ارتقا رتبه سایت بصورت طبیعی و قانونی
برچسب: ،
ادامه مطلب
بک لینک -
استفاده از حفاظ پنجره و یا نرده آهنی پنجره، نقش زیادی در تامین امنیت ساختمان های اداری و مسکونی دارد. بسیاری از ساختمان ها در موقعیتی قرار گرفته اند که پنجره های آن ها از بیرون قابل دسترس است و ساکنان آن ها مواقعی که در خانه حضور ندارند، نگران امنیت منزل خود می باشند که با به کار بستن حفاظ پنجره و سایر وسایل امنیتی مانند درب آکاردئونی، حفاظ آهنی روی دیوار و ... می توانید با خیال راحت از منزل خود خارج شوید.
قبل از انتخاب و خرید حفاظ پنجره باید با انواع و ویژگی های هر کدام از آن ها آشنایی داشته باشید که در این مقاله به معرفی آن ها می پردازیم.
انواع حفاظ پنجره
حفاظ پنجره مدرن، بهترین انتخاب برای ساختمان های نوساز و جدید می باشد. اگر شما برای ساختمان جدید خود یک حفاظ پنجره معمولی انتخاب کنید، در واقع از زیبایی و جلوه نمای ساختمان خود کاسته اید و با وجود هزینه های زیادی که صرف نمای ساختمان کرده اید، جذابیت لازم را در آن نمی بینید.
شما می توانید حفاظ پنجره مدرن را با توجه به مدل و نوع پنجره خود تهیه نمایید و انتخاب منحصر به فردی داشته باشید.
حفاظ پنجره فرفورژه و حفاظ پنجره مدرن، شباهت های فراوانی با یکدیگر دارند و تنها تفاوت آن ها در جزئیات می باشد که آن هم توسط سازندگان با تجربه و متخصص قابل تشخیص است. در طرح ها و شکل های حفاظ پنجره فرفورژه، تنوع زیادی وجود دارد که با کمک سازنده ای که تجربیات کافی داشته باشد می توانید مدلی جذاب و زیبا را از میان آن ها داشته باشید.
حفاظ پنجره ثابت، حفاظی است که سالیان سال در ساختمان ها و پنجره های زیادی مورد استفاده قرار گرفته و محافظ ایده آلی به شمار می آید.
ساخت و نصب حفاظ پنجره ثابت ساده تر از سایر انواع حفاظ پنجره می باشد و به همین دلیل قیمت مناسب تری دارد. موقع نصب این نوع حفاظ باید اصولی را رعایت کرد که در صورت عدم رعایت، امنیت لازم را به پنجره شما نخواهد داد.
حفاظ پنجره متحرک یا تاشو در قسمت ورودی خانه نصب می شود. مهم ترین مزیت حفاظ پنجره متحرک این است که در مواقعی که اجازه و امکان نصب انواع دیگر حفاظ پنجره در نمای ساختمان وجود ندارد، می توان به راحتی از این نوع حفاظ استفاده کرد.
نکته اصلی در داشتن حفاظ پنجره متحرک این است که باید یادتان باشد که آن را موقع خروج از منزل ببندید.
در غیر این صورت انگار حفاظی برای پنجره شما وجود ندارد.
قیمت نهایی حفاظ پنجره به عوامل متعددی مانند میزان آهن به کار رفته در آن، مدل نرده پنجره و هزینه ساخت و نصب آن بستگی دارد.
برای کاهش هزینه حفاظ پنجره می توان از نمونه کارهای قبلی و یا طرح های آماده استفاده کرد.
رعایت فاصله مناسب و استاندارد میان میله های افقی و عمودی در حفاظ پنجره، قیمت آن را تا حد زیادی کاهش می دهد.
معرفی درب آکاردئونی
درب آکاردئونی از دیگر وسایل ضروری برای تامین حفاظت و امنیت خانه می باشد که در واقع مانند یک دزدگیر عمل می کند. ویژگی اصلی درب آکاردئونی، داشتن قفلی است که با هر کلیدی باز نمی شود، فقط یک کلید دارد و حتی کلید ساز هم برای باز کردن آن باید کلید اصلی را داشته باشد.
میله های درب آکاردئونی باید از استحکام کافی برخوردار باشد و با هر فشار و ضربه ای به راحتی نشکند.
شما باید خانه و آپارتمان خود را مانند یک گاو صندوق بدانید و امنیت را در آن هر چه بیشتر برقرار نمایید.
درب آکاردئونی هم ظاهر جذابی به خانه شما می دهد و هم هیچ راهی برای ورود به ساختمان شما باقی نمی گذارد.
قیمت نصب و ساخت درب آکاردئونی نسبت به مزیت های بی شمار آن بسیار مناسب است و مانند یک سرمایه گذاری بلند مدت برای تامین امنیت ساختمان شما می باشد.
ویژگی دیگر درب های آکاردئونی این است که فضای کمتری را نسبت به دیگر انواع درب ها اشغال می کند و به همین دلیل علاوه بر مناطق مسکونی و تجاری برای انباری ها و مغازه ها هم مورد استفاده قرار می گیرد.
استفاده از قفل های مخفی و تعداد حلقه های قفل بیشتر در بدنه درب آکاردئونی، امنیت آن را افزایش می دهد.
درب آکاردئونی از دو گل تا پنج گل وجود دارد که نوع سه گل بهترین مدل این نوع درب می باشد.
منظور از گل، تعداد مشبک های به کار رفته در درب آکاردئونی می باشد.
معرفی حفاظ آهنی روی دیوار
علاوه بر درب و پنجره، دیوارهای خانه هم مخصوصا خانه های ویلایی که دارای دیوارهای کوتاه هستند، به حفاظ نیاز دارند.
حفاظ آهنی روی دیوار با افزایش ارتفاع دیوار، امکان ورود به داخل ساختمان را به حداقل می رساند.
حفاظ شاخ گوزنی، حفاظ بوته ای، حفاظ لیلیوم و حفاظ نخل مرداب از انواع مدرن و زیبای حفاظ دیوار هستند که جایگزین حفاظ های نیزه ای و یا سیم خاردارهای گذشته شده اند.
حفاظ شاخ گوزنی و حفاظ بوته ای در کنار تامین امنیت کامل، قیمت مناسب تری دارند. اما حفاظ هایی مانند حفاظ لیلیوم به دلیل زیبایی بصری و طراحی فوق العاده ای که دارند نسبتا گران تر هستند.
در ادامه، قیمت حفاظ شاخ گوزنی را به دلیل کاربرد و صرفه جویی بیشتر در هزینه ها بررسی می کنیم.
قیمت حفاظ شاخ گوزنی
قیمت حفاظ شاخ گوزنی به عواملی مانند ضخامت میلگرد های به کار رفته در آن، ارتفاع حفاظ، تراکم ردیف ها و نوع جوشکاری و رنگ کاری حفاظ بستگی دارد.
با افزایش ارتفاع حفاظ شاخ گوزنی قیمت آن هم افزایش می یابد که در ارتفاع های مختلفی مانند یک متر تا یک و نیم متر و 90 سانتی متر تا 120 سانتی متر ساخته می شود. اما خریدار می تواند با توجه به بودجه، نیاز و محدودیت های ساختمان خود ارتفاع های متغیری از 40 سانتی متر تا 200 سانتی متر هم سفارش دهد.
به تعداد ردیف های به کار رفته در طول یک متر از حفاظ شاخ گوزنی، تراکم گفته می شود. بدیهی است که هر چه تراکم بالاتر باشد فضای خالی کمتری در حفاظ شاخ گوزنی دیده می شود و امنیت و قیمت حفاظ بیشتر می شود.
توجه داشته باشید که سودجویان در بحث تراکم بیشترین کم فروشی را دارند و با کم کردن وزن حفاظ و تغییراتی در شکل ظاهری و یا استفاده از میلگردهای نازک و رنگ بی کیفیت، حفاظی با قیمت پایین تر و امنیت ضعیف تر به خریدار می فروشند.
در حفاظ شاخ گوزنی، دو نوع جوشکاری با گاز دی اکسید کربن و جوشکاری الکترود وجود دارد.
جوشکاری تحت گاز دی اکسید کربن، مانع نفوذ هوا به نقطه جوش می شود و اتصال محکم تری در بین قطعات خواهیم داشت.
جوشکاری الکترود، اتصال ضعیف تر و قیمت پایین تری نسبت به جوشکاری با گاز دی اکسید کربن دارد.
برای رنگ کاری حفاظ روی دیوار، دو نوع رنگ مایع و رنگ کوره ای الکترو استاتیک به کار می رود.
رنگ کوره ای الکترواستاتیک به دلایلی مانند ماندگاری و مقاومت بالا در مقابل سرما و گرما، استفاده از رنگ پودری، نیاز به کوره پخت رنگ و زمان رنگ آمیزی بیشتر، قیمت بالاتری دارد.
معرفی سر درب
استفاده از سر درب، جلوه و زیبایی بیشتری به نمای ورودی ساختمان شما می دهد و در بعضی مدل ها نقش یک حفاظ ایمن را هم ایفا می کند.
سر درب مدرن، سر درب سنتی و کلاسیک و سر درب لاکچری از انواع سر درب ها می باشد که با توجه به نمای ساختمان خود می توانید آن ها را انتخاب کنید.
از مزایای استفاده از سر درب، پوشش کامل درب و ستون های درب و جلوگیری از کثیف شدن آن ها و
استفاده از آن به عنوان یک سقف کاذب برای محافظت از درب در مقابل عوامل جوی می باشد.
یکی از مباحث روز ازدواج ها مهریه سنگینی است که والدین برای ازدواج دخترشان شرط می کنند که هدف نویسنده پرداختن به تبعات و نتایج این شرط مالی است که اینروز ها رقمها و اعداد گزارش شده سر به فلک کشیده و سرسام آور است.
طبق پژوهش های صورت گرفته میانگین مهریه زنان ایرانی بین ۲۶۰ تا ۴۵۰ سکه طلاست، که البته در بین مهریه ها میزان ۱۲۴ هزار سکه طلا هم به چشم می خورد.
در قرآن کریم میخوانیم: « وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا » ؛ در کمال رضایت قلبی و طیب خاطر ، مهر زنان را به آنان بپردازید و اگر چیزی از آنرا با رضایت خاطر به شما ببخشند آن را حلال و گوارا مصرف نمایید ». (نساء: ۴) در این آیه از مهر به «صَدُقه» یاد کرده است و صدقه از ماده صدق است، و بدان جهت به مهر، صداق یا صدقه گفته میشود که نشانه حسن نیت ، صداقت و راستین بودن علاقه مرد به زن است .
اسلام به کم بودن مهریه سفارش کرده و آن را امری مستحب دانسته و لازم میداند مقدار مهر زنان به گونه ای باشد که مرد بتواند با آسودگی خاطر و رضایت قلبی آن را بپذیرد؛ امام صادق(علیه السّلام) نیز فرموده : «همانان از برکت زن، کم بودن مهریه اش و از بدیُمنی او، زیادی مهرش است». وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۲۵۴ متاسفانه برخلاف تاکید و سفارش دین اسلام افزایش مهریه در جامعه ما رونق زیادی پیدا کرده است و جالب اینکه این افزایش در تمام طبقات اقتصادی از طبقات پائین گرفته تا متوسط و بالا یک روند صعودی دارد هر چند در تمام جوامع طبقه متوسط همیشه به لحاظ تفکر و اندیشه پیشرو بوده و اعمال و رفتارهای این طبقه معرف سطح بینش و سواد آنهاست و به چنین افکار خرافی که “مهریه سنگین ضامن خوشبختی است”بهایی داده نمی شود ولی در جامعه ما طبقه متوسط هم در دام چنین اندیشه های خرافی و بی اساس افتاده اند که نیازمند بررسی کارشناسانه می باشد.
همان گونه که کم بودن مهریه در احادیث نشانه برکت و خوش یُمنی زن در خانه مرد شناخته شده و موجب بالا رفتن ارزش معنوی او میشود ، سنگینی مهر نیز نکوهش گردیده و از آن با عنوان بدیُمنی و شومی زن نام برده شده ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید: «شومی و بدقدمی زن، به سنگین بودن مهر اوست». وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۵۵
امیرالمومنین علی(علیه السّلام) میفرمایند: «مهریه زنان را گران و سنگین نکنید که دشمنی در پی خواهد داشت». وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۵۶. آیا واقعاً مهریه سنگین ضامن خوشبختی یک زوج و یک خانواده می تواند باشد؟؟ غافل از اینکه مهریه یک بدهی است و آیا هر چقدر بدهی یک انسان زیاد باشد خوشبخت تلقی می شود؟ اصلا کدام بدهکار خوشبخت شده است ؟ و باید به این گفته علما توجه کرد ،گفته اند:” اگر قصدو توان پرداخت آن را نداشته باشد، اصل عقد باطل خواهد بود”
یکی از تبعات شایع مهریه های کمر شکن و سنگین ، ترسیدن جوانان از ازدواج است و همین ترسیدن و فاصله گرفتن از ازدواج و حتی فکر ازدواج موجب افسردگی ، کاهش انگیزه و امید به زندگی ، افزایش فساد در جامعه ، رواج ازواج های سفید ( ازدواج سفید ازدواجی است که اخیراً در جامعه ما نیز شایع شده و منظور ازدواجی است که در آن هیچ عقد و قرار دادی صورت نمیگرید و جوانان باهمدیگر به توافق می رسد به دور از چشم والدین و قانون و به صورت غیر شرعی باهمدیگر زندگی کنند) همجنس بازی و مسائل روانشناختی و جامعه شناختی متعدد که به تناسب کوچکی و بزرگی هر جامعه ظهور وبروز پیدا می کند.
ضمانت اخلاقی بالاترین ضمانت برای دوام خانواده است و کسب ضمانت اخلاقی در سایه آموزش و تربیت خانوادگی بدست می آید و مهریه سنگین که نوعی وثیقه مالی است بجز آشفته کردن ذهن زوجین هیچ ثمری نداشته و تداعی گر یک معامله و داد و ستد است که متاسفانه بعضی از والدین چنین گمان می کنند که مهریه سنگین ، زندگی آینده فرزندان آنها را در برابر مشکلات احتمالی بیمه خواهد کرد که تجربه نشان داده است چنین تصوری هیچ وقت درست از آب در نیامده و نتایج عکس داشته است.
پس نباید به ازدواج نگاه معامله یا تجارت داشته باشیم و بدانیم که مهریه سنگین گرفتن برای دختر، نشانه ارج نهادن و احترام بیشتر به دختر نیست بلکه بالعکس این بی احترامی به دختر است و گویا داریم با او معامله کالا می کنیم حال آنکه شأن دختر و زن برتراز این مسائل است .
مهدی کریمی
یکی از مباحث روز ازدواج ها مهریه سنگینی است که والدین برای ازدواج دخترشان شرط می کنند که هدف نویسنده پرداختن به تبعات و نتایج این شرط مالی است که اینروز ها رقمها و اعداد گزارش شده سر به فلک کشیده و سرسام آور است.
طبق پژوهش های صورت گرفته میانگین مهریه زنان ایرانی بین ۲۶۰ تا ۴۵۰ سکه طلاست، که البته در بین مهریه ها میزان ۱۲۴ هزار سکه طلا هم به چشم می خورد.
در قرآن کریم میخوانیم: « وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شَیْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَکُلُوهُ هَنِیئًا مَّرِیئًا » ؛ در کمال رضایت قلبی و طیب خاطر ، مهر زنان را به آنان بپردازید و اگر چیزی از آنرا با رضایت خاطر به شما ببخشند آن را حلال و گوارا مصرف نمایید ». (نساء: ۴) در این آیه از مهر به «صَدُقه» یاد کرده است و صدقه از ماده صدق است، و بدان جهت به مهر، صداق یا صدقه گفته میشود که نشانه حسن نیت ، صداقت و راستین بودن علاقه مرد به زن است .
اسلام به کم بودن مهریه سفارش کرده و آن را امری مستحب دانسته و لازم میداند مقدار مهر زنان به گونه ای باشد که مرد بتواند با آسودگی خاطر و رضایت قلبی آن را بپذیرد؛ امام صادق(علیه السّلام) نیز فرموده : «همانان از برکت زن، کم بودن مهریه اش و از بدیُمنی او، زیادی مهرش است». وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۲۵۴ متاسفانه برخلاف تاکید و سفارش دین اسلام افزایش مهریه در جامعه ما رونق زیادی پیدا کرده است و جالب اینکه این افزایش در تمام طبقات اقتصادی از طبقات پائین گرفته تا متوسط و بالا یک روند صعودی دارد هر چند در تمام جوامع طبقه متوسط همیشه به لحاظ تفکر و اندیشه پیشرو بوده و اعمال و رفتارهای این طبقه معرف سطح بینش و سواد آنهاست و به چنین افکار خرافی که “مهریه سنگین ضامن خوشبختی است”بهایی داده نمی شود ولی در جامعه ما طبقه متوسط هم در دام چنین اندیشه های خرافی و بی اساس افتاده اند که نیازمند بررسی کارشناسانه می باشد.
همان گونه که کم بودن مهریه در احادیث نشانه برکت و خوش یُمنی زن در خانه مرد شناخته شده و موجب بالا رفتن ارزش معنوی او میشود ، سنگینی مهر نیز نکوهش گردیده و از آن با عنوان بدیُمنی و شومی زن نام برده شده ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید: «شومی و بدقدمی زن، به سنگین بودن مهر اوست». وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۵۵
امیرالمومنین علی(علیه السّلام) میفرمایند: «مهریه زنان را گران و سنگین نکنید که دشمنی در پی خواهد داشت». وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۵۶. آیا واقعاً مهریه سنگین ضامن خوشبختی یک زوج و یک خانواده می تواند باشد؟؟ غافل از اینکه مهریه یک بدهی است و آیا هر چقدر بدهی یک انسان زیاد باشد خوشبخت تلقی می شود؟ اصلا کدام بدهکار خوشبخت شده است ؟ و باید به این گفته علما توجه کرد ،گفته اند:” اگر قصدو توان پرداخت آن را نداشته باشد، اصل عقد باطل خواهد بود”
یکی از تبعات شایع مهریه های کمر شکن و سنگین ، ترسیدن جوانان از ازدواج است و همین ترسیدن و فاصله گرفتن از ازدواج و حتی فکر ازدواج موجب افسردگی ، کاهش انگیزه و امید به زندگی ، افزایش فساد در جامعه ، رواج ازواج های سفید ( ازدواج سفید ازدواجی است که اخیراً در جامعه ما نیز شایع شده و منظور ازدواجی است که در آن هیچ عقد و قرار دادی صورت نمیگرید و جوانان باهمدیگر به توافق می رسد به دور از چشم والدین و قانون و به صورت غیر شرعی باهمدیگر زندگی کنند) همجنس بازی و مسائل روانشناختی و جامعه شناختی متعدد که به تناسب کوچکی و بزرگی هر جامعه ظهور وبروز پیدا می کند.
ضمانت اخلاقی بالاترین ضمانت برای دوام خانواده است و کسب ضمانت اخلاقی در سایه آموزش و تربیت خانوادگی بدست می آید و مهریه سنگین که نوعی وثیقه مالی است بجز آشفته کردن ذهن زوجین هیچ ثمری نداشته و تداعی گر یک معامله و داد و ستد است که متاسفانه بعضی از والدین چنین گمان می کنند که مهریه سنگین ، زندگی آینده فرزندان آنها را در برابر مشکلات احتمالی بیمه خواهد کرد که تجربه نشان داده است چنین تصوری هیچ وقت درست از آب در نیامده و نتایج عکس داشته است.
پس نباید به ازدواج نگاه معامله یا تجارت داشته باشیم و بدانیم که مهریه سنگین گرفتن برای دختر، نشانه ارج نهادن و احترام بیشتر به دختر نیست بلکه بالعکس این بی احترامی به دختر است و گویا داریم با او معامله کالا می کنیم حال آنکه شأن دختر و زن برتراز این مسائل است .
مهدی کریمی
اگر خشونت را چهار نوع (یعنی گفتاری یا کلامی ، جنسی ، اقتصادی و جسمی ) بدانیم مصداق خشونت کلامی بلند حرف زند،فحش دادن و توهین و تحقیر کردن است که این نوع خشونت موجب قطع رابطه ها و ایجاد کینه های ماندگار شده و از دیگر خشونتها ماندگار تر است.یکی از دلایل این نوع خشونتها "یادگیری" است فرزندان ما در جامعه خشونت کلامی را یاد میگیرند درخانه،مدرسه و خیابان .اگر دقت کنیم بعضا در بین مسئولین رده بالا مثل مجلس نمایندگان ،خشنونت کلامی نمودی مشهود دارد که در این صورت خشونت کلامی قبح خود را از دست داده و تبدیل به ابزاری برای رسیدن به هدف می شود.به عبارتی وقتی مردم می بینند که یک مسئول رده بالا دزدی یا خشنونت می کند آنوقت عمل قبیح این افراد موجه در نزد مردم ، مثل خود و جایگاه آن مقامات ، موجه جلوه داده و قابلیت تکرارپذیری بالایی در جامعه پیدا می کنند.
یکی از دلایل به وجود آمد خشونت کلامی نبود شادی و نشاط در جامعه است.شادی و نشاط موجب تخلیه ی هیجانی شده و مرزها و حریم های شخصی غیرضروری که آدمها برای خود ایجاد کرده اند را قابل رفت و آمد کرده و انسانها وقتی از لحاظ جسمی و جغرافیایی به همدیگر نزدیک شوند اضطرابشان کمتر شده و به همدیگر احساس مثبتی پیدا می کنند و در نتیجه بینشان دیالوگ صورت گرفته و نیازهایشان را مطرح می کنند که در این صورت استفاده از خشونت کلامی نقش ابزاری خود را از دست داده و کاهش پیدا می کند.
از دیگر علل خشونت از هر نوعش ،ناکامی است.وقتی افراد به امیال و آرزوهایشان نمی رسند به جای پذیرش واقعیت و علت یابی چرایی نرسیدن به هدف ، دست به خشونت می زنند که این مورد نیز در شهرما نمود زیادی دارد که اغلب علت ناکامی های خود را در رشد و پیشرفت دیگران می بینیم و شروع به فرافکنی کرده و برچسبهایی مثل "بله قربانگو"دستمال کش " خ... مال" و...استفاده می کنیم که این خود نمونه بارز خشونت کلامی است.
حمله وسیع ایرانی ها به صفحه فیس بوک مسی فوتبالیست معروف را همگی شنیده ایم.این نمونه ای از خشونت کلامی در فضای مجازی است که پایه ی روانشناختی آن همان ناکامی است.شاید بیشتر جوانانی که به مسی حمله کردند می خواستند مثل او در اوج باشند ولی ناکام مانده اند.حال اگر همین ها مسی را از نزدیک ببینند چه رفتاری با او خواهند داشت؟ بی شک اکثر آنها شروع به تملق و تعریف او خواهند کرد.ولی در ناخودآگاه خود از او متنفرند.این بحث را ما در زندگی روزمره خود زیاد می بینیم دوستانمان وقتی به موفیتهایی دست پیدا می کنند دوروبرشان از دوستان واقعی خالی می شود.چرا؟ برای اینکه واکنش دفاعی فرافکنی و دلیل تراشی اجازه قبول واقعیتها و ضعفهایمان را از ما گرفته و او را دلیل ناکامی خود می دانیم و آنوقت شروع به رفتار خشن با او می کنیم.
از طرف دیگر ما مدیریت و کنترل خشم را نیاموخته ایم.یعنی یادنگرفته ایم که با وقایع و حوادث دوروبرمان برخوردی منطقی داشته باشیم نه برخوردی هیجانی .اغلب ما در رفتارهایمان عادت کرده ایم در برخورد اول هیجانی رفتار کرده و خود را تخلیه کنیم که این به عدم آموزش و کسب مهارت کنترل خود و نیاموختن مهارت حل مسئله بر میگردد.برای کاهش رفتار خشن کلامی انسانها باید بتوانند خشم درونی خود را کنترل کنند و برای مهار آن خشم شروع به علت یابی آن بنمایند.
در پایان دو مسئله خیلی مهم است یکی ایجاد فضای گفتگو در خانواده است که والدین باید فضایی ایجاد کنند تا فرزندانشان خواسته های خود را آزادانه مطرح کنند.وقتی افراد نتوانند در محیط خانه و بعد از آن در محیط جامعه گفتگو کنند و احساسات و عقاید خود را بیان کنند دچار ناکامی شده و در این صورت دست به رفتارهای خشن جسمی یا کلامی خواهند زد.دیگری رسیدن به بلوغ اجتماعی – سیاسی نیاز به تمرین و آموزش دارد که این تمرین و آموزش از درون خانواده ها شروع شده و نتیجه آن به مرور زمان مشخص خواهد شد ولی متاسفانه زندگی ماشینی موجب کاهش وقت گذاشتن والدین برای بچه هایشان شده و رفته رفته رابطه ها کاهش یافته است که نتیجه ان از بین رفتن ارزشهای اصیل حاکم بر جامعه و کاهش کنترل اجتماعی شده است و به طبع آن تهی شدن فرزندان و بروز رفتارهای خشن را در بر داشته است.
چرا؟چرا؟چرا؟چرا؟چرا؟چرا؟چرا؟چرا؟چرا؟
خیلی کم می خندیم،
خیلی تند رانندگی می کنیم،
خیلی زود عصبانی می شویم،
تا دیروقت بیدار می مانیم،
خیلی خسته از خواب برمی خیزیم،
خیلی کم مطالعه می کنیم،
اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم
چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است.
خیلی زیاد صحبت می کنیم، به اندازه کافی دوست نمی داریم و خیلی زیاد
دروغ می گوییم زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را ؛
تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان
ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه
های باریکتربیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر
لذت می بریم
ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان
از یک سوی خیابان به آن سو برویم
فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضا درون را نه، ما اتم را شکافته ایم اما
تعصب خود را نه!
بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم، بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر
به انجام می رسانیم
عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن،
درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر،
کامپیوترهای بیشتری می سازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا
رونوشت های بیشتریتولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم.
ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم
اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردمی بلند قامت اما
شخصیت های پست،سودهای کلان اما روابط سطحی
فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده
بدین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز شما هیچ چیز را برای
موقعیتهای خاص نگذارید،زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است
در جستجوی دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را
تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید
زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را
بخورید و جاهایی راکه دوست دارید ببینید
زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش
است
بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن
استفاده کنید
عباراتی مانند "یکی از این روزها" و "روزی" را از فرهنگ لغت خود خارج کنید.
بیایید نامهای را که قصد داشتیم "یکی از این روزها" بنویسیم همین امروز بنویسیم
بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ
چیزی را که می تواندبه خنده و شادی شما بیفزاید به تأخیر نیندازید
هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن می
تواند آخرین لحظه باشد
اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوست
دارید بفرستید، و به خودتان می گویید که "یکی از این روزها" آنرا خواهم
فرستاد، اگر تا ابدهم زنده باشید هرگز نخواهید فرستاد
در این روزها که واژه "گفتگو " بیش از دیگر واژه ها به زبان می آید و انگار جامعه ما بعد از فراز و نشیبهای فراوان و در راستای تکامل اجتماعی به این نتیجه رسیده است که کلید "گفتگو" هست که قفلهای اساسی جامعه ما را باز خواهد کرد، نگارنده این نوشته قصد دارد از منظر تعلیم و تربیت و روانشناسی تربیتی و اجتماعی به این "کلید واژه" بنگرد و در مقیاس شهر مثل هشترود آنرا بررسی کند.ولی انگار دست یافتن به خود این " کلید" کلید های دیگری را می طلبد و کلید " گفتگو" نیاز به کلید های دیگری مثل ، هنر و قدرت شنیدن ، قدرت تحمل عقاید و نظرات یکدیگر و قدرت ابراز نظر و توانایی شرکت در گفتگو را دارد. مدنیت و رشد یافتگی جوامع از مسیر ارتباط و گفتگو می گذرد و ارتباط و گفتگوست که جوامع جهان اول را به رشد یافتگی و توسعه رسانده است.به همین خاطر کشور ما و به تبع آن شهر ما لاجرم باید از این توانایی برخوردار باشد،تا مسیر ترقی را بپیماید.اما قبل از اینکه ما توانایی گفتگو را کسب کنیم نیاز به طی کردن مرحله ای به نام "فرایند اجتماعی شدن" داریم که بدون طی کردن این مرحله گفتگوها و ارتباطات ما محدود، کلیشه و محکوم به شکست است برای توضیح بیشتر چیستی این فرایند جامعه کوچک هشترود را در نظر می گیریم و بحثمان را ادامه می دهیم.
اگر ما از پنجره روانشناسی اجتماعی به اتفاقات و از آن محدودتر به مسائل فضای مجازی هشترود بنگریم به مواردی بر می خوریم که قابل توجه و نقد بوده وتهدیدی برای توسعه اجتماعی و فرهنگی و به طبع آن سیاسی-اقتصادی خواهد بود.از جمله ی این تهدید ها:عدم تحمل همدیگر چه در حوزه نظری و چه در حوزه عملی ،حتی در بین تحصیل کرده ها است،به طوریکه در هیچ یک از نشستهاو گفتگوها که در بین ما اتفاق می افتد،کوچکترین نشانی از تحمل عقاید و احترام به عقاید طرف مقابل دیده نمی شود و به همین خاطر انگیزه تشکیل تجمعات،گروهها،تشکلها و انجمنها در اولین گام با شکست مواجه شده و کسانی که با انرژی و قدرت برای تشکیل چنین گروههایی پیش قدم می شوند شکست خورده و سرکوب می شوند و به انزوای درونی خود می خزند.به نظر نگارنده یکی از دلایل این ضعف ، در درجه نخست به اصول آموزشی و تربیتی ما از خانواده،مهدهای کودک ومدرسه گرفته تا دانشگاه بر می گردد.بطوریکه در هیچ یک از این مقاطع تحصیلی، کاری عملی برای تقویت زبان گفتگو و دیالوگ و مباحثه ، گفتگوی مربی یا معلم و استاد با دانش اموز، ابراز عقیده و ابراز وجود، ایجاد فضا برای رشد خلاقیت کلامی و گسترش دید انتقادی به قضایای پیرامونی مثل فرهنگ، مسائل اجتماعی ، هنر ،سیاست، مذهب و ادبیات و....صورت نمی گیرد. در اصول آموزشی و تربیتی ما متکلم وحده بودن ، شنونده منفعل بودن دانش اموزان نمود بیشتری داشته و همین نگاه یک سویه به تعلیم و تربیت موجب شده است کودکان،نوجوانان و جوانان ما هر یک در طول مدتی که به تحصیل و کسب علم و دانش مشغول اند، برای خود اندوخته هایی جمع کنند و با همین تعلیمات و روشهای یک سویه و ناقص آموزشی، برای خود هویت دینی و هویت اجتماعی و هویت جنسی ... را تشکیل داده و وارد جامعه بزرگسالی و قبول مسئولیتهای مختلف شوند.به عبارتی هیچ یک ازاین هویتها که در اصل معرف فلسفه وجودی و چیستی هر یک از ماهاست، در هیچ یک از مقاطع تحصیلی و در هیچ اجتماع و گروهی ، مورد نقد و بررسی و آزمونی قرار نمی گیرد.این هویت ها شبیه به استقامت تکه های آهنی هستند که فقط از معدن جدا شده و در برابر آتش کوره ها و چکش آهنگران محک نخورده اند.
برای نمونه مثالی را در قالب داستانک خیالی عرض می کنم که مطلب گویا تر باشد.فرض کنید کودکی داریم که در یک خانواده متوسط هسته ای و کوچک سه نفره یعنی مادر،پدر و کودک بزرگ شده و وارد مهد یا مدرسه می شود و ما هر روز بچه خود را در کمال آرامش و اسایش و ابزار محبت و عاطفه با ماشین خودمان به دم در مدرسه می بریم و تحویل مربی یا معلمش می دهیم و برمیگردیم و این داستان را تا مقطع دبیرستان تکرار می کنیم و به دلیل داشتن امکانات اجازه نمی دهیم کودکمان با پای پیاده به مدرسه برود و یا با دوستانش مسیر خانه تا مدرسه و بالعکس را طی نماید و به این کارمان افتخار می کنیم.حال فرزندمان دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در کنار والدینش طی نموده و به دلیل اهمیت دادن به علم و دانش و شرکت در رقابت اخذ نمرات 20 با کودکان فامیل اجازه شرکت در تیم های ورزشی و اجتماعات مذهبی ،علمی و سیاسی و غیره را به فرزندمان نداده ایم و دلبندمان را در آغوش گرم خانواده بزرگ کرده ایم و در نهایت تلاشهای شبانه روزی ما به ثمر نشسته و فرزند عزیزمان با کسب رتبه عالی در کنکور قبول و در دانشگاه تهران پذیرفته شده و پس از جشنهای مفصل ،پدر و مادرش برای ثبت نام او راهی تهران شده اند ، ثبت نام صورت گرفت و خوابگاه مشخص شد و وقت جدا شدن است.هنوز گرم این موفقیت بزرگ زندگی خود هستیم که در راه برگشت به شهرمان به یک باره ، دلمان می گیرد و نگران می شویم انگار یک جای کار می لنگد.سوال ها پشت سر هم در ذهنمان رژه می روند.آنجا تهران است.شهری شلوغ ،دانشگاهی سیاسی، از همه جای ایران آنجا هستند، سنی، شیعه ، مسیحی ، کلیمی، مذهبی ، اصلاطلب ، اصول گرا، تند رو، معتدل و از همه مهمتر کلاسها مختلط.......... فرزند ما چه خواهد کرد ؟ او تنهاست ، ما در کنارش نیستیم ، او یک بار هم برای خود نیمرو درست نکرده ، لباسهایش را نشسته ، تنهایی برای خودش خرید نکرده و....در مورد مسایل سیاسی و اجتماعی اطلاعاتش فقط و فقط منحصر به کتابهای درسی اش هست.عضو هیچ گروه و تشکلی نشده و ما اجازه نداده ایم با دختر عمو ها و دختر خاله ها و پسر عمه ها و پسر دایی هایش حشر و نشر داشته باشد.در آنسوی نقشه ایران ،در پایتخت فرزند دلبندمان تنهاست و اولین شب جدایی از والدین خودش را تجربه می کند و هم اتاقی هایش از چند جای مختلف ایران هستند ، لر، گیلک ، کرج ، کرد وبلوچ شب اول است .اشپزخانه دانشگاه راه نیافتاده و شام نمی دهند.اولین شب بدون غذا ، فردا اولین کلاس مختلط دانشگاه را تجربه می کند هنوز گیج است و قدرت سخن گفتن را ندارد ، سوال کردن برایش سخت است ، تجربه اش را ندارد،بهتر است باز هم گوش دهد.قرار است برای خرید کتاب به انقلاب برود، آری میدان انقلاب ، میدانی که قدم زدن در آن انقلاب درونی فرزند ما را رقم می زند.
اینجا یک چیز غایب است و آن عدم طی کردن فرایند اجتماعی شدن است ، به عبارتی اجتماعی شدن نیاز به سازوکارهای فراوانی دارد که ازجمله آن : حضور داشتن در اجتماع و مشارکت فعال داشتن در مسائل اجتماعی و قبول و ایفای نقش های اجتماعی است.شاید اگر ما کودکمان را تشویق و کمک می کردیم تا این فرایند را طی نماید، ترسی از این واقعیتهای اجتماعی نداشتیم و فرزند خود را در مقابل خطرات و تهدیدهای اجتماع واکسینه می نمودیم.
همانطور که متسحضر هستید این نمایی است از تعلیم و تربیت ما. بنده دنبال مقصر نمی گردم بلکه دنبال علتها هستم که چه می شود که ما و هویتی که برای خود می سازیم اینگونه سخت و کلیشه ای و البته شکننده می شود و در ایجاد رابطه و دیالوگ شکست می خورد.عللی مثل گذر از سنت به مدرنیسم .علتی که سرنوشت ما را ناخواسته رقم می زند.پدرانمان سنتی بودند و جامعه ی در عرض چند دهه تبدیل به جامعه مدرن شده و هنوز پدران و پدر بزرگهای سنتی ما زنده اند و با همان عقاید سنتی که البته بسیار محترم و ریشه دار، نفس می کشند و ما با تعلیمات آنها و داستانهای شبانه و اداب و سنن آنها بزرگ شده ایم.آنها کشاورز بودند و می کاشتند و برداشت می کردند و ریش سفیدی یا ملایی داشتند که راه و چاه زندگی را برایشان نشان می داد و نیاز به بحث علمی ، دیالوگ و گفتمان نداشتند،به همین خاطر تجربه ای از اصول گفتگو و مباحثه تجربه ای هم نداشتند تا به ما منتقل کنند.پس یکی از عللی که ما نمی توانیم عقاید یکدیگر را تحمل کنیم ، به گذشته و گذشتگان ما بر می گردد در جوامعی مثل هشترود فاقد چنین تجاربی بوده ایم.
این بحث ادامه دارد.............
که بتواند مرا معالجه کند.
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد،
اما هیچ یک ندانستند.
تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم
خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود".
شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد....
آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی
یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم
و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.
خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید
یک نفر دارد چیزهایی می گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر
غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟"
پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند
و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر
فقیر بود که پیراهن نداشت!!
لئو تولستوی
*******************************************************************************
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود،
بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش برای حمل
و نقل کالا در شهر استفاده میکردبرای اولین بار همسرش را سوار
موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی
و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش
گفت: مرا بغل کن. زن پرسید: چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش
شد ناگهان صورتش سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم
اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش
خواست به خانه برگردند، شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان
رسیده ایم. زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.
شوهر همسرش را به خانه رساند ولی هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن
همان جمله ی ساده ی "مرا بغل کن" چقدر احساس خوشبختی را در قلب
همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.
*عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور
نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید
ارسالی توسط یک دوست نازنین