیز عاشق خودتان باشید:تعجب نکنید! تا وقتی که هر یک از شما برای خودش ارزش قایل نشود، نمی‌تواند برای دیگری مفید باشد. به خودتان اهمیت بدهید. سعی کنید همیشه طوری زندگی کنید که کمترین فشار و استرس را متحمل شوید. شاد بودن شما فاکتوری است که باعث احساس رضایت و شادی در همسرتان هم خواهد شد.

2 آسان‌گیر و شوخ‌طبع باشید: با شروع زندگی مشترک، باید کم‌کم بیاموزید که بهتر است به مشکلات خندید. اگر برای حل مسایل خود راه‌های منطقی را که بلد بودید به کار بردید ولی باز هم مشکل حل نشد، خیلی سخت نگیرید. مطمئن باشید خوش‌اخلاقی شما و گذر زمان 2 عاملی هستند که دست به دست هم می‌دهند و هر ناممکنی را ممکن می‌کنند.

3 نوبتی عصبانی بشوید: تصور کنید همسرتان پس از یک روز کاری سخت به شما می‌رسد و شروع می‌کند به شکایت کردن از در و دیوار و غر زدن و نق زدن. بهتر است اجازه بدهید خودش را خالی کند، البته تا جایی که رفتارش شما را آزار ندهد. بعد از تمام شدن حرف‌های همسرتان، شما هم فرصت دارید مشکلاتی را که در طول روز برایتان پیش آمده برای او تعریف کنید. به این شکل هر دوی شما هم می‌شنوید و هم شنیده می‌شوید. می‌توانید بعد از برگشتن اوضاع به حالت عادی بیشتر و مفصل‌تر در مورد مسایل با هم بحث کنید.

4 با هم حرف بزنید: شما و همسرتان هر دو انسان‌های بالغی هستید. پس نیازها و خواسته‌هایتان را خیلی روشن و منطقی با هم در میان بگذارید. هر دوی شما باید بدانید که همسرتان کجا و چه وقت به شما نیاز دارد. علاوه بر آن خط‌قرمزهای یکدیگر را هم باید بشناسید یعنی وقتی در حل مساله‌ای نیازی به دخالت شما نیست، به زور خود را وارد ماجرا نکنید.

5 پیش هرکسی که می‌رسید، درددل نکنید: تا حد ممکن مشکلات زندگی مشترک خود را بیرون از خانه نبرید. سعی کنید همه مسایل را خودتان دو نفری حل کنید. نهایتا اگر به نتیجه نرسیدید، فقط از کارشناسان و مشاوران خانواده کمک بگیرید. مثلا فرض کنید همسر شما خیلی شلخته است. اگر این مساله را پیش دوستان و نزدیکان خود بازگو کنید، احتمالا هرکس نظر خودش را برای بهبود اوضاع می‌گوید ولی هیچ‌یک از نظراتی که اطرافیان می‌دهند علمی و کارشناسانه نیست. بنابراین به احتمال خیلی زیاد مشکل به هیچ‌وجه حل نخواهد شد. تنها اتفاقی که می‌افتد این است که اعتبار و شخصیت همسر شما و به تبع آن آبروی شما به خطر می‌افتد.

6 نقاط‌قوت و ضعف یکدیگر را بشناسید و سپس تقسیم کار کنید: بیشتر آدم‌ها دوست ندارند قبول کنند که برخی دیگر می‌توانند کار خاصی را بهتر از آنها انجام دهند ولی پس از ازدواج باید وجود بعضی استعدادها‌ی خاص را در همسر خود قبول کنید. درست همان‌طور که او هم وظیفه دارد توانایی‌های ویژه شما را بشناسد. مثلا ممکن است یکی از شما دو نفر استعداد بهتری در برنامه‌ریزی مالی داشته باشد. خوب بهتر است تنظیم خرج خانه به این فرد سپرده شود. البته مواظب باشید این تقسیم وظایف تبدیل به دیکتاتوری نشود. یعنی مشورت هر دوی شما در چنین اموری لازم است اما بهتر است برنامه‌ریزی کلی را کسی که توانایی بیشتری دارد انجام بدهد.

7 محبت و عشق خود را ابراز کنید: اهمیت ابراز عشق به همسر را شاید بارها در مقالات روان‌شناسی مختلف شنیده یا خوانده باشید اما واقعا چند نفر را می‌شناسید که همیشه و هر روز این کار را انجام ‌دهند؟ خود را عادت بدهید که حتما این توصیه را عملی کنید چون واقعا ساده و موثر است. اگر در خانه هستید و همسرتان از بیرون برمی‌گردد، به پیشواز او بروید. هر روز یکدیگر را در آغوش بگیرید و ببوسید. از گفتن جمله دوستت دارم هرگز خسته نشوید. این جمله هیچ‌وقت تکراری نمی‌شود و همیشه اثرگذار است.

8 به هر بهانه‌ای از همسر خود تعریف کنید: وقتی همسرتان لباس خود را عوض می‌کند به او بگویید چقدر دوست‌داشتنی شده. یا مثلا بگویید فلان رنگ چقدر به او می‌آید. چقدر خوب آشپزی می‌کند، چقدر خوب صحبت می‌کند یا چقدر زیبا می‌خندد...

9 لازم نیست همیشه کارهای مشترکی انجام دهید: شما و همسرتان هر دو به زمان‌هایی برای تنها بودن نیاز دارید. در این اوقات هریک از شما می‌تواند به سرگرمی مورد علاقه خودش برسد. مثلا وقتی شما کتاب می‌خوانید همسرتان تلویزیون ببیند. یا وقتی شما در اینترنت وب‌گردی می‌کنید او آشپزی یا باغبانی یا هر کار دیگری که دوست دارد انجام دهد.

10 تاریخ‌های مهم رابطه‌تان را جشن بگیرید: از هر مناسبتی برای جشن گرفتن استفاده کنید. تاریخ اولین آشنایی، اولین قرار، خواستگاری، ازدواج یا هر چیز دیگری. این جشن می‌تواند خیلی ساده، رمانتیک و به اصطلاح دونفره باشد. مثلا شام مخصوصی درست کنید و روی میز شمع بگذارید. همین کار به‌نظر ساده موجب تداوم عشق شما خواهد شد.


متن اصلی منبع: Holistic living


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۲۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)