بک لینک -

سايت پیش بینی
وان ایکس بت
سایت شرط بندی انفجار
سایت شرط بندی
سایت بازی انفجار
سایت شرط بندی فوتبال
سایت enfejar
بت فوروارد
جت بت
سایت پیش بینی فوتبال
ثبت نام بازی انفجار
sibbet90
سایت سیب بت
ورود به سایت بازی انفجار
وان ایکس بت
سایت بازی انفجار
پوکر آنلاین
بت بال 90
انفجار آنلاین
جت بت
بازی انفجار
سایت بازی انفجار

 خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای .

خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای

تشخیص برونگرایی و درونگرایی در روانشناسی

«درون‌گرایی» رفتاری است که با دیدگاه درونی، ذهنی همراه است. فرد «درون‌گرا» آمادگی بیشتری برای خودداری و تسلط بر نفس از خود نشان می دهد. این افراد کمتر تمایل به حضور درجمع دارند و بیشتر دقت خود را به مطالعه و فعالیت‌های ذهنی انفرادی می‌گذرانند.

«برون‌گرایی» رفتاری است که با دیدگاه عینی و خارجی مشخص شده و با فعالیت عملی بالاتری همراه است، افراد «برون‌گرا» از آمادگی کمتری برای تسلط بر نفس خویش برخوردارند. معمولا نسبت به افراد درونگرا اعتماد به نفس بالاتری دارند بودن در جمع و فعالیت های گروهی را بر فعالیت های انفرادی ترجیح می دهند.

در گذشته تصور می شد که یکی از دو بعد «درون‌گرایی» بر دیگری از ارجحیت دارد. اما مطالعات اخیر نشان داده اند که چنین فرضی صحت نداشته و هر از این ویژگی ها دارای نقاط ضعف و قوتی است. در جدول زیر مهمترین تفاوت های افراد «برون‌گرا» و «درون‌گرا» در حیطه های مختلف که سبب تفاوت خواسته ها، نیازها، علایق و در نتیجه احساسات و رفتارهای آنها می شود، مطرح شده است.

«برون‌گرایی»


حل مساله: تمایل به با صدای بلند فکر کردن، خطور کردن بهترین راه حل ها به ذهن در هنگام حرف زدن، نادیده گرفتن نظرات دیگران، علاقه به شرکت در بحث های گروهی به منظور حل مشکل

ارتباطات: ترجیح ارتباط رو در رو در صورت امکان، تمایل به دیدن واکنش ها و رفتارهای غیرکلامی، نیاز به بازخورد فوری، عدم علاقه به نوشتن خاطرات روزانه یا ایمیل های طولانی، جستجو برای یافتن فرصت هایی جهت گفتگو و فعالیت های اجتماعی

تصمیم گیری: دریافت اطلاعات از دیگران قبل از تصمیم گیری تمایل به سریع عمل کردن در موقع بحرانی
تعاملات بین فردی: انرژی گرفتن از تعامل با دیگران و احساس تخلیه انرژی به واسطه تحمل تنهایی به مدت طولانی، داشتن دوستان و آشنایان زیاد

توجه و تمرکز: تمرکز زیاد روی افراد و اشیا دور و بر، ناتوانی در تمرکز به هنگام سکوت، خسته شدن از اجبار به نشستن و توجه طولانی مدت به یک شی یا موضوع، اهمیت ندادن به عوامل مزاحم

نقاط قوت طبیعی: انرژی دادن به افراد و گروه ها، توانایی سریع عکس العمل نشان دادن، به وجود آمدن احساس شور و هیجان، آشنا کردن افراد به یکدیگر

نقاط ضعف طبیعی: ندادن فضا به دیگران برای صحبت کردن، توجه نکردن به اطلاعات دیگران، ننوشتن درباره مشکلات، واکنش نشان دادن قبل از فکر کردن

چگونه باعث آزار دیگران می شوند: با صحبت کردن و جلب توجه زیاد و اجازه ندادن به دیگران برای مطرح کردن خود در جمع

سوء تعبیر دیگران در مورد آنها: شاید دیگران انها را افرادی خودخواه که برای دیگران ارزشی قائل نیستند تصور کنند.

«درون‌گرایی»


حل مسئله: تمایل به پردازش درونی اطلاعات، خطور کردن بهترین راه حل ها به هنگام سکوت و تنهایی، نیاز به افزایش دانش و آگاهی قبل از بحث درباره مشکل مورد نظر

ارتباطات: ترجیح دادن ایمیل و پیام های صوتی، اجتناب از تعاملات غیرضروری، عدم علاقه به هدر دادن وقت با بحث و گفت و گو، تمایل به فکر کردن قبل از عمل، عدم علاقه به جلسات و ملاقات های طولانی مدت، جستجو برای یافتن فرصت هایی جهت تنهایی و سکوت

تصمیم گیری: تصمیم گیری مستقل دو بدون دخالت دیگران برایشان خوشایندتر است، نیاز داشتن به زمان قبل از شروع فعالیت

تعاملات بین فردی: احساس تخلیه انرژی به واسطه تعاملات زیادی، اجتماعی و نیاز به تنهایی برای نیرو گرفتن دوباره، بودجه بندی دقیق" زمان مخصوص به دیگران"

توجه و تمرکز: تمرکز زیاد روی افکار و نظرات درونی، اغلب مشغول گفتگوی درونی بودن، لذت بردن از تمرکز در سکوت بر یک موضوع، ناراحت شدن از عوامل مزاحم

نقاط قوت طبیعی: آرام کردن افراد و گروه ها، ارزیابی موقعیت قبل از عمل کردن، گوش دادن به نظرات دیگران، مستقل عمل کردن

نقاط ضعف طبیعی: ناتوانی از در میان گذاشتن افکارشان با دیگران، مشورت نگرفتن از دیگران، تاکید بیش از حد بر نوشتن، فکر کردن خیلی زیاد قبل از اقدام به عمل

چگونه باعث آزار دیگران می شوند: با ناتوانی در ابراز عقاید، شرکت نکردن در بحث ها یا واکنش نشان ندادن نسبت به حرف های دیگران

سوء تعبیر دیگران در مورد آنها: ممکن است دیگران به اشتباه آنها را افرادی کناره گیر، خجالتی و غیرصمیمی تلقی کنند.

آشنایی ما با ویژگی های شخصیتی خود و اطرافیان مان باعث می شود که با پذیرش این تفاوت ها و احترام گذاشتن به آنها در برخورد با دیگران رفتار معقولانه تری داشته باشیم.

آزمون «برون‌گرایی»


آزمون زیر به شما کمک می‌کند تا حدس و گمان‌هایی را که در مورد این جنبه از شخصیت‌تان دارید به یقین تبدیل کرده و با توجه به شناخت و آگاهی که در مورد خودتان به دست آورده‌اید، در انتخاب شریک زندگی معقولانه تر عمل کنید.

عبارات زیر را با دقت خوانده و با انتخاب یکی از گزینه های بلی یا خیر به آنها پاسخ دهید.

عبارت
1.آیا شمار سرگرمی های متنوعی دارید؟
2.آیا فرد پرحرفی هستید؟
3.آیا نسبتا با نشاط و سرزنده هستید؟
4.آیا می توانید در یک مهمانی شاد شرکت کرده و لذت ببرید؟
5.آیا از ملاقات با افراد جدید لذت می برید؟
6.آیا معمولا در موقعیت های اجتماعی، حضور غیرفعال دارید؟
7.آیا علاقه زیادی به گردن کردن دارید؟
8.آیا مطالعه را به ملاقات با مردم ترجیح می دهید؟
9.آیا دوستان زیادی دارید؟

10.آیا خود را فرد بی قیدی می دانید؟
11.آیا معمولا در پیدا کردن دوستان تازه پیشقدم می شوید؟
12. آیا وقتی با دیگران هستید، اغلب ساکت می مانید؟
13. آیا می توانید به آسانی به یک مهمانی نسبتا کسل کننده، جان ببخشید؟
14. آیا دوست دارید برای دوستان خود لطیفه و داستان های خنده دار تعریف کنید؟
15.آیا معاشرت با مردم را دوست دارید؟
16. آیا در گفتگو با مردم، معمولا حاضرجواب هستید؟
17.آیا دوست دارید کارهایی را که سرعت عمل لازم دارند، انجام دهید؟
18. آیا اغلب فعالیت هایی بیشتر ازآنچه وقت در اختیار دارید، به عهده می گیرید؟
19.آیا می توانید یک مهمانی راه بیندازید؟
20.آیا هیجان و شلوغی زیاد در اطرافتان را دوست دارید؟
21.آیا دیگران فکر می کنند شما فرد با نشاط و دل زنده ای هستید؟

نمره گذاری: برای به دست آوردن نمره نهایی به هر گونه بلی یک امتیاز و هر گزینه خیر، امتیاز بدهید. البته در سوالات 6، 8 و 12 نمره گذاری به صورت معکوس انجام می شود، یعنی به گزینه بلی، امتیاز و به گزینه خیر یک امتیاز تعلق می گیرد. در پایان، امتیاز همه 21 عبارت را با هم جمع کنید.

تفسیر نتایج
نمره بالاتر از 14: احتمالاً شما فرد برونگرایی هستید و از این رو شما برای اداره امور زندگی خویش به انگیزه ها ومحرک های قوی نیاز دارید. احتمالاً شما بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی بوده و دارای فعالیت عملی عالی هستید.ولی میزان تسلط بر نفستان نسبت به افراد درون گرا کمتر است. شما مایلید که بر محیط اطراف خود تاثیر گذارده و به رقابت با دیگران پرداخته و در مجامع عمومی بیشتر ظاهر می شوید.

نمره پایین تر از 14: امتیاز شما گویای این است که احتمالاً فرد درونگرایی هستید. شما برای شروع یا ادامه دادن کارها و فعالیت هایتان به انگیزه ها و محرک های خیلی قوی نیاز ندارید. افراد درون گرا دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را باری خودداری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان می دهند. احتمالاً شما ترجیح می دهید اوقات خود را به مطالعه گذرانده و بیشتر تنها باشید و چون از تنهایی لذت می برید، کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستید.

گاهی وقت ها، بعضی از ما به دلیل زندگی با افرادی که از نظر این ویژگی شخصی با ما تفاوت دارند، دچار تعارض هایی می شویم. از آنجایی که همیشه تغییردادن خودمان، راحت تر از تغییر دادن دیگران است، راهکارهای زیر می توانند به ما کمک کنند تا از میزان برونگرایی یا درونگرایی خود بکاهیم و بدین ترتیب با دوست یا اعضای خانواده مان صمیمت و سازگاری بیشتری داشته باشیم.

راهکارهایی برای «درون‌گرا»


1-شرکت در فعالیت های جمعی مورد علاقه
ممکن است از اینکه به مهمانی یا گردش برویم خوشمان نیاید. اما به هر حال هر یک از مابه موضوعاتی مانند یک فعالیت هنری (مانند نقاشی) یا ورزشی (مثل والیبال) و ... علاقه مندیم و از انجام دادن آنها لذت می بریم بهتر است که این کارها را به صورت گروهی انجام دهیم. در نظر داشته باشیم که منظور از ارتباط اجتماعی فقط شرکت در مهمانی نیست.

2-بالا بردن اطلاعات
گاهی اوقات اتفاق می افتد که ما در جمعی حضور داریم، همه در حال حرف زدن هستند و ما احساس می کنیم که هیچ حرفی برای گفتن نداریم. بهتر است قبل از حضور در جمع موضوعات احتمالی مورد بحث را پیش بینی کرده و در مورد آنها اطلاعاتی به دست آوریم.

3-ابراز احساسات در خانواده
برای اینکه بتوانیم احساسات مثبت و منفی خود را به دیگران ابراز کنیم، باید این کار را از صمیمی ترین عضو خانواده یا دوستمان شروع کنیم. اگر ما خود را موظف کنیم که هر روز حداقل یک بار در مورد احساساتمان با شخصی صحبت کنیم، کم کم به این کار عادت خواهیم کرد.

راهکارهایی برای «برون‌گراها»
1-شمردن اعداد
اگر ما افراد برونگرا هستیم با خود تمرین کنیم که قبل از زدن حرفی یا انجام عملی تا 10 بشماریم، واکنش های معقول تر و سنجیده تری خواهیم داشت، چه بسا در بعضی موارد تصمیم بگیریم که صحبت نکنیم و به دیگران نیز اجازه دهیم تا نظراتشان را مطرح کنند.

2-فرصت دادن به دیگران
می توانیم از یکی از اعضای خانواده یا دوست صمیمی مان تقاضا کنیم که هر گاه در جمعی زیاد صحبت می کنیم و به دیگران اجازه حرف زدن نمی دهیم، با یک کلمه رمزی ما را متوجه این موضوع کند.

3-شناختن علاقه فردی
یک انسان هرقدر هم برونگرا باشد، باز هم فعالیت انفرادی هست که از انجام آن لذت ببرد. شناسایی این علاقه و پرداختن به آن کمک می کند تا افراد برونگرا لذت بردن از تنهایی را نیز تجربه کنند و از تنهایی بی تاب نشوند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۴۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

پول یا سلامتی کدام یک اولویت دارد؟

مردم برای پول، بیشتر از سلامتی خود نگران می‌شوند

در یک بررسی آماری معلوم شد، تقریبا یک سوم از مردم برای رفاه مالی خود خیلی بیشتر از سلامت جسمی‌شان نگران می‌شوند و به پول، بیشتر از سلامتی خود اهمیت می‌دهند.

این نگرانی‌های مالی شامل دغدغه‌ و نگرانی نسبت به جلسات و ملاقات‌های مالی، غرق شدن در بدهی‌های بیشتر و وام‌های زیاد و یا حتی مشکلات مالی مربوط به یک دوست یا عضو خانواده هستند که احساس افسردگی عمیق را در انسان دو برابر می‌کنند.

به نوشته روزنامه میرور، در یک مطالعه جدید در انگلیس تحت عنوان «امیدها و ترس‌ها» معلوم شد که مساله سلامت جسمی برای مردم در درجه دوم اهمیت قرار دارد و فقط 23 درصد از شرکت کنندگان نسبت به سلامت جسمی خود یا اعضای خانواده‌شان، نگران هستند و به این موضوع اهمیت بیشتری می‌دهند. در این بررسی 2023 فرد بالغ انگلیسی شرکت داشته‌اند.

در عین حال مطالعه دیگری که در همین رابطه انجام گرفته معلوم کرده است که حدود شش ماه پیش، این آمار کاملا برعکس بوده به طوری موضوع سلامت، بزرگترین نگرانی و دغدغه مردم این کشور بوده و نگرانی‌های مالی در ردیف دوم قرار داشتند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۴۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

از نظر روانشناسی ، با چه کسانی نباید معاشرت کرد

1- آنهایی که از زندگی بیزارند و با همه دنیا سر جنگ دارند
به یاد داشته باشید که جامعه مارا اسیر خود نکرده است . مردم و محیطی که در آن زندگی می کنیم روی زندگی ما تاثیری انکار ناپذیر دارند. با افرادی معاشرت کنید که از زندگی شان راضی اند و با دنیا قهر نیستند ؛ انرژی منفی آنها روی شما تاثیر مستقیم خواهد گذاشت.
اخلاق بد مسری است .این گونه افراد همیشه و نسبت به همه چیز بدبین اند و اغلب اوقات عصبانی اند.مطمئن باشید در اثر معاشرت با آنها عصبانیت آنها به شما هم سرایت خواهد کرد.

2- آنهایی که مدام پشت سر دیگران حرف می زنند
گروه دیگری از مردمی که نباید با آنها معاشرت کنید آنهایی اند که همواره در حال غیبت کردن از دیگران اند. "چیزی که من در مورد این افراد فهمیدم اینست که آنهایی که در مورد دیگران با من صحبت می کنند اغلب در مورد من هم با دیگران حرف می زنند." زمانیکه در مورد دیگران دارید صحبت می کنید در واقع دارید شخصیت خودتان را به نمایش می گذارید.

3- کسانی که شکست ها و سرخوردگی های گذشته شما را به شما یادآوری می کنند
دسته دیگری از افراد ناسالم افرادی هستند که تلاش می کنند گذشته شما را به یاد شما بیاورند. زمانیکه این افراد شکست های شما را به یادتان می آورند ، در واقع دارند تلاش می کنند که برتری خود را به شما نشان بدهند.
این شما هستید که نباید به زمزمه های این افراد گوش دهید و به گذشته فکر کنید. از گذشته تان قدر دانی کنید ، فردا هنوز نیامده است ! خدا در حال برنامه ریزی برای گذشته شما نیست ، او در حال خلق آینده شماست . او برای فردای شما هدفی در نظر گرفته است. با افرادی معاشرت کنید که هدف خدا را به شما یادآوری کنند.

4- آنهایی که می خواهند شما را کنترل کنند.
این گونه افراد سعی می کنند به صورت زیرکانه و غیر عادلانه برتری خود را به شما نشان دهند و بر شما مدیریت کنند.اگر تحت نفوذ آنها باشید ، در واقع دارید کاری را انجام می دهید که آنها می خواهند به جای اینکه دنبال علایق و اهداف خودتان باشید.
تحت نفوذ و کنترل بودن احساس وحشتناکی است ،. انسان در این شرایط احساس بی ارزشی و پوچی می کنند. شما انسان خاص و با ارزشی هستید و مطمئن باشید خودتان به تنهایی می توانید در پی علایق تان باشید. نیازی به مدیر و رهبری دیگری در زندگی شخصی تان ندارید.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۴۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

موسیقی مغز را فعال می کند.......

تیم تحقیقاتی پروفسور دانیل جی. لویتین از دانشگاه "مک گیل" مونترال در تحقیقی به بررسی پاسخ های بیولوژیکی مغز به تحریکات موسیقایی پرداخته اند.
این محققان با کنترل واکنش های بیوشیمیایی تحریکات موسیقایی کشف کردند که موسیقی به تمام تاثیرات شیمیایی پاسخ می دهد و به خاطر همین پاسخ ، اعصاب مهم به متعادل کردن سطوح هورمون "سلامتی و سرخوشی" مغز کمک می کنند. این هورمون که دوپامین نام دارد، هنگامی که فرد مواد شادی آور یا مخدر مصرف می کند، ترشح می شود.

به گفته این محققان، برخلاف مواد مخدر که اثرات مخرب جانبی زیادی دارد، موسیقی هیچ عارضه ای برای انسان ندارد.
در این مکانیزم، وقتی که فرد به آهنگی که دوست دارد ، گوش می دهد، این هورمون در مغز ترشح شده و باعث حالت شادی آور در وی می شود.

براساس گزارش "رادیو وورد" این تحقیق نشان می دهد که موسیقی تاثیرات عمیقی در فیزیولوژی بدن از جمله عروق قلبی، تنفس و فعالیت های ذهنی برجای می گذارد و همچنین سطوح هورمون دوپامین را برای فعالیت های شیمیایی طبیعی مغز متعادل می کند. منبع: خبرگزاری مهر

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۴۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

گوش دادن به موسیقی تحمل درد را آسان می کند.......

به گزارش "بی بی‌سی نیوز" در پژوهشی که توسط روانشناسان انگلیسی صورت گرفت، محققان از شرکت‌کنندگان خواستند که دست خود را در آب سرد قرار دهند و همزمان برای تحمل سردی آب ، افراد مورد آزمایش می‌توانستند بین گوش دادن به موسیقی مورد علاقه ، انجام محاسبه ذهنی یا تماشای یک برنامه تلویزیونی مورد علاقه یکی را انتخاب کنند.
در هر مورد، فردی که به موسیقی گوش می‌داد، بیشترین حد تحمل آب سرد را داشت و گاهی اوقات پنج برابر بیشتر از دیگران توانست دست خود را در آب نگه دارد.
محققان معتقدند این امر به آن علت است که موسیقی علاوه بر ایجاد حواس پرتی، برخلاف سایر محرکها، فرد را ازنظر احساسی درگیر می‌کند.
نتیجه این تحقیق در کنفرانس انجمن روانشناسان انگلیس ارایه شد.


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۳۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

رانشناسی ولخرجی

گیر افتادن در دام «حراج»

حراج به معنی پول خرج کردن برای ذخیره کردن پول است؟ در یک حراج شما به هر حال مبلغی را می پردازید. حتی زرنگ ترین و ماهرترین خریداران هم توسط پوسترها، عکس ها، علامت ها و جملات مختلف و هوشمندانه ای که کارشناسان ترغیب افراد به خرید محصولات شان است، جذب می شوند. طی آماری که در سال 2009 در مجله «شاپ اسمارت» اعلام شد، مشخص شد زن ها در آخرین خرید ناگهانی و بدون هدف شان به طور میانگین 108 دلار، بدون هیچ برنامه قبلی خرج کرده اند.

راهتان را به داخل هر مغازه ای که تبلیغات جذاب برای فروش یا حراج محصولاتش دارد کج نکنید. مثلا به این موارد دقت کنید:

*«با خرید محصول بزرگ تر سود کنید»:
این تنها یک حربه برای فروش است. جنس بزرگ تر یا بیشتر همیشه به معنای سود در معامله نیست. واقعیت در قیمت، واحد جنس ایست که روی هر جنس قیمت آن نوشته شده است. به قیمت اجناس با سایر معمولی و هم برای سایز بزرگ توجه کنید و آن موقع واقعیت دستگیرتان می شود.

*«یکی بخر، یکی دیگر را با تخفیف ببر!»:
متخصصان فروش، این روش را «قیمت گذاری غیرخطی» نامگذاری کرده اند. این تنها تاکتیکی است که به وسیله آن این طور نمایش داده می شود که با خرید هرچه بیشتر یک کالا، در کل پول کمتری برای هرکدام از آنها می پردازید. توجه داشته باشید که سود پیش بینی شده از هر محصول از قبل محاسبه شده و در این تفاضل قیمت ها پنهان است. از روش بالا هم می توانید استفاده کنید. پس شما سودی نمی برید، تنها تعداد زیادی از یک کالا را (که حتی ممکن است به آنها نیازی نداشته باشید) خریده اید.


*«فقط برای زمانی محدود»:

این تکنیک برای فروش محصولاتی به کار می رود که چیزی به تاریخ انقضای آنها باقی نمانده. پس برای اینکه پولتان به شکل یک کالای بی مصرف و خراب به سطل آشغال ریخته نشود، قبل از گذاشتن این کالاها در سبد خریدتان، به برچسب تاریخ انقضای آن دقت کنید.

*«این را بخر، آن یکی را مجانی ببر!»:
هر چیزی که رایگان است، الزما خوب و باکیفیت نیست. توجه کنید که مجانی بودن یک کالا و گرفتن آن همیشه به معنای سودکردن شما نیست. پس هر وقت دو کالا که یکی از آنها مجانی است به شما ارائه شد، خوب دقت و فکر کنید که آیا آن جنس را لازم دارید یا نه و از یاد نبرید: هیچ چیز بی دلیل مجانی نیست!

*«مامان من اینو می خوام!»:
شاید خریدن یک بسته شکلات یا یک خودکار شب نما یا چیزهای ارزان مثل آن برای فرزندتان که به طرز ماهرانه ای برای فروش در کنار صندوق گذاشته شده اند برایتان مهم نباشد و شاید بهترین راه برای رام کردن فرزندتان که مدام بهانه می گیرد که «مامان اینو برام بخر» همین باشد! ولی بهتر است کمی با خودتان حساب کنید که با هر بار خرید، شما هزار، دو یا سه هزار تومان یا بیشتر می پردزاید، آن هم برای کالایی کم ارزش و غیراساسی که درنهایت قرار است بعدا تکه ای از آن را به طور اتفاقی زیر صندلی ماشین تان پیدا کنید! کافی است یک بار تمام این دو، سه هزار تومان های ناقابل را در طول یک سال جمع بزنید و حساب کنید تا ببینید قطره قطره جمع گردد.

*
این سه کلمه نگه دارنده پول را بگویید:
«عزیزم، امروز نه». چندبار این جمله را خیلی جدی تکرار و تمرین کنید. اگر می خواهید که تصویر یک آدم خشک و خسیس در ذدهن فرزندتان شکل نگیرد، هفته ای یک بار پول کمی را برایش درنظر بگیرید، از او بخواهید از قبل، لیست چیزهایی که لازم دارد یا مورد علاقه اش هستند را آماده کند. بگویید تنها در محدوده همان مقدار پول و آن لیست حق دارد خرید کند. این کار را انجام دهید و ببینید که او چطور برای خریدش برنامه ریزی می کند.

*«استفاده از کارت های بانکی / اعتباری»:
سهولت خرید، خرید مطمئن، پیگیری ساده و ... همه از مزایای غیرقابل انکار استفاده از این کارت ها هستند ولی یک عیب بزرگ هم دارند و آن، اینکه با پرداخت پول از طریق این کارت ها، بیشتر خرج می کنیم. در تحقیقی که در دانشگاه ام آی تی صورت گرفت، نشان داده شد، افراد وقتی از طریق کارت های اعتباری خرید می کنند تا دوبرابر بیشتر از موقعی که با وجه نقد می پردازند، خرید می کنند. این به این دلیل است که وقتی با کارت مبالغ را می پردازیم، احساس خرج شدن عینی پول را نداریم. پس فراموش نکنید کارت شما هم جیب شماست!

*«راه حل»:

فقط به مقدار موردنیاز خریدتان و تنها کمی بیشتر از آن پول نقد همراه داشته باشید. (استفاده از عابربانک در آن روز ممنوع!) – هزینه هایی که در طول روز کرده اید را تا ریال آخر یادداشت کنشید (اینکار به شما دیدی متفاوت در خرید کردن تان می دهد) – از خرید کردن به صورت تفریحی پرهیز کنید – به هنگام خرید در سوپرمارکت یک نکته را در بالای لیست خریدتان اضافه کنید «خرید نکردن از روی احساسات مقطعی و هیجان.»



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۳۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

توانایی برقراری ارتباط مؤثر (effective communication)

تعریف ارتباط:

ارتباط عبارت است از فرآیند ارسال و دریافت پیام. با توجه به این تعریف:

* هر ارتباطی مستلزم حضور دو یا چند واحد اجتماعی است. یعنی ارتباط می‌تواند بین بین دو یا چند نفر، یک نفر و یک رسانه، و غیره صورت می‌گیرد.

* هدف اصلی از برقراری ارتباط، انتقال پیام است. این پیام می‌تواند به‌صورت کلامی یا غیرکلامی منتقل شود. در واقع، یک پیام را می‌توان به‌صورت آشکار یا ضمنی منتقل کرد.

* هرگونه اشکالی در انتقال پیام می‌تواند باعث اختلال در ارتباط گردد. برای مثال، ممکن است پیام به‌صورت کامل منتقل نگردد یا این‌که یک نفر پیامی را ارسال کند، ولی فرد مقابل مفهوم دیگری را دریافت نماید. یا حتّی کسی پیامی را بفرستد، ولی دیگری هیچ پیامی را دریافت نکند. از این موارد معمولاً به‌عنوان "سوءتفاهم" یاد می‌شود. یک ارتباط مؤثر، ارتباطی است که راه را بر سوءتفاهم‌های احتمالی ببندد.

اهمیت ارتباط:

برقراری ارتباط اولین ضرورت یک زندگی اجتماعی است. عدّه‌ای انسان را حیوانی اجتماعی می‌دانند. بنابراین، شاید یکی از مهم‌ترین برتری‌های انسان بر سایر جانداران، تنوّع و گسترة وسیع ارتباطاتی است که می‌تواند ایجاد کند.

ارتباط مؤثر:

تنها وسیلة انتقال اطلاعات بین افراد است.
تنها راه نشان دادن احساسات به دیگران است.
بهترین راه تصحیح سوءتفاهم‌ها است.
پیش‌شرط هر نوع آموزش مؤثر، و در نتیجه
لازمة رشد یک اجتماع است.

ارتباط نامؤثر:

باعث ایجاد سوءتفاهم می‌شود.
منجر به نارضایتی، احساس تنهایی و تعارض در افراد خانواده و جامعه می‌گردد.
در طول زمان می‌تواند اعتمادبه‌نفس فرد را مختل کند و احساس درماندگی و درنتیجه آسیب‌های روانی و اجتماعی ایجاد نماید.
توانایی فرد برای مقابله با مشکلات زندگی را کاهش بدهد.
عناصر اصلی ارتباط (کلامی و غیرکلامی):

تاکنون معلوم گردید که ارتباط وجوه مختلفی دارد. همچنین، به‌طور ضمنی اشاره شد که ارتباط متضمن دو عنصر اصلی است. این دو عنصر عبارت‌اند از: عنصر کلامی و عنصر غیرکلامی.

عنصر کلامی ارتباط شامل آن وجهی از ارتباط هستندکه اختصاصاً به محتوای کلامی و فرآیند بیان کلامی مربوط می‌گردند.

منظور از محتوای کلام آن چیزی است که بر زبان می‌آوریم. برای مثال، جذاب بودن محتوای کلام، تهدیدآمیز نبودن آن، شوربرانگیز بودن موضوع صحبت، غم‌افزا نبودن آن و نظایر آن باعث تسهیل ارتباط می‌گردد. توجه به ابعاد فرهنگی و حتّی خرده‌فرهنگی در محتوای کلام، یکی از مهم‌ترین عوامل در افزایش کارآمدی ارتباط می‌باشد.

فرآیند برقراری ارتباط کلامی، شامل چگونگی شروع صحبت، نحوة جمله‌بندی، زمان‌بندی ارتباط کلامی، ملاحظات موقعیتی، و بالاخره چگونگی جمع‌بندی و ختم ارتباط می‌باشد.

عنصر غیرکلامی ارتباط شامل آن وجهی از ارتباط هستند که اختصاصاً به جنبه‌هایی غیر از محتوای کلامی و فرآیند بیان کلامی مربوط می‌گردند. در این مقوله می‌توان تن صدا، آهنگ صدا، تماس چشمی، حالات چهره‌ای، ژست‌ها، حالات بدنی، و گوش دادن را نام برد.

اجزای ارتباط:

عناصر کلامی و غیرکلامی ارتباط، هرکدام اجزای خود را دارند. این اجزا را می‌توان به این صورت تعریف نمود:

محتوای کلام: این که موضوع گفت‌وگو چیست، خود می‌تواند به ادامة ارتباط یا قطع آن منجر گردد.
توجه به ابعاد فرهنگی و خرده‌فرهنگی: هنگامی که گوینده و شنونده به ویژگی‌های فرهنگی و حتّی خرده‌فرهنگی فرد مقابل توجه نمی‌کنند، ارتباط قطع می‌شود.
چگونگی شروع صحبت: نوع آغاز محاوره، یعنی اولین جملات و اولین نشانه‌های غیرکلامی برقراری ارتباط، تعیین‌کنندة تداوم ارتباط هستند.
نحوة جمله‌بندی: آیا تاکنون به این موضوع توجه کرده‌اید که خیلی از مواقع تحت تأثیر کلام دیگران قرار می‌گیرید، فقط به این دلیل که می‌دانند "چگونه بگویند".
زمان‌بندی ارتباط کلامی: هر ارتباط زمان خاصی دارد. برخی از این زمان‌بندی‌ها عمومی و کلّی هستند و تقریباً همگان آن را رعایت می‌کنند. مثلاً کسی نیمه‌شب به دیگری تلفن نمی‌زند. ولی برخی زمان‌بندی‌ها ظرافت بیشتری دارند و کسانی که ارتباط بین‌فردی مؤفق‌تری دارند، این زمان‌بندی‌ها را به خوبی رعایت می‌کنند. منظور از زمان‌بندی، هم زمان برقراری ارتباط، هم مدّت آن و هم طول کلام در هر یک از زمان‌هایی است که فرد نقش گوینده را در ارتباط به‌عهده می‌گیرد.
ملاحظات موقعیتی: جایگاه اجتماعی افراد، مکان، و فضای اجتماعی از دیگر عواملی هستند که می‌توانند به ارتباط مؤثر یا نامؤثر منجر گردند.
چگونگی جمع‌بندی و ختم ارتباط: علاوه بر آغاز کلام، چگونگی ختم ارتباط و گفت‌وگو نیز عاملی مهم در برقراری ارتباط مؤثر است. مثلاً جمع‌بندی نهایی و خلاصه کردن گفت‌وگو، راهی مؤثر برای ختم ارتباط است.
تن صدا: افرادی که در برقراری ارتباط ماهر و کارآمد هستند، به کشش‌های آوایی کلام خود در طول محاوره توجه دارند.
آهنگ صدا: علاوه بر کشش‌های آوایی، ریتم و آهنگ کلام نیز به مؤثر واقع شدن ارتباط کمک می‌کند. به سبک کلام افرادی که از موفقیت اجتماعی برخوردارند توجه کنید. این افراد عوامل فوق‌الذکر را در کلام خود رعایت می‌کنند.
تماس چشمی: به خاطر داشته باشید که ارتباط تنها گفتن و شنیدن نیست. تماس چشمی ابزاری خوب برای انتقال پیام‌های ظریف اجتماعی، حفظ توجه مخاطب، و انتقال عاطفه است.
حالات چهره‌ای: چهره و نوع حرکات ابرو و دهان نیز پیام‌هایی به سمت مخاطب می‌فرستند که ارتباط را تسهیل کرده و یا با مانع مواجه می‌سازند. حالات چهره به شدّت به فرهنگ وابسته‌اند.
ژست‌ها: افرادی که در برقراری ارتباط ماهر هستند، به کلام، چشم، و حالات چهره اکتفا نکرده و از دست‌ها، انگشت‌ها، پاها، و باقی اندام‌های بدن برای انتقال پیام استفاده می‌کنند.
حالات بدنی: سبک نشستن، ایستادن، و راه رفتن یک فرد نیز به‌طور خودکار پیام‌هایی به مخاطب منتقل می‌سازد.


گوش دادن فعال:

گوش دادن فعال یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر در ارتباط است.

شنیدن و گوش دادن دو مقولة متفاوت هستند. شنیدن عمل ادراک اصوات می‌باشد. این عمل غیرارادی بوده و فقط به دریافت محرک‌های شنیداری اطلاق می‌گردد. گوش دادن فعالیتی انتخابی است که شامل دریافت و تفسیر محرک‌های شنیداری می‌باشد. این عمل «رمزگردانی» اصوات به معانی را نیز دربردارد.

گوش دادن به دو طبقة اصلی تقسیم می‌شود. این دو طبقه عبارت‌اند از گوش دادن نافعال و گوش دادن فعال. گوش دادن نافعال از نظر کیفیت بالاتر از شنیدن است و زمانی رخ می‌دهد که گیرندة پیام، انگیزة زیادی برای گوش دادن دقیق ندارد. گوش دادن به موسیقی، تلویزیون، گوش دادن از روی ادب، نمونه‌هایی از گوش دادن نافعال هستند. از آن‌جا که در گوش دادن نافعال تنها بخشی از ذهن ما درگیر توجه کردن می‌باشد، لذا هنگام گوش دادن به دیگران، احتمال پرت شدن حواس (یعنی تفکر در مورد چیزهای دیگری غیر از موضوع اصلی) وجود دارد. بهترین راه برای حلّ این مشکل، گوش دادن فعال یعنی گوش دادن هدف‌مند می‌باشد. بنابراین، گوش دادن فعال را می‌توان گوش دادن هدف‌مند معرفی کرد. اهداف گوش دادن فعال عبارت‌اند از:

کسب اطلاعات
گرفتن راهنمایی
درک راهنمایی
درک دیگران
حلّ مشکلات
فهمیدن احساسات دیگران
حمایت عاطفی دیگران
گوش دادن فعال به اندازة حرف زدن یا حتّی بیش از آن انرژی مصرف می‌کند.

روش‌های مؤثر برای گوش کردن فعال:

۱. به فرد مقابل توجه کنید.

به فرد مقابل نگاه کنید.
نشان دهید که به حرف‌های او علاقه‌مند هستید.
کمی به طرف او متمایل شوید.
نشانه‌های غیرکلامی او را به شیوه‌ای ظریف تکرار کنید. با گفتن کلماتی او را به صحبت بیشتر در مورد موضوع تشویق کنید.
سعی کنید آن‌چه را که گفته نمی‌شود، بشنوید.
ببینید هر چیزی را چگونه می‌گوید.
کمتر صحبت کنید.


۲. سؤال کنید. به این ترتیب:

به فرد مقابل نشان می‌دهید که گوش می‌کنید.
اطلاعات را جمع کرده و سازماندهی می‌کنید.
سؤال‌های بسته، فرد را تشویق به دادن پاسخی کوتاه و سکوت کردن می‌کند.
سؤال‌های باز، فرد را به توضیح بیشتر دربارة موضوع دعوت می‌کند
.


۳. بازخورد داده، بازگو کرده و خلاصه نمایید. توجه نمایید که:

بازخورد دادن راهی برای بررسی این است که آیا برداشت شما درست است یا خیر.
برای بازخورد دادن، آن‌چه را که گوینده گفته است، تکرار نموده یا بازگو کنید.
گاهی تکرار چند کلمة آخر گوینده، او را به ادامة گفتار تشویق می‌کند.
خصوصیات گوش دادن فعال:

برای گوش دادن فعال، شنونده باید پیام‌های مختلف را شنیده، معانی را درک کرده و سپس با ارائه بازخورد، مطمئن گردد که برداشت وی صحیح بوده است. چند نمونه از خصوصیات گوش دادن فعال در زیر آمده است:

اختصاص زمان بیشتر به گوش دادن به‌جای صحبت کردن
عدم‌تکمیل جملات دیگران
عدم‌پاسخ به سؤال با یک سؤال دیگر
آگاه بودن از سوگیری‌ها
نپرداختن به تخیّل یا عدم‌اشتغال ذهنی با مسائل دیگر
عدم‌سلطه‌جویی در مکالمه
تعیین پاسخ‌ها پس از اتمام صحبت‌های فرد مقابل
دادن بازخورد
پرسیدن سؤال‌های باز

توصیه‌هایی برای کارآمدتر کردن ارتباط کلامی:

- هنگام صحبت کردن:

مطمئن شوید که شنونده فرصت سؤال کردن یا اظهارنظر کردن را دارد.
سعی کنید خود را جای شنونده قرار دهید و احساسات او را در نظر بگیرید.
آن‌چه را می‌خواهید بگویید، واضح بیان کنید.
به شنونده نگاه کنید.
مطمئن شوید که آن‌چه می‌گویید با تن صدا و زبان بدنی شما هماهنگی دارد.
تن و آهنگ صدای خود را تغییر دهید.
مبهم صحبت نکرده و با بیان جزئیات زیاد موضوع را پیچیده نکنید.
از دیدن علایم آشفتگی در شنونده غفلت نکنید
.

- هنگام گوش دادن:

سؤال بپرسید تا کاملاً متوجه شوید که موضوع چیست.
موضوعات را آن طوری که فهمیده‌اید، خلاصه کنید.
گوش کنید و از قضاوت دربارة آن‌چه که گوینده می‌گوید، پرهیز کنید.

موانع ارتباط مؤثر:

تاکنون دربارة چیزهایی صحبت کردیم که می‌توانند به برقراری ارتباط مؤثر کمک کنند. در این قسمت توجه شما را به موانعی جلب می‌کنیم که راه‌های ارتباط را بسته و مانع از برقراری ارتباط مؤثر می‌شوند. برخی انواع پیام‌ها مانع از برقراری ارتباط مؤثر می‌شوند. مثلاً انتقاد کردن، مسخره کردن و تحقیر کردن.

برگرفته از کتاب: مهارت برقراری ارتباط مؤثر: کتاب کار دانشجو/ فرشته موتابی، لادن فتی.- تهران: دانژه، ۱۳۸۵.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۳۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

راهکارهای عملی برای فرار از خجالت:



۱. وقتی به یک محفل رودربایستی‌دار، مثلا به یک مهمانی رسمی، دعوت می‌شوید؛‌ وقتتان را طوری تنظیم کنید که زود برسید. این نکته در عین سادگی، بسیار مهم است. حداقل فایده‌اش این است که با سنگینی فضای جلسه، زودتر آشنا می‌شوید و کم‌کم ترستان از آن جمع می‌ریزد. امتحان کنید! وقتی یک جمع خلوت در حضور شما آرام آرام شلوغ می‌شود، حس خجالت‌تان خیلی کم‌تر است نسبت به وقتی که ناگهان به یک مجلس شلوغ وارد می‌شوید. معمولا آنهایی که زودتر به چنین محافلی می‌رسند، راحت‌تر با تازه‌واردها ارتباط برقرار می‌کنند.

۲. دلتان می‌خواهد وقتی به یک جمع وارد می‌شوید، چگونه رفتار کنید؟ خوش‌برخورد؟مطمئن؟ با لبخند باز؟ صمیمانه؟ و...؟ خب، همه این‌ها را می‌توانید در خلوت خودتان و در مقابل آینه تمرین کنید. همه ما آدم‌ها کمی تا قسمتی بازیگریم. نقش‌آفرینی جلوی دوربین شاید کار آسانی نباشد ولی نقش‌آفرینی در خلوت و در مقابل آینه مطمئنا کار آسانی است. تمرین‌های مکرر این چنینی، ناخودآگاهتان را به همان سمتی می‌برد که بیشتر تمرینش را می‌کنید و کم‌کم شما هم همانی خواهید شد که دلتان می‌خواهد.

۳. ماشین یک نفر وسط خیابان خراب شده و روشن نمی‌شود و حالا راننده منتظر است کسی بیاید کمکش کند و ماشین را هُل بدهد... همسایه‌تان دارد از بازار برمی‌گردد و دستش حسابی پُر است، زنبیل دارد از دستش می‌افتد... پیرمرد مغازه‌دار، زورش نمی‌رسد به تنهایی، کرکره مغازه را بدهد بالا... خب، چرا معطلید؟ مگر نمی‌خواستید تمرین‌های ضد خجالت را شروع کنید؟ چه بهتر از این؟ با این تیر، خیلی بیشتر از یکی دو نشان را خواهید زد.
مطمئن باشید. خرجش فقط دو کلمه است: کمک نمی‌خواهید؟ (البته لبخند و ارتباط چشمی را هم هنگام ادای این دو کلمه فراموش نکنید.) نمی‌دانید چقدر موثر است!

۴. از هم‌صحبت خودتان تعریف کنید. اینکه دیگر کاری ندارد. هم آسان است، هم موثر. اغلب آدم‌ها وقتی ازشان تعریف می‌کنید،‌ ذوق می‌کنند و بیشترشان آن‌قدر ذوق می‌کنند که به هیچ قیمتی حاضر نمی‌شوند هم‌صحبتی با شما را از دست بدهند. البته هنگام اجرای این تکنیک باید مواظب مغزتان هم باشید چرا که ممکن است جای دندان‌های کسی که ازش تعریف کرده‌اید، رویش باقی بماند. ضمنا،‌ هنگام تعریف و تمجید از این و آن، به هیچ وجه لازم نیست دروغ بگویید. اگر کمی دقت کنید، مطمئنا در هر آدمی بالاخره یک چیزی پیدا می‌کنید که قابل تعریف باشد. البته تعریف‌‌هایتان هم نباید خیلی بی‌ربط باشد. مثلا وقتی کسی دارد درباره یک موضوع فلسفی با شما صحبت می‌کند، خیلی بی‌ربط است اگر بگویید:‌ ! مثلا بهتر است خودتان را به موضوع مورد بحث، علاقه‌مند نشان بدهید و از جالب بودن آن موضوع صحبت کنید.

۵. ارتباط چشمی در برقراری یک ارتباط موثر، خیلی مهم است. حتما به چشم طرف مقابلتان نگاه کنید، چه وقتی که دارید صحبت می‌کنید، چه وقتی که دارند با شما صحبت می‌کنند. این ارتباط چشمی را ترجیحا با یک لبخند ملایم و حالت دوستانه همراه کنید. اگر به هر دلیلی از برقراری یک ارتباط چشمی مناسب ناتوانید، سعی کنید به پیشانی طرف مقابل‌تان نگاه کنید. از معجزه نفس‌های عمیق هم غافل نشوید که به هنگام حملات استرس واقعا سودمند است. عادت کنید که با نفس‌های عمیق، آرامش را به وجودتان برگردانید. این تمرین را می‌توانید خیلی راحت در حضور جمع، بارها و بارها انجام بدهید. مطمئن باشید که هیچ‌کس نمی‌فهمد این کار شما چه معنایی دارد. باور کنید که اصلا کسی حواسش به شما نیست. راحت باشید.

۶. خیلی هم ایده‌آل‌گرا نباشید! قرار نیست با هر جوکی که شما تعریف می‌کنید، همه غش و ریسه بروند. قرار نیست با هر حرفی که می‌زنید، همه به‌به و چه‌چه کنند. برای هیچ‌کس دیگری هم قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد. مطمئن باشید که دیگران هم استانداردهای خود‌شان را این‌قدر دستِ‌ ‌بالا تعریف نمی‌کنند. وقتی در یک جمع حضور دارید، کسی از شما انتظار ندارد که فوق‌العاده باشید. برای جمع، این مهم است که شما با آنها ‌همراه باشید، فقط همین. این را هم یادتان باشد که خیلی از خانم‌ها و آقایان اصلا با آدم‌های پرحرف و شوخ و مجلس‌آرا میانه خوبی ندارند. و یک خبر خوب دیگر برای خجالتی‌های عزیز: سکوت و کم‌حرفی شما را معمولا به پای فروتنی، حجب و حیا و بزرگ‌منشی‌تان می‌گذارند و چه صفتی بهتر از فروتنی؟ راستی یادتان باشد که، در ملاقات اول‌تان با هیچ‌کس زیاد حرف نزنید و اطلاعات شخصیتان را رو نکنید. چه لزومی دارد؟ این کار را متاسفانه بعضی‌ها برای پنهان کردن آن حس خجالت درونی‌ انجام می‌دهند. غافل از اینکه دیگران، این کار را غالبا این‌طور تفسیر و تعبیر می‌کنند که فاعلان این فعل، آدم‌های کم‌ظرفیت و سرخورده یا آدم‌های گوشه‌گیر و تنهایی هستند.

۷. هیچ‌وقت هیچ‌کس را تحقیر نکنید و خصوصا در حضور جمع از چنین کارهایی پرهیز کنید. همه ما آدم‌ها به آرامش و کمک دیگران احتیاج داریم، نه به دشمنی و آزار و اذیتشان. مطمئنا وقتی شما کسی را تحقیر یا مسخره کنید، او هم به دنبال بهانه‌ای خواهد گشت تا این لطف شما را جبران کند! انرژی منفی برای این و آن نفرستید تا انرژی منفی برایتان نفرستند. موقع انتقاد کردن از این و آن هم، یادتان باشد که نباید از هیچ‌کس در حضور جمع با تندی و خشونت انتقاد کنید. وقتی ارتباطتان با دور و بری‌ها دوستانه و صمیمیانه باشد، آنها هم برای رفع مشکلات‌تان و از جمله برای رفع این حس خجالت درونی به شما کمک خواهند کرد.

۸. قرار نیست که یک‌شبه متحول شوید و ناگهان تبدیل بشوید به آدم بذله‌گو و پرحرفی که مجلس آرایی می‌کند و... این حتی با تلاش‌ شما هم به سرعت به دست نمی‌آید. آدم‌ها ذات شان با همدیگر فرق دارد. اما معاشرتی شدن یک مهارت است که با تمرین به دست می‌آید. به تکنیک‌‌های ضد خجالت هم باید یکی یکی تسلط پیدا کنید. وقتی انرژیتان را در هر مقطع زمانی روی یک یا دو مهارت بخصوص می‌گذارید خیلی زودتر به نتیجه می‌رسید. مثلا پیش‌دستی در سلام گفتن را باید تمرین کرد. وقتی به آن تسلط پیدا کردید، شروع صحبت با لبخند را تمرین کنید. ارتباط چشمی، دویدن به دنبال کمک به دیگران، کمک به سایر خجالتی‌های جمع، تعریف‌های بجا و . . . . هم همین طور. به دست آوردن یک مهارت ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که به دست آوردن یک مهارت دیگر، ممکن است فقط دو روز وقتتان را بگیرد. هرچه سخت‌تر به دست بیاورید، سخت‌تر از دست می‌دهید. این یادتان باشد!

۹. همیشه آماده و به‌روز باشید. مطلع و گوش به زنگ. کتاب بخوانید، روزنامه، مجله، اینترنت و . . . اخبار روز دنیا را پیگیری کنید. اخبار هنری،‌فرهنگی، علمی، سیاسی و . . . داشتن این اطلاعات به شما کمک می‌کند که همیشه حرف‌های شنیدنی در آستین داشته باشید. سوال‌های حاضر و آماده هم غنیمتند. از این قبیل سوال‌ها همیشه همراه داشته باشید. طرح یک سوال صمیمانه و مودبانه معمولا نقطه شروع مناسبی برای ورود به بحث دیگران است و هر قدمی هم در چنین هم‌کلامی‌هایی بردارید، مطمئنا قدم بعدی آسان‌تر و آسان‌تر می‌شود. از سلیقه‌ها و علاقه‌های دوروبری‌هایتان هم باید باخبر باشید. این‌طوری راحت‌تر می‌توانید هم‌صحبت‌شان شوید. وقتی می‌خواهید سر صحبت را با یک جماعتی باز کنید یا وقتی که می‌خواهید در یک بحث گروهی شرکت کنید، باید این را ارزیابی کنید که آیا آنها هم مایلند حرف‌های شما را بشنوند و اصلا آیا شما خوب به حرف‌های آنها گوش داده‌اید یا نه. بی‌محابا حرفشان را قطع نکنید. بهتر است مودبانه و آرام‌آرام به هر بحثی وارد شوید.

۱۰. اگر خجالتی باشید، احتمالا تنهایی را به فعالیت‌های جمعی ترجیح می‌دهید. خب، می‌توانید از این فرصت مغتنم استفاده کنید و چیزی یاد بگیرید. آدم‌هایی که تنهایی را دوست دارند، معمولا روحیه‌شان با هنرآموزی جور است. روی یک هنر متمرکز شوید و آن را خوب یاد بگیرید. موسیقی، ‌نقاشی، ‌خطاطی و هنرهای دیگر، اعتماد به نفستان را به وضوح افزایش خواهد داد. تا می‌توانید کتاب بخوانید و اطلاعات کسب کنید. روزنامه، مجله، برنامه‌های آموزشی، اینترنت و... به زودی، روزی می‌آید که باید حرفی برای گفتن داشته باشید. خودتان را برای آن روز آماده کنید.

منبع:سایت ایرانیان



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۳۷ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

روانشناسی تنبلی

در این تحقیق ، به شیوه علمی درباره ی ((تنبلی و اهمالکاری)) یا ((به تعویق انداختن کار)) بحث شده علل و انگیزه های رفتاری آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته ، سپس راههای عملی مبارزه با آن ارائه شده است.

واژه ((اهمالکاری)) ، ((تنبلی)) ، ((سهل انگاری)) ((مسامحه کاری)) و ((به تعویق انداختن کار)) معادل کلمه ی انگلیسی Procrastination به کار رفته است. البته هیچ کدام مفهوم کامل را در بر نمی گیرد.

((اهمالکاری)) رفتاری است فراگیر که بین افراد جامعه در سطوح مختلف از افراد عامی گرفته تا دانشمندان فرهیخته ، مصادیق مختلف آن دیده می شود .مطالب این تحقیق در عین استفاده ی کاربردی ، برای عموم افراد جامعه ، دانشجویان روان شناسی عمومی و بالینی، علوم تربیتی ، مشاوره و راهنمایی و علوم اجتماعی مفید و سازنده خواهد بود.

چه تعداد از تحصیل کرده ها به اهمالکاری و تنبلی عادت دارند و کارهای خود را از امروز به فردا می سپارند؟ این سوال جدی است . چه کسی می تواند به آن پاسخ بدهد؟ قطعا هیچ کس ! حدس بر این است که 95% مردم به این بیماری مبتلا هستند.

اگر ضرب المثل های عامیانه فارسی را مرور کنیم به موارد جالب توجهی بر می خوریم، که در آن، «نشانه» هایی از ویژگی های فرهنگ ایرانی نمود پیدا کرده است; "چو فردا شود، فکر فردا کنیم"، "جور مرا بکش"، "نان گدایی را گاو خورد دیگر به کار نرفت"، "این طفل یکشبه ره صد ساله می رود"، "هر چه پیش آید خوش آید"، "جیم شدن" و... همه این ضرب المثل ها بیان کننده خصوصیتی از فرهنگ ایرانی است و آن چیزی نیست جز " تنبلی"، آیا ایرانی ها تنبل هستند؟آیا ایرانیان تنبل تر از مردمان دیگر نقاط جهان هستند؟ اینپرسشی است که بارها مطرح شده است و بسیاری از پژوهشگران ایرانی معتقدند یکی ازخصوصیات اصلی ایرانیان تنبلی است.نتایج تحقیق تطبیقی نشان می‌دهد که میزان تنبلی ایرانیان از متوسط جهانی بیشتر است و تنها کشورهای عربی و آفریقایی هستند که بیش از ایرانیان دچار تنبلی هستند.

در بن بیشتر مشکلات ایرانیان و مشخصه‌هایی که کم و بیش، از آنها با عنوان آسیب‌های فرهنگی و یا اجتماعی یاد می‌کنند، خصوصیتی اخلاقی را مشاهده می‌کنیم که به اعتقاد برخی از  صاحب‌نظران، بسیاری از ویژگی‌های نامطلوب ما بر روی آن سوار شده است و در فرهنگ و خصلت جمعی ما بسیار ریشه دارد. این خصوصیت اخلاقی، تنبلی اجتماعی است که بسیاری از عادات فرهنگی و صفات اجتماعی ما از آن مایه می‌گیرند و تغذیه می‌کنند.

آنچه روشن است «تنبلی اجتماعی» یکی از مهمترین ویژگی‌های رفتاری ناپسند ایرانیان است. این مساله بویژه در عدم تمایل به درس خواندن در مدارس و دانشگاه‌ها، و در کار اداری کارمندان، و در میزان بالای تماشای تلویزیون در ایران به جای کتابخوانی، و در تمایل زیاد به استخدام در دستگاه دولتی و عدم تمایل برای کسب تخصص و مهارت و کارآفرینی، در وجود تعطیلی فراوان سالانه، در پدیده‌ای به نام بین التعطیلین، و در موارد فراوان دیگر موجود است.

تنبلی چیست؟


از نظر روانشناسی، اهمالکاری یا تنبلی یعنی به آینده محول کردن کاری که تصمیم به اجرای آن گرفته ایم. به طور کلی، به تعویق انداختن کار،رفتاری ناپسند و ناراحت کننده است که پیامدهای ناخوشایندی در بر دارد و هرگز نمیتواناز تاخیر در انجام کارها، به تصور و گمان بهتر ارائه کردن آنها دفاع کرد. اهمالکاریبه هر شکلی که باشد، رفتاری نامطلوب و نکوهیده است که بتدریج در وجود انسان به صورتعادت درمی آید. پس با آن مبارزه کنید، زیرا پیامدهای تاخیر در کار، برای خود شخص نیزرنج آور است و احساسی که از این تاخیر در او ایجاد می شود، علاوه بر زیانهای پیش بینیشده و نشده، شرمساری و بیزاری از خویشتن را نیز در بر دارد.

از نظر آماری، این عادت نزد بیشتر مردم رایج است و بسیار نادرندکسانی که دچار این بیماری نباشند. عادت به تعویق انداختن کار در انسان، نظیر بسیاریاز عادتهای دیگر همچون پرخوری و سیگار کشیدن، جنبه فراگیر دارد و مردم با این که اززیان آنها آگاه هستند، با وجود این از کنارش بی توجه می گذرند.

ما عادت داریم برای خطاهای خود ازجمله تاخیر در کارها، به عذر وبهانه و منطقی جلوه دادن آن رو آوریم، در نتیجه با این کار خود، به تجدید و تقویتآنها کمک می کنیم. وقتی برای به تعویق انداختن کارهای خود عذر و بهانه می آورید، درحقیقت آن را موجه جلوه می دهید و عواقبش را از یاد می برید.

وجود نشانه های افسردگی ، خستگی ، سردردهای شدید، بی خوابی ، فشارخون و زخم معده در وجود فرد اهمالکار ، گواه بر آن است که او می خواهد خود را از رنج اهمالکاری نجات دهد. اما تنها میل به ترک عادت و سرزنش کردن خود برای رهایی از چنگال آن کافی نیست .
سه وجه مختلف از اهمالکاری

-1 خودشکوفایی: به خصوصیات فرد و هرفهایی که در زندگی به دنبال آن است ارتباط پیدا می کند.

-2 حفظ موقعیت شخصی: به تمام فعالیتهایی اطلاق می شود که فرد برای زندگی خود به کار می برد. همه وظایف شغلی و شخصی او به منظور آنکه از زندگی خود هرچه بیشتر لذت ببرد ، در این تعریف قرار می گیرد.

-3احساس عدم مسوولیت در باره ی دیگران: در کارتان احساس مسوولیت نمی کنید و درزندگی بتدریج دوستانتان را از دست می دهید.اهمالکاری و به تعویق انداختن کارها به طور قابل ملاحظه ای با ماهیت کارهای مختلف ارتباط دارد.

به طور کلی، به تاخیر انداختن کارها از ۳ ناراحتی منشا می گیرد:

الف ) احساس خود کم بینی
به طور نسبی هر کس در مواقعی احساس خود کم بینی می کند. یعنی شخصیت خود را در جایگاهی پایینتر از آنچه هست می بیند و از این نظر دچار ناراحتی می شود یااعتماد به نفس خود را از دست می دهد و احساس بی ارزشی می کند.این احساس از آن جهت در شخص ایجاد می شود که:

-1هرکسی دوست دارد کارش را هرچه بهتر و کاملتر انجام دهد.

-2اعتماد و محبت دیگران را نسبت به خود جلب کند.

-3با رفتاری مجدانه بر تصورات باطل خود که از ضعف شخصیت سرچشمه می گیرد، غلبه ورزد.

خصوصیات یاد شده در رفتار هر کس به طور نسبی دیده می شود.

گاهی به دلایل مختلف موفق نمی شوید که کارتان را به موقع انجام دهید و در نتیجه احساس شرمندگی می کنید. احیانا به خودتان می گویید :(( من آدم بدی هستم ، چون کارم را به موقع انجام نداده ام )). خوب کسی که در ارزش وجود خود شک می کند طبیعی است که آمادگی انجام کار خوب را ندارد.

از کار کردن نهراسید و تنها به خوب ارائه کردن آن توجه نداشته باشید، چون همیشه قضاوت درباره کار انجام نشده، پوچ و بی حاصل است. اگر شما به ایده آل می اندیشید، یعنی می خواهید هر کاری را به بهترین شکل انجام دهید ولی نمی توانید ، طبعا ناراضی می شوید.

نارضایتی عاملی است که شما را از فعالیت بعدی بازمی دارد و دیگرحاضر نخواهید بود آن کار را ادامه دهید و این وضع در شما ابتدا به صورت بهانه جویی وسرانجام عادت ظهور خواهد کرد. شما باید بدانید مقصود از کار، انجام آن به نحو احسننیست. هر کار خوب و ظاهرا بی ایراد، خالی از نقص نخواهد بود.

پس سختگیر نباشید و به خود اعتماد داشته باشید. یکی از دلایلبی علاقگی، عدم اعتماد به نفس است، پس خود را باور کنید.

ب ) پایین بودن سطح تحمل (سرخوردگی)
یکی از علل سرخوردگی یا پایین بودن سطح تحمل ، به ((خود رسیدن)) وافراط است؛ مثلا افراط در خوردن، افراط در خوشی، زیاده روی در مصرف مواد مخدر وغیره. عوامل یاد شده موجب ((سرخوردگی)) نمی شوند، ولی بتدریج زمینه را برای آن مهیامی کنند.

پرتوقعی در حقیقت عامل مستقیم سرخوردگی است. دوست دارید درآزمون ادبیات انگلیسی حتما نمره ۲۰ بگیرید یا لااقل نمره ۱۸ و ۱۹، در غیر این صورتترجیح می دهید به تحصیلتان ادامه ندهید. این همان پرتوقعی است که از آن یاد کردیم وطرز فکری است که شما را به تنبلی سوق می دهد، زیرا ترس دارید که توقع شما در حدانتظارتان نباشد و به این دلیل کوشش و سعی لازم را به کار نمی برید، در نتیجه نسبتبه کار بی علاقه می شوید.

در حقیقت ، توقع بیش از حد برای کسب موفقیت هرچه بیشتر ، شما را دچار ترس و فرار از کار کرده است..

هرگاه در کاری به نتیجه بالاتر از میزان استعداد و توانایی خودفکر کنید، باید بدانید به جای این که به ادامه آن تشویق شوید، به بیزاری و انزجاراز آن سوق داده خواهید شد؛ چراکه توانایی شما نمی تواند بیش از حد کارآیی تان در آنباشد. بدون واهمه درباره نتیجه کار به فعالیتهای خود بپردازید.

وقتی میزان توقع شما بیش از حد توانای تان است ، کار برای شما کسل کننده خواهد بود.
تنها اشتغال به کار، شما را از اندیشه های مزاحم نجات خواهد دادو بتدریج درمی یابید که به سوی موفقیت گام برمی دارید و در کارتان احساس بهروزیمی کنید. شما در هر کاری که شروع می کنید، باید از پیش خودرا برای مواجهه با برخیمشکلات آماده کنید. این احتمال کاملا طبیعی و منطقی است. نباید با خود بگویید: «بهعلت مشکلاتی که وجود دارد آن کار را دوست ندارم.» پس در مواجهه با مشکلات شکیباباشید. به خود تلقین کنید که می توانید آن را به شکلی دلخواه انجام دهید. خود اینفکر به شما نیرو می دهد که در جهت مقصود پیش بروید.

ج ) خشم
بسیاری از تنبلی ها نتیجه خشم و پرتوقعی است؛ مثلا شاگردی از ترسمردود شدن، انجام تکالیف درسی خود را عقب می اندازد و از آن نظر که نمی تواند آن رابه طور کامل انجام دهد، بهانه تراشی می کند. مثلا تقصیر را به گردن هم اتاقی خودمیاندازد، استادش را مقصر می داند که تکلیف مشکل برای او تعیین کرده است. والدینش رامقصر می داند که او را به مدرسه برده اند و نسبت به معلمان و والدین خود احساس دشمنیمی کند.

به جای این که از دست خود عصبانی باشد و خود را مقصر بداند، همهتقصیرها را به گردن دیگران می اندازد!

در بررسی آماری که در این مورد به عمل آمده، معلوم شده علت عمدهتنبلی در افراد، پرتوقعی و پایین بودن سطح تحمل آنهاست که به خصومت و تنفر آنها ازاشخاص می انجامد.

چاره تنبلی چیست؟


در پاسخ باید بگوییم کار و کوشش. اگر منطقی فکر کنید ، تنبلی را کنار خواهید گذاشت.

رفتار افراد در مورد شخص تنبل و قضاوت جامعه در مورد او از جمله نگرانیها و ناراحتیهایی است که معمولا افراد تنبل با آن مواجه هستند. انجام کار به موقع هم آسانتر است و هم مزایایی در بر دارد. در صورتی که گذشت زمان، هم کار را مشکلتر می سازد و هم مزایای انجام به موقع آن را از بین می برد. رفتار مسامحه کارانه ناشی از اندیشه شماست. تفکر منطقی می تواند در رفتار شما نقش فعالی داشته باشد. مسامحه کاری از عدم تحرک ناشی می شود. یعنی فرد مسامحه کار کسی است که در کارهایش به سعی و کوشش توجه ندارد.پس منطق و استدلال حکم می کند که هر کس رنج حال را به خاطر راحتی آینده تحمل کند.

درتجزیه و تحلیل روش ((روان درمانی منطقی))، خصوصیات رفتاری در شش مرحله ی زیر مورد بررسی قرار می گیرد:

1. بررسی میزان آمادگی برای کار و فعالیت و استفاده از تجارب در درجه اول قرار دارد و با عنوان ((الف)) مشخص می شود.

2. باورهای منطقی و غیرمنطقی درباره ی فعالیتها و تجارب یاد شده با عنوان ((ب))

3. نتایج احساس باورها، مرحله ی ((ج))

4. بازتابهای رفتاری در ارتباط با انگیزش و هیجان ناشی از سهل انگاری، مرحله ((د))

5. مبارزه با باورهای غیر منطقی، مرحله ی ((ه))

6. مرحله ی شناخت رفتاری-هیجانی در تنبلی

با روش منطقی به باورهای غیرواقعی خود فکر کنید و آنها را در کارتان تاثیر دهید. بدین ترتیب شما به رفتاری منطقی و دور از احساس و هیجان دست خواهید یافت و دیری نخواهد گذشت که برایمبارزه با تنبلی در خود احساس آمادگی خواهید کرد.

منبع : سایت ایرانیان



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۳۶ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

مهارت تفکر نقاد(critical thinking)

اهمیت نقد از دید اندیشمندان:

  " مارکس " انتقاد را ابزار مبارزه طبقه کارگر بر علیه بورژوازی می داند.

"فوکویاما" اندیشمند پُست مدرنیست در بارهء نقد می نویسد:"نقد، روش بررسی، در فرایند گیرنده گی و دهنده گی ذهن است که در ارتباط دو سویه با نگرش نقادانه و ماهیت اثر شکل می گیرد." اما چیزی که در متن این بحث (نقد چیست)، پیش از همه به آن باید پرداخته شود، توجه به فرهنگ نقد و رویکردهای سازندهء آن است.

"رابرت گیدمن" نویسندهء اروپایی می نگارد:"پیش از این که در بحث ظرفیت شناسی، نقد، ظرفیت ارزشی دانسته شود، فرهنگ نقد پذیری ظرفیت ارزشی پنداشته می شود". در این تعبیر "گیدمن" اشارهء جالبی برای وقع گذاشتن به "فرهنگ نقذ پذیری" وجود دارد. بی تردید، داشتن روحیهء فرهنگ نقد پذیری، یکی از ظرفیت های ویژه، برای داده های مورد نقد انگاشته می شود.

تعریف لغوی نقد :

نقد در لغت به معنی ((بهین جیزی بر گزیدن )) ( تاج المصادر زوزنی: ص 5 ) و نظر کردن در دراهم تا در آن به قول اهل لغت سره را از ناسره باز شناسد . معنی عیب جویی نیز که از لوازم (( به گزینی )) است ظاهرا هم از قدیم در اصل کلمه نقد مستتر بوده است و لذا از دیر باز این کلمه در مورد شناخت محاسن و معایب کلام به کار رفته است ، چنانکه آن لفظی هم که امروز در فرهنگ اروپایی جهت این معنی به کار میرود در اصل به معنی رای زدن و داوری کردن است و شک نیست که رای زدن و داوری کردن درباره ی نیک و بد امور و سره و ناسره ی آنها مستلزم معرفت درست و دقیق آن امور است . (زرین کوب ، 22:1374)

تعریف مهارت تفکر انتقادی در روانشناسی:

 منظور از تفکر نقاد آن است که فرد اطلاعات، گفته‌ها و نظرات و پیشنهادها را بررسی کند و هیچ اندیشه، پیشنهاد یا نظری را بدون ارزیابی نه رد کند و نه بپذیرد. در این شیوه تفکر برای دفاع و حمایت از هر عقیده‌ای شواهد و مدارک واقعی ارایه می‌شود و برای پذیرش عقیده دیگران نیز مدارک و شواهد درخواست می‌شود.

در تعریف دیگری از تفکر نقاد گفته شده است که این نوع تفکر فرایندی است که درستی و اعتبار اطلاعات و عقاید را ارزیابی می‌کند. در جهانی که بمباران اطلاعات وجود دارد و دیدگاه‌ها، عقاید و سلیقه‌های متفاوت و متعددی به چشم می‌خوردکه بعضی از آنها ناسالم هستند‌، ضروری است انسان‌ها مجهز به توانایی‌هایی باشند که به آنها کمک کند راه درست را از نادرست تشخیص دهند و دریابند کدام رفتار ناسالم یا پرخطر و کدام مسیر سالم و بی‌خطر است.

چند تعریف اساسی از تفکر نقاد

• تفکر نقاد، تفکری منطقی است که بر نحوه تصمیم‌گیری تمرکز دارد و بر عملکرد فرد اثر می‌گذارد و تعیین می‌کند که فرد چه تصمیمی بگیرد یا چه عملی را انجام دهد.

• تفکر نقاد، تفکری است که برای قضاوت و نتیجه‌گیری به جستجوی شواهد، دلایل، و مدارک می‌پردازد و یا برای دستیابی به چنین قضاوت و نتیجه‌گیری‌ها خواستار دلایل، شواهد و مدارک است.

 • فرایندی که به بررسی صحت، دقت و ارزش اطلاعات و دانسته‌ها می‌پردازد. 

• این فرایند با جستجوی دلایل، راهکار‌ها و ارزیابی موقعیت‌ها و وضعیت‌ها آغاز می‌شود و فرد بر اساس شواهد و مدارک عینی و واقعی دیدگاه خود را تغییر می‌دهد و در نهایت تصمیم‌گیری می‌کند.

در واقع این مهارت از فرد می‌خواهد که در مورد ابعاد زندگی خود و دیگران به صورت نقادانه فکر کند، و حتی در مورد تفکر خود بر اساس آنچه در تفکر نقاد به آن رسیده، عمل کند. آنچه در مورد مهارت تفکر نقاد می‌توان گفت آن است که نقاد بودن به اندازه تفکر ارزشمند است.

لازمه تفکر نقادانه آن است که فرد به جستجو، تجزیه و تحلیل و ارزیابی اطلاعات بپردازد و در پی شواهد، دلایل و مدارک عینی و واقعی باشد و دیدگاه خود را بر اساس شواهد و مدارک عینی تغییر دهد. موقعیت و شرایط را به صورت مجموعه‌ای کلی در نظر بگیرد و بتواند واقعیت‌ها را از افکار، حدسیات، مفروضات و عقاید جدا کند. برخلاف آنچه که ممکن است به نظر آید، توجه و یادگیری مهارت تفکر نقادانه فقط یک بحث نظری نیست و کاملاً با زندگی روزمره ارتباط دارد. نکته مهمتر آنکه ضعف در این مهارت می‌تواند افراد را به بیماری‌های مختلف جسمانی، روانی و آسیب‌های روانی اجتماعی دچار کند.

امروزه نوجوانان و جوانان در معرض اخبار و اطلاعات نامحدودی قرار دارند که از طریق رادیو، تلویزیون، سینما، ماهواره و… به آنان ارایه می‌شود. بخشی از این اطلاعات سالم و قسمتی دیگر از آن ناسالم و اشتباه است. بعضی از خانواده‌ها سعی می‌کنند با کنترل کردن نوجوانان و جوانان دستیابی آنها را به منابع اطلاعاتی محدود کنند. اگرچه نظارت بر رفتار فرزندان یکی از اصول مهم تربیتی است، اما در کنار آن لازم است نوجوانان و جوانان را به گونه‌ای تقویت کرد که خودشان قدرت و توانایی تشخیص اطلاعات سالم را از ناسالم داشته باشند و بدون بررسی و تحلیل چیزی را قبول یا رد نکنند. این توانایی، مهارت تفکر نقاد نامیده می‌شود.

دلیل آنکه امروز به جای کنترل محض جوانان، پرورش قدرت تفکر نقاد توصیه می‌شود آن است که:

- هیچ کنترلی صد در صد نیست، بنابراین در مواردی که علی‌رغم ایجاد محدودیت زیاد، اخبار یا اطلاعات ناسالم در اختیار فرد گذاشته می‌شود، وی قدرت و توانایی ارزیابی آن را ندارد و زمانی که محدودیت‌ها بنا به دلایلی از میان برود، فرد در مقابل خطرات خلع سلاح می‌شود. برای مثال دانشجویی که خانواده‌ای سخت‌گیر دارد زمانی که در خوابگاه دور از خانواده، در معرض اطلاعات و سلیقه‌های مختلفی قرار می‌گیرد، به سبب نداشتن این مهارت توان تجزیه و تحلیل آن‌ها را نخواهد داشت.

- در همه محیط‌ها احتمال آن وجود دارد که جوانان در معرض پیشنهادهای ناسالم قرار بگیرند: از طرف همکلاسی‌ها، افراد فامیل و اخبار و اطلاعاتی که از طریق رسانه‌هایی همانند اینترنت داده می‌شود. پس بهتر است که جوانان قدرت تشخیص مطالب سالم از ناسالم را به دست آورند نه آنکه توسط دیگران کنترل شوند.

- تفکر نقاد فرد را از درون توانمند می‌سازد، به همین دلیل همیشه در مقابل وسوسه‌ها، پیشنهادهای ناسالم و خطرات ایمن می‌شود.

- تفکر نقاد یکی از اساسی‌ترین عواملی است که به پرورش هویت سالم کمک فراوانی می‌کند. روحیه مطالعه، بررسی، سنجش و ارزیابی به افراد به ویژه نوجوانان کمک می‌کند که مسیر زندگی خود را بر اساس آنچه که خود می‌خواهند تعیین کنند و در این راستا روش‌های متفاوت و مختلفی را بررسی و ارزیابی کرده و مسیر خود را تعیین کنند

 اصول تفکر نقادانه:

1-به آن چه گفته می شود یا آن چه که از شما درخواست می شود خوب توجه کنید

2-در مورد آن چه که برای شما مشخص نیست ، بپرسید

 3-افکار – عقاید – احتمالات – اهداف – مفروضات – حقایق – تفاسیر وفر ضیه های دیگران را نیز در نظر بگیرید-

4-در جستجوی دلایل – مدارک و شواهدی باشید که تأیید کنند یا تکذیب کنند ی افکار – عقاید – احتمالات و..... باشد-

5-ارزیابی کنید

6- سعی کنید انعطاف پذیر باشید   

  7- از تفکر اگر ....... آن گاه ....... استفاده کنید

8- براساس نتیجه ی تفکر ، جستجو ، بررسی وشواهد ومدارکی که در واقعیت یافته اید تصمیم بگیرید واقدام مناسب را انجام دهید

 تفکر نقاد چه چیزی نیست؟

1-تفکر نقادانه ،بی احترامی وبی توجهی به بزرگسالان نیست. در این مورد بهترین کاری که می توان انجام داد

*از عصبانیت وپر خاش بپرهیزید

*با لحن مناسب ومحترمانه با طرف مقابل تان صحبت کنید

*نجنگید شما در میدان مبارزه نیستید

*نظر خود را بیان کنید می توانید نتیجه  ی تفکر نقادانه ی خود را با آن ها در میان بگذارید

*به طرف مقابلتان هم اجازه صحبت بدهید ودیدگاه اورا هم در نظر بگیرید

*در صورتی که دیدگاه تان هم چنان متفاوت بود سعی کنید راه حل سومی را جستجو کنید . در این زمینه مهارت تفکر خلاق به شما کمک زیادی میکند .

*در صورتی که مشکل هم چنان باقی بود از مهارت حل مسأله استفاده کنید

2-تفکرنقادانه،بد بینی وبی اعتمادی به دیگران نیست.

ویژگی های افرادی که دارای تفکر نقادانه هستند
1 – روحیه ی پرسشگری دارند.
2 – خود نقد پذیرند.
3 – داوری و قضاوت آن ها به دور از تعصب و لجبازی است.
4 – هر چیزی را به سادگی و بدون تفکر ، نه می پذیرند و نه رد می کنند.
5 – از منابع مختلف اطلاعات مناسب و دقیقی درباره موضوع مورد نقدف به دست می آورند.
6 – نسبت به مسایل دید وسیع و دقیقی دارند.
7 – به جنبه های مثبت و منفی مسئله توجه داشته و یکسونگر نیستند.
8 – قدرت تجزیه و تحلیل و استنتاج موضوعات مختلف را دارند.
9 – با ذهن باز و متفکرانه نسبت به مسایل اظهار نظر می کنند.
10 – معمولاً قدرت تشخیص درست از نادرست را دارند.
11 – گوینده ای متفکر و منطقی و شنونده ای فعال هستند.
12 – در حین این که کل موضوع را در نظر می گیرند، به جزئیات نیز توجه می کنند.
13 – به این مسئله واقعند که ممکن است حرف یا راه حل دیگران یا خودشان همیشه درست نباشد.
14 – چون به عاقبت کار می اندیشند، معمولاً فریب وعده های دیگران را نمی خورند.
15 – معمولاً به راحتی جذب گروه ها و افراد نمی شوند.

برگه راهنمای تفکر نقاد

به منظور تقویت مهارت تفکر نقاد در کودکان و نوجوانان  توصیه می شود :

پیش ازتصمیم گیری یا انجام هر اقدامی به خود فرصت تفکر دهید.به هنگام صمیم گیری و یا انجام عملی تأمل کنید. بدین منظوربهتر است با عجله تصمیم نگیرید ، و فورا اقدام نکنید.بلکه به خود فرصت دهید تا بتوانید فکر کنید . بهترین کار تأمل و تفکر است ، یعنی برای مدتی تصمیم گیری را به عقب بیندازید تا در این مدت بهتر بتوانید فکر کنید.

جوانب مختلف موضوع را روشن کنید.

در مورد ابعاد مختلف موضوع تأمل کنید.

نکات مبهم یا متناقض را بیرون بکشید.

در مورد هر یک از ابعاد موضوع پرسش کنید. در باره موضوع سؤالاتی مطرح کنید.

افکار ، عقاید ، فرضیه ها و احتمالات دیگر را نیز مورد توجه قرار دهید.در این مرحله فرد احتمالات و فرضیه های دیگری را مطرحمی کند. این فرضیه ها با «شاید» ، «ممکن است» و ...... مطرح می شوند و فرد آنها را مورد آزمایش و بررسی قرار می دهد تا درستی یا نادرستی آنها روشن شود .

اطلاعات جمع آوری کنید. در این زمینه می توانید با دیگران نیز مشورت کنید و از آنان راهنمایی بخواهید ، یا از آنان بخواهید که شما را به افرادی معرفی کنند که درباره موضوع مورد نظر شمااطلاعات بیشتری دارند یا بهتر می توانند شما را راهنمایی کنند.

ارزیابی کنید. آن چه را که به دست آورده اید بررسی کنید و ابعاد مختلف موضوع را بسنجید. پیامدهای مختلف هر یک ا زابعاد موضوع را ارزیابی کنید . برای این کار روش تفکر «اگر....آن گاه.......» بسیار کمک کننده است. ارزیابی کنید که :

اگر این کار را انجام دهم ، آن گاه آیا :

خودم آسیب نمی بینم؟

دیگری آسیب نمی بیند؟

جامعه آسیب نمی بیند؟

اگر ، حتی ، جواب یکی از سه سؤال اول آری و جواب سؤال آخر نه است ، آن رفتار یا تصمیم ، ناسالم و نادرست است.بنابراین ، بهتر است آن اقدام را انجام ندهید.

براساس نتیجه تفکر و بررسی خود تصمیم بگیرید و اقدام مناسب را انجام دهید.

منابع:

http://talagor.parsiblog.com/

http://lifeskills.blogfa

http://www.aftabir.com



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۳۶ توسط:123 موضوع: نظرات (0)