بک لینک -

سايت پیش بینی
وان ایکس بت
سایت شرط بندی انفجار
سایت شرط بندی
سایت بازی انفجار
سایت شرط بندی فوتبال
سایت enfejar
بت فوروارد
جت بت
سایت پیش بینی فوتبال
ثبت نام بازی انفجار
sibbet90
سایت سیب بت
ورود به سایت بازی انفجار
وان ایکس بت
سایت بازی انفجار
پوکر آنلاین
بت بال 90
انفجار آنلاین
جت بت
بازی انفجار
سایت بازی انفجار

 خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای .

خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای

راههای ساده مقابله با عصبانیت



1- یک نفس عمیق بکشید:
مطمئنم این جمله را بارها شنیده اید... یک نفس عمیق بکشید و تا ده بشمارید. اما من به شما توصیه می کنم یک نفس عمیق کشیده ، اجازه دهید که تا عدد ده که در دل می شمارید بازدم تان بیرون بیاید ، یعنی به صورت آهسته نفس تان را بیرون دهید! این توصیه یک دلیل فیزیکی دارد: دیافراگم به بدن دستور می دهد که آهسته آرام بگیرد.

2- اجازه بدهید زمان کمی بگذرد
از موقعیتی که شما را عصبانی کرده است دور شوید ؛اگر لازم است به حمام یا دستشویی بروید. برای چند دقیقه کاری کنید که حواستان را پرت کند و مشغولتان کند. می توانید کمی راه بروید تا کمی آرام شوید.

3- یک چشم انداز از موقیعت در ذهن خود تصور کنید
از موقعیت کنونی خود فاصله بگیرید و با خود فکر کنید که فردا یا هفته بعد یا سال بعد چه خواهد شد. می توانید این کار را تکرار کنید.

4- به این فکر کنید که واقعا چکار می خواهید بکنید
به این فکر کنید که واقعا می خواهید چکار کنید. عصبانیت مانع درست فکر کردن می شود. پس آرام باشید و به آینده فکر کنید.

5- منفجر شدن را متوقف کنید
از عصبانیت منفجر شدن به این معنی نیست که می توانید به اوج رسیده و حرف تان را به کرسی بنشانید. پس این کار را بس کنید.

6- چند تکنیک ساده کاهش استرس تمرین کنید
تحقیقات دانشمندان شان داده که استرس های روزانه باعث عصبانیت زودهنگام می شود ، پس اگر به کمک تکنیک های کاهش استرس ، آنها را روزانه از بین ببرید ، دیگر روی هم انباشته نشده و منفجر نمی شوید!

7- در مورد عصبانیت و کنترل خشم نکات بیشتری یاد بگیرید
یاد بگیرید که چگونه باید عصبانیت خود را کنترل کنید و بر آن پیروز شوید. می توانید از منابع اینترنتی یا کتابهای روانشناسی کمک بگیرید.

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۰۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

گام‌هایی برای درمان افسردگی

افسردگی به فرهنگ و جامعه ‌خاصی محدود نمی‌شود. این بیماری بر اساس تحقیقات سازمان بهداشت جهانی، به طرز شگفت‌انگیزی آن‌هم با دامنه شیوع ۵ تا ۲۰ درصد، در تمامی کشورهای جهان دیده می‌شود.

سازمان بهداشت جهانی حتی اعلام کرده است که تا سال ۲۰۲۰ میلادی، افسردگی دومین بیماری شایع جهان خواهد بود.

در آلمان حدود ۴ میلیون نفر از جمعیت هشتاد میلیون نفری این کشور از افسردگی رنج می‌برند. این رقم معادل ۵ درصد جمعیت کل کشور و در مقایسه با کشورهای در حال توسعه یا جهان سوم اندک به نظر می‌رسد. اما در آلمان سالانه ده‌ها میلیارد یورو برای شناسایی و درمان افراد مبتلا به افسردگی هزینه می‌شود.

این رقم در سال ۲۰۰۸ مبلغی معادل ۲۲ میلیارد یورو بود. این مبلغ شامل هزینه مرخصی و عدم توانایی فرد برای ادامه کار‎، هزینه روان‌درمانی ‌یا داروهای تجویزه شده، بستری شدن در کلنیک‌های تخصصی و حتی ضرر مالی بازنشگستگی زودرس افرادی است که از افسردگی رنج می‌برند.

تشخیص افسردگی با کمک متخصصان

جمعی از شرکت‌کنندگان در همایش لایپزیک



در آلمان برای نخستین بار همایشی با نام «از انزوا خارج شوید!» در شهر لایپزیک برای بررسی راهکارهای درمان سریع و موفق افسردگی برگزار شد.

بیش از هزار شرکت‌کننده در این همایش غیر از روانشناسان، روانپزشکان، روانکاوان و البته بیماران مبتلا به افسردگی، افرادی بودند که درمان موفق افسردگی را پشت سر گذاشته و شادابی خود را بازیافته‌اند.

توماس مولر- روریش، صاحب یک شرکت تجاری یکی از این افراد بود. مولر- روریش به دویچه‌وله گفت: «درمان چهار سال تمام طول کشید. ابتدا تمام مدت وحشت داشتم اما خودم نمی‌د‌انستم که از چه می‌ترسم.»

توماس مولر-روریش بارها به پزشک خانواده و متخصصان مختلف رجوع می‌کند تا دلیل ناراحتی خود را دریابد. او توضیح می‌دهد که آن زمان تمامی آزمایش‌ها‌ی پزشکی بی‌نتیجه ماند و هیچ‌کس ناراحتی او را تشخیص نداد.



«۱۰ درصد مراجعه‌کنندگان به پزشک از افسردگی رنج می‌برند»



اولریش هگل، پروفسور روانشناسی و روان‌درمانی در کلینیک لایپزیک معتقد است، حدود ۱۰ درصد بیمارانی که به پزشک مراجعه می‌کنند از نوعی افسردگی رنج می‌برند. «Burnout» یا فرسودگی شغلی، یکی از این موارد است.

پروفسور هگل توضیح می‌دهد: «افرادی که در حیطه کاری خود تحت فشار هستند و باید انتظارات زیادی را برآورده کنند دچار فرسودگی شغلی می‌شوند.» وی ادامه می‌د‌هد: «البته هر نوع افسردگی، با فرسودگی شغلی ارتباط ندارد.»

این نوع افسردگی آن‌طور که پروفسور هگل می‌گوید گاه با مسافرتی کوتاه و خواب کافی در چند هفته درمان می‌شود. البته در موارد شدید فرسودگی شغلی، فرد نیاز به ماه‌ها استراحت و خودداری از فعالیت شغلی دارد. اما در این مورد هم اگر درمان صحیح و سریع صورت نگیرد، فرسودگی شغلی می‌تواند به افسردگی وخیم منجر شود.



افسردگی زمینه بروز بیماری‌های مختلف

افسردگی ضریب خطر سکته مغزی و ابتلا به بیمارهای ‌قلب و عروق، دیابت، آلزایمر و حتی ابتلا به عفونت را افزایش می‌د‌هد. مهمترین نکته اینجاست که بر اساس پژوهش متخصصان آلمانی، دستکم در این کشور ۹۰ درصد موارد خودکشی به دلیل ابتلای فرد به افسردگی رخ می‌دهد.

در درمان افسردگی شدید، داروهای ضدافسردگی تجویز می‌شود

یکی از بزرگترین مشکلات در شناسایی و درمان افراد مبتلا به افسردگی تشخیص این بیماری است. هنوز مرز روشنی میان سلامت یا ابتلا به افسردگی فرد وجود ندارد.

روا‌ن‌درمان یا روانپزشک به جای تست آزمایشگاهی، باید با توجه به پرسش‌نامه‌ای که فرد در مورد وضعیت روحی خود پر کرده است، سلامت یا ابتلای او به افسردگی را تشخیص دهد.

مرحله بعد درمان مناسب است.

اما درمان مناسب چگونه است؟ قرن‌هاست که روش درمان افسردگی مورد مناقشه است. پژوهشگران هنوز در مورد اینکه آیا افسردگی یک بیماری روحی است یا جسمی، اختلاف نظر دارند.

جسم و روح: دو روی یک سکه!



در حالی که که گروهی معتقدند افسردگی ریشه در گذشته زندگی فرد دارد و از این‌رو یک بیماری روحی است گروه دیگر معتقدند افسردگی یک بیماری ‌جسمی است که به دلیل نقص در عملکرد بخشی از مغز، بروز می‌کند. این مناقشه، نقش مهمی در شیوه درمان افسردگی بازی می‌کند.

در آلمان در اغلب موارد، افسردگی خفیف و متوسط با روان‌درمانی و افسردگی شدید را با داروهای ضدافسردگی درمان می‌کنند. در این حالت روح و جسم دو سوی یک سکه در نظر گرفته می‌شوند و بر این اساس افسردگی بیماری‌ای تعریف می‌شود که ریشه در شیوه زندگی و همین‌طور مجموعه ژن‌های فرد دارد.

عملکرد این ژن‌ها فعل‌وانفعالات و ترشحات مغزی را تحت تأثیر قرار می‌دهند. پروفسور اولریش هگل به افرادی که احساس افسردگی می‌کنند توصیه می‌کند در گام نخست از انزوا خارج شوند و تلاش کنند با افرادی که با آنها درد مشترک دارند، ارتباط برقرار کنند.

در آلمان نیز با وجود امکانات قابل توجه برای درمان بیماران مبتلا به افسردگی، گاهی لیست انتظار ملاقات با یک روانکاو یا روانپزشک آنقدر طولانی است که فرد مجبور می‌شود مدتها صبر کند. در این حالت بهترین راه دست‌به‌کار شدن و تشکیل یک «گروه‌ خودجوش» برای انجام فعالیت‌های مورد علاقه مشترک و گفتگو در مورد مشکلات فردی است.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۰۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

نگرانی و اضطراب

یک مطالعه جدید از سوی متخصصان روانشناسی دانشگاه کیس وسترن ریزرو نشان داده است که نگرانی زیاد می‌تواند بسیار مضر باشد و به زندگی شخصی و روابط اجتماعی افراد آسیب وارد کند.


به گزارش مجله آنلاین سایکولوژی تودی، آمی پرزوورسکی روانشناس دانشگاه کیس وسترن ریزرو در این باره می‌گوید:
این افراد به اختلال اضطراب عمومی مبتلا هستند.


افراد مبتلا به اختلال اضطراب عمومی اغلب روابط اجتماعی خود با خانواده، دوستان و همکاران را در راس فهرست نگرانی‌های خود قرار می‌دهند اما اغلب روشهای منفی که برای مقابله با این نگرانی‌های خود بکار می‌گیرند مخرب هستند.


این بررسی در مجله «روانشناسی غیرطبیعی» منتشر شده است.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۰۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

خوش بینی در دختران و پسران

محققان طی یک پژوهش، نگرش و نمرات 174 دانشجوی 20 تا 28 ساله رشته کسب و کار در مقطع کارشناسی را (28 درصد مرد، 72 درصد زن) مورد ارزیابی قرار دادند.

آنها با بررسی داده‌ها دریافتند: دانش‌آموزان دختری که خوش‌بین‌تر بودند، نسبت به کسانی که کمتر نگرش خوش‌بینانه داشتند، نمرات بالاتری را دریافت کردند.

این یافته‌ها همچنین نشان داد: اگر چه سطوح بالایی از خوش‌بینی در دانش‌آموزان پسر منجر به اطمینان بیش از حد و افزایش اعتماد به نفس در آن‌ها می‌شود، اما باعث می‌شود که مدت زمان مطالعه آن‌ها کم شود و در نتیجه نمرات پایین‌تری را کسب کنند.

«تامار آیسکسون» دانشجوی دکترای دانشکده کسب و کار و مدیریت و یکی از محققان این پژوهش می‌گوید: خوش‌بینی در دانش‌آموزان پسر می‌تواند منجر به اطمینان بیش از حد و یا پیدایش نگرش «همه چیز به بهترین شکل انجام می‌شود»، بینجامد. بنابراین به اندازه کافی مطالعه نمی‌کنند. اما در دانش‌آموزان دختر، خوش‌بینی به تنهایی مفید است، زیرا آنها به طور طبیعی با وجدان‌تر از همتایان مرد خود در این زمینه عمل می‌کنند.

«آیسکسون» ادامه داد: زنان از عزت نفس کمتری نسبت به مردان برخوردارند و به همین ترتیب آنها مطمئن نیستند که همه چیز به بهترین شکل اتفاق می‌افتد، پس برای آمادگی در آزمون بهتر مطالعه می‌کنند.

نتایج این پژوهش حاکی از آن است که نگرش افراد با کسب نمره در دروس مختلف با هم مرتبط است، اما هنوز یک رابطه علت و معلولی در خصوص آن به اثبات نرسیده است.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۰۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

روانشناسی شایعه

زنی شایعه ای درباره همسایه اش را مدام تکرار کرد. در عرض چند روز، همه محل داستان را فهمیدند. شخصی که داستان درباره او بود عمیقاً آزرده و دلخور شد. بعداً، زنی که آن شایعه را پخش کرده بود متوجه شد که کاملاً اشتباه می کرده. او خیلی ناراحت شد ونزد خردمندی پیر رفت و پرسید برای جبران اشتباهش چه می تواند بکند.
پیرخردمند گفت: « به فروشگاهی برو و مرغی بخر و آن را بکش. سر راه که به خانه می آیی پرهایش را بکن و یکی یکی در راه بریز» زن اگر چه تعجب کرد، آنچه را به او گفته بودند انجام داد.
روز بعد، مرد خردمند گفت: «اکنون برو و همه پرهایی را که دیروز ریخته بودی جمع کن و برای من بیاور» زن، در همان مسیر، به راه افتاد، اما با نا امیدی دریافت که باد همه پرها را با خود برده. پس از ساعتها جستجو، با تنها سه پر در دست، بازگشت.
خردمند پیر گفت: « می بینی؟ انداختن آنها آسان است اما باز گرداندنشان غیر ممکن است. شایعه نیز چنین است. پراکندنش کاری ندارد، اما به محض این که چنین کردی دیگر هرگز نمی توانی کاملاً آن را جبران کنی».

مقدمه
“شایعه، کوششی جمعی است برای تفسیر یک موقعیت مبهم ولی جذاب. همواره بخشی از محاوره‏های اجتماعی‏ و گفتگوهای دوستانه ما را شایعات یا خبرهای ساختگی تشکیل می‏دهد.پدیدهء شایعه کم‏وبیش در همهء جوامع رواج‏ دارد امّا در جامعه‏ای که مردم با فقر اطلاع‏رسانی سریع و صحیح و دقیق‏ مواجهند و در بین گروهها و جمعیتهایی‏ که به لحاظ ساده‏اندیشی و زودباوری‏ تأثیرپذیری بیشتری برای دریافت و انتقال شایعات دارند بیشتر متداول است. شایعه باتوجه به ماهیت و قدرت‏ تأثیرگذاری آن می‏تواند اضطراب‏ اجتماعی را افزایش و میزان بهره‏وردی و تولید را کاهش دهد و چرخهء اقتصاد را فلج و اعتبار اجتماعی افراد،مؤسسات و کشورها را خدشه‏دار کند.

پدیده شایعه کم‏وبیش در همه جوامع‏ رواج دارد،اما در جامعه‏ای که مردم با فقر اطلاع‏رسانی سریع و دقیق مواجهند و در بین گروهها و جمعیتهایی که به‏ لحاظ سادگی و زودباوری و تأثیرپذیری‏ آمادگی روانی بیشتری برای دریافت و انتقال شایعه دارند رونق بیشتری دارد. قدرت شایعه باتوجه به ماهیت، گستردگی و قدرت تأثیرگذاری آن در بین‏ گروههای مختلف مردم به‏گونه‏ای است‏ که می‏تواند اضطراب اجتماعی را افزایش‏ و میزان بهروری و تولید را کاهش دهد و چرخه اقتصاد را فلج نماید و اعتبار اجتماعی افراد یا نهادها و سازمانها و مؤسسات را خدشه‏دار سازد و بی‏اعتمادی و بدبینی و سوءظن و سستی‏ باورها را نسبت به سلامت اشخاص و واقعیت‏ها و پدیده‏ها مختلف جامعه‏ رواج دهد.

“شایعه، خبر یا اطلاعی غیر موثق است که مبتنی بر مشهورات یاقول اجماع است یعنی اعتبار خود را از تواتر و شیوع خود می‌گیرد یعنی از هرکس بپرسیم که علت صحت این خبر چیست، پاسخ می‌دهد” “چون همه می‌گویند پس صحت دارد.””شونده نیز برای پذیرش آن مطلب کمتر به دنبال دلیل و مدرک واقعی است، بلکه به شیوع و تواتر آن بسنده می‌‌کند. می‌گویند: شایعه چون آب دریاست یعنی هرچه نوشیده شود، بیشتر ایجاد عطش می‌کند. چرا که معمولا شایعه ایجاد ترس و نگرانی در جامعه می‌نماید و مردم به علت عدم دسترسی به اطلاعات دقیق به آن پناه می‌برند و آن را دهان به دهان نقل می‌کنند و گاه بر آن می‌افزایند. در دوران انقلاب اسلامی مردم ایران شایعات فراوانی را شنیده‌ اند و آسیب‌های فراوانی از توپخانه‌ های تبلیغاتی دشمن متحمل شده‌ا ند.

 علل بروز شایعه
“در انتخابات، برای فشار بر رقبای حاکم، در دوران بی‌خبری،‌در دوران ابهام در اخبار، در زمان کم‌اطلاعی، برای تخریب دشمن، برای تقویت روحیه همسنگران و برای تخریب روحیه دشمنان شایعات به حرکت می‌افتند. تایید و تاکید صاحبنظران این است که شایعه در شرایطی بروز می‌کند که درباره موضوعی که برای اکثریت مخاطبان افکار عمومی مهم است. اما درباره آن اطلاعات وجود ندارد اطلاعات موجود مبهم، ناقص و ناکافی است. ابهام + اهمیت = شایعه هرگاه مساله‌‌ای مهم در جامعه باشد و یا بروز کند، اما نسبت به آنها ابهام و پوشیدگی ایجاد شود و اخبار آن به درستی و صادقانه مطرح نشود، اهمیت و ابهام افکار عمومی را وادار می‌کند که جوینده حقیقت و اطلاعات باشند، سپس فرصتی ایجاد می‌شود تا فرصت‌طلبان و عنادورزان از آن بهره گیرند، لذا به طور عمده علت شایعه بی‌اطلاعی مردمان از وقایع ملموس است علاوه بر اینکه در همه بحران‌ها شایعه وجود دارد یا بوجود می‌آید.4

راه مقابله با شایعه “

راه مقابله با شایعه عبارتنداز:
1- پیشگیری: قبل از شیوع هر شایعه‌ای باید خطرات و پیامدهای شایعه را برای مردم تشریح کرد.شایعه وبای خطرناکی است که به شدت و سرعت از یکی به دیگری منتقل می‌شود. و افراد، گروه‌ها، جوامع و حتی کشورهای مختلف را تحت تاثیر شگرف خود قرار می‌دهد. در آیات و احادیث متعدد هم نسبت به انجام غیبت، داشتن سوء ظن و پرگویی هشدار داده شده است. پس در جامعه اسلامی مردم باید به دنبال حرف و مطلب مستند و موثق باشند . روزنامه‌ها نیز از درج اخبار بدون منبع و به نقل از “محافل خبری” یا “افراد مطلع” باید خودداری نمایند تا جامعه از خطر شایعه مصون ماند.
2- درمان: چنانچه شایعه‌ای فراگیر شد، باید اقدامات ذیل به عمل آید:
1-2) شناسایی منابع و افراد شایعه‌ساز.
2-2) بی‌اعتبار کردن منبع و کشف هویت آنان برای مردم.
3-2) دادن اطلاعات صحیح به مردمی که تحت تاثیر شایعه قرار گرفته‌اند (جامعه هدف.)
4-2)نادیده انگاشتن شایعات ضعیف و پاسخ غیرمستقیم به آن. مثلا نشان دادن تصویر زنده فردی که شایعه قتل وی منتشر شده است.


روان‌شناسی شایعه

مطالعات روان‌شناسی نشان می‌دهد که افکار عمومی بر انسان تاثیر می‌گذارد.در اینجا من صرفا عکس‌العمل فرد در مقابل دیگر اعضای گروه را به ویژه در موقعیتی که به لحاظ اجتماعی مهم است - در نظر می‌گیرم. دکتر برنارد هارت وجود یک گروه یا ذهن جمعی را در مطالعه جالبش در مورد روان‌شناسی شایعه، به صراحت رد کرد و بیان نمود ما یک روان‌شناسی اجتماعی و یک روان‌شناسی فردی نداریم. روان‌شناسی اجتماعی همان‌ روان‌شناسی یک فرد در محیط ویژه -یعنی در حضور دیگر افراد گروه است.
به هرحال تجربه شخصی من درباره وضعیت اجتماعی شایعاتی که در طول زلزله منتشر شد، مرا به این نظر راهنمایی کرد که یک قسم ذهن گروهی که تعیین‌کننده افکار و فعالیت‌های فردی به طرق گوناگون است، وجود دارد. دکتر هارت سعی می‌کند پدیده شایعه را به وسیله بررسی ابهامات تبیین کند. البته واژه ابهام را در معنای وسیع و نسبتا عمومی آن استفاده می‌کند. او معتقد است شایعه یک پدیده اجتماعی است، اما فرد در ارزیابی‌اش عامل اجتماعی خاصی را که در انتشار شایعه موثر باشد، نمی‌یابد.

انواع شایعه
لازم به ذکر است که باتوجه به آسیب‌پذیری شدید جامعه ما نسبت به رواج شایعات و تلاش فراوان دشمن در ترویج شایعه‌‌های سیاسی،‌ اقتصادی، امنیتی و اجتماعی در جامعه و تخریب سلامت و تعادل روانی مردم، جا دارد که دستگاههای علمی، فرهنگی و تبلیغاتی کشور سرمایه‌گذاری بیشتری در این راستا انجام دهند. یعنی ضمن تجربه و تحلیل علمی شایعات و ریشه‌‌های آنها به تشریح عواقب شایعه‌سازی و ترویج آن برای مردم بپردازند.”8

1)شایعات - ترس:
بخشی از شایعات به منظور ایجاد ترس و وحشت و نگرانی در جامعه تولید و پخش می‌شوند. مثلا در سال 1370ه-.ش. شایعه‌ای در شهرها و روستاهای دور افتاده هند رواج یافت که : “باندهای خاصی برای ربودن بچه‌ها از خیابانها به وجود آمده است”. ضمناً شایع شد که منظور از این اقدام، فروش بچه‌ها به بانکهای خون یا فروش اعضای بدن آنها و به کارگیری آنها در باندهای دزدی و گدایی است. در پی رواج این شایعه در دل پدران و مادران ترس عجیبی مستولی شد، تا آنجا که علی‌رغم انکار رسمی موضوع از سوی مسئولان امر ولی آنها از اعزام فرزندان خود به مدارس اجتناب ورزیدند.

2) شایعه - بدبینی:
منظور از شایعه ترویج بدبینی و آزار و اذیت نسبت به اشخاص یا گروه‌های محبوب یا مقتدر در جامعه است.

3) شایعه تفرقه‌افکن
این شایعه بر مبنای اصل “تفرقه‌ بیانداز و حکومت کن” یا “فرق تسد” استوار است.
و با هدف ایجاد اختلاف در بین فرمانده و سربازان و یا بین دو همسر یادو طایفه و گروه و امثال آن تولید و پخش می‌شود.

4) شایعه فریب:
این شایعه همچون پرده‌ای از دود است که برای پنهان‌سازی اهداف واقعی دشمن استفاده می‌شود. مثلا در تاریخ 8/6/1941 وزیر تبلیغات آلمان دکتر گوبلز ضمن چاپ مقاله‌‌ای درخصوص جزیره کریت به طور ضمنی اشاره کرد که ارتش آلمان در ابتدا قصد حمله به انگلستان را دارد و سپس روسیه، در حالی که نقشه اصلی بر مبنای هجوم به مسکو بود!

5) شایعه اقتصادی
هدف از شایعه ایجاد حالتی از نگرانی و ترس در بازار مالی یا اوضاع اقتصادی کشور به ویژه در زمان بحرانها و جنگهاست.
مثلا: در آمریکا شایعاتی پیرامون تولیدات رستورانهای مک دونالد ظاهر شد که می‌گفت: این رستورانها به محتوای ساندویچ‌های خود کرمهایی اضافه می‌کند تا پروتئین آنها افزایش یابد.
6- شایعه ناموسی:
این شایعه در پی جدایی بین زن و شوهر و هتک حرمت افراد از طریق بدنام کردن یکی از همسران است که به آن قذف گفته می‌شود.

منابع و مآخذ:

۱- http://ravan12.blogfa.com

۲-http://psychlogy.mihanblog.com1-

۳- http://www.noormags.com



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۵۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

یک تجربه دوستانه روانشناختی

روابط دوستانه خود را چگونه تحکیم ببخشیم:

یکی از نعمتهایی که خداوند به بنده عنایت نموده است ، برخورداری از نعمت گرانقدر دوستی است و به جرات می توانم بگویم که هرچه دارم از این دوستی هاست و اما لازم است از یکی از تجربیات روانشناختی  این دوستی ها سخن به میان آورم که آرزو می کنم شما خوانندگان محترم نیز این چنین دوستی هایی را تجربه کنید. تجربه شخصی بنده این است که ، یکی از ملاکهایی که می تواند روابط دوستانه را تحکیم ببخشد ، اعتراف به توانایی ها دوست ، همکار یا همسرتان است. به عبارت دیگر در روابط دوستانه، صداقت حکم می کند اگر در عملکرد رفتاری و فکری دوستتان به مواردی برخورد کردید که از نظر شما برجسته بوده و حاوی نکات مثبت و تاثیر گذاری است حتماً سعی کنید آنها را بازگو کنید و به صورت رو در رو به دوستتان بگوئید که "این کار شما یا این نظر یا فکر شما برایم جالب بود" و یا اعتراف کنید که " این رفتار ، نظر یا فکرتان در زندگی من تاثیر گذاشت" و......

اعتراف و بازگویی توانایی های طرف مقابلتان شما را قادر خواهد ساخت که بتوانید ، ضعفها و نکات منفی دوست ،همکار یا همسرتان را هم به آنها بازگو و گوشزد کنید و مطمئن باشید که طرف مقابلتان انتقاد شما را با جان و دل خواهد پذیرفت برای اینکه از صداقت شما و خیر خواهی شما اطمینان داد. پس نتیجه می گیریم که روابط دوستانه شبیه به یک خطی است که دو سر مثبت و منفی دارد. یک شخصیت سالم هر دو سر این خط را می بیند و ما اگر تنها به یک سر خط تمرکز کنیم ، یقین بدانید که یا تنوانسته ایم دوستمان را بشناسیم و یا در دوستی صادق نیسیتیم و نقش خود را به عنوان آینه نتوانستیم بازی کنیم.

ما می توانیم این روش را ، یعنی اعتراف و بازگویی توانایی ها و ناتوانایی ها را در تربیت فرزندانمان هم به کار ببریم که بهترین نوع تشویق و بهترین راه بالابردن انگیزه واعتماد به نفس در تربیت فرزندان ، دیدن نکات مثبت در رفتار و کردار آنها و بازگویی مشوقانه این رفتارها و کردارهاست که ما با این طریق و با به کار بردن این روش به راحتی می توانیم به هرکسی که می خواهیم نزدیک شده و یک رابطه صادقانه را ایجاد کنیم.

نکته مهمی که در این جا لازم است، بگویم این است که سعی نکنید ، ریا و چاپلوسی را وارد رابطه دوستانه خود کنید ، برای اینکه اگر از روی ریا و به صورت غیر طبیعی سعی کنید دوستتان را تعریف و توصیف کند ، یقین بدانید که این رابطه دیری نخواهد انجامید و از دلایل روشن آن این است که در ریاکاری و توصیفات غیر واقعی ، تناقض رفتار و عمل با گفتار به زودی رو شده و به چشم می زند و زیاد طول نمی کشد که این دوستی به دلخوری ونفرت تبدیل می شود.

پس سعی کنیم صداقت را بر روابط خود حاکم کنیم تا از پشتوانه عاطفی دوستان و اطرافیانمان برخوردار شویم.

نویسنده: مهدی کریمی

 

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۵۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

بیائید همدیگر را آزاد بگذاریم.............

تو عادت کرده‌ایی که آدرس‌های عوضی بدهی، تو عمریست که به دنبال یک متهم می‌گردی، دیگران به راحتی می‌توانند ترا شاد ‌کنند و به راحتی عصبانی‌ات ‌کنند و تو سیستم تشویق و تنبیه‌ات را از بیرون دریافت می‌کنی و باز خود خواسته‌ایی. عمریست آویزانی و دهن به دهن می‌چرخی. زن می‌خواهد مرد ر ا کنترل کند، مرد می‌خواهد زن را کنترل کند، حکومت می‌خواهد مردم را کنترل کند، معلم می‌خواهد شاگرد را کنترل کند، مدیر می‌خواهد کارمند را کنترل کند و همه به نوعی شکلی از فرار و درصدد تنبیه همدیگرند و کسی گوشش شنیدار آزاد کلام دیگری نیست، کسی به آزادی شخصی دیگری معتقد نیست، همه در وسواس کنترل یکدیگر وامانده‌ایم، تو زمانی که بخواهی خودت را هم کنترل کنی، از دست خودت هم فرار می‌کنی و زیر بار خودت نمی‌روی، سالهاست حکومت‌ها می‌خواهند مردمان را کنترل کنند و به شکل‌های مختلف تنبیه به وجود آورده‌اند اما سیاستمداران هم شکلی از عقب ماندگی ذهنی را تجربه کرده‌اند.


کسی خورشید را کنترل نمی‌کند و سال‌هاست که درخشان می‌تابد بر فقیر و غنی، سال‌هاست صدای پرندگان را کسی کنترل نمی‌کند و چه زیبا می‌خوانند اگر بر هر عنصری از طبیعت رفتاری قهرآمیز و زور مدار مسلط بود از مسیر طبیعی خود خارج می‌شد ما خداوندیم، کنترل بر خداوندگار زمین او را نابود ساخته است.
من از زنان و مردان بسیار شنیده‌ام که با حساسیت‌های خود درگیر جنگ و گریز شده‌اند و هرچه تف انداخته‌اند بر صورت خویش افتاده است، هر آنچه می‌خواستند داشته باشند بیشتر از دست داده‌اند. کسی که سایه کنترل را بر خود داشته نتیجتاً او فیلسوفی دروغگو شده است. انسان‌ها با بی‌رحمی ‌تمام با کنترل، قربانی می‌شوند. من زمانی که در جغرافیای تاریخ، روان‌شناسی،مردمان را بررسی کردم، دریافتم آدم‌ها وقتی تصمیم می‌گیرند همدیگر را هدایت و ارشاد کنند خود را به رفتارهای زیرزمینی و ضداجتماعی سوق داده‌اند، انسان از دست همنوع خویش در رنج است. طبیعت آزاد است اما از دست خوک‌ها و خرس‌ها و گرازها، در امان نیست. انسان در مرز تخریب است، از دست انسان‌هایی که پشت دیوارها با چشمان نامریی خود سایه ترس ایجاد می‌کنند. کنترل می‌تواند به ظرافت یک نگاه باشد و یا به صراحت یک تهدید، هر چه هست ما در زندگی عادت داریم به نوعی، همدیگر را مجبور کنیم تا طبق خواسته‌های ما حرکت کنند، انسان‌ها آنقدر نشانگان اجبار در کنار هم می‌کارند تا روزی در پرتو این کنترل، ترس و نفرت به وجود بیاید. بذر بدبختی ما در سال‌هایی کاشته شده است که دیگران به صلاح ما می‌اندیشند و این یک سنت مخرب است که سطح اصطکاک انسان‌ها را بالا برده است، واقعاً ما چگونه می‌توانیم طبق میل خودمان زندگی کنیم و همزمان با دیگران هم کنار بیاییم.ما عادت داریم، در هر مقطعی از زندگی حق انتخاب را از هم دریغ کنیم، هر فردی در زندگی با فضای اختیاری که در اختیارش قرار می‌گیرد می‌تواند خلاقیت خویش را تجربه کند من تا یاد دارم دلسوزانم را دیده‌ام که از روانشناسی کنترل قهرآمیز و زورمدار در ارتباط با من استفاده کرده‌اند. یعنی این که من بر اساس تعاریف ذهن این دلسوزان!!! یعنی مادران، پدران، معلمان، رهبران که درست و غلط مرا تعریف می‌کنند، تقویت و یا تنبیه شده‌ام و وقتی که من حرف اینان را گوش نمی‌دهم، به زور مرا کنترل می‌کنند. استفاده از زور برای رسیدن به خواسته‌یمان ریشه در این اندیشه دارد و این بدیهی‌ترین راه است و بی‌هیچ فکری از آن استفاده شده است. در صورتی که نه به منشاء آن فکر می‌کنیم نه به مبدأ آن. و انسان‌های ضعیف، متقاعد شده‌اند که ابراز وجود، کوهستانی صعب‌العبور است و ژنتیک آنها بهشان حکم می‌کند که انتخابگر نیستند و بهتر است که در حاشیه تملق و ترس و سکوت پناه بگیرند و به شغل پر کردن چاله و چوله زمین مشغول باشند و اکثراَ کارهایی انجام می‌دهند که دوست ندارند و ترجیح می‌دهند در امتداد رنج دراز بکشند و جیکشان هم در نیاید، و آهسته سردر تو، ساکت و در سایه هیچ واژه عصیانگری تردد نمی‌کنند. زن جامعه هم که مقهور نگاه ترس‌آمیز مردان سلطه جوست، ترجیح می‌دهد به زندگی پردرد خود ادامه بدهد که وضع از این بدتر نشود.
ما بر اساس متغیرهای کنترل بیرونی، آرامش، خوشبختی و یا ترس خود را تعریف می‌کنیم. مرزهای ما آنقدر کم‌رنگ است که دیگران بیش از حد معمول در خلوت و حریم خصوصی ما رفت و آمد دارند، در احساس‌های تو در توی ما هم نقش فعال دارند. به صلاح ما می‌اندیشند و سعی می‌کنند درون آگاهی ما، پله‌های فلسفی بسازند و کلکسیون احساس گناه تولید بکنند و سپاه واژه‌ها را هر روز و شب بر من تسلیم شده، گسیل می‌دارند تا برای همیشه پهنای تاریخی تسخیر شده‌ام، را داشته باشند. و همیشه من در پس کنترل حرکت می‌کنم و زایشی در سروده‌های خود نمی‌بینم. اینان مرا تنبیه می‌کنند، من فرزندم را تنبیه می‌کنم، و فرزندم، آینده را تنبیه می‌کند و ما موجوداتی شده‌ایم که در پس انتقام از یکدیگریم، و شناسنامه عشق است که باطل شده است.
شیوه کنار آمدن انسان‌ها با هم بر پایه فرهنگ ترس و کنترل بنا شده است، خیلی از زن‌ها و شوهرها در کنار همدیگر، زندگی را با تردید ادامه می‌دهند و اطمینان قلبی ندارند که خوشبخت شده‌اند. تا وقتی که اعتقاد بر این باشد که ما می‌توانیم دیگران را کنترل کنیم، یا دیگران ما را کنترل کنند، احساس بدبختی خاموش نخواهد شد و ما همیشه به شغل خاموش کردن، متوقف کردن، به آتش کشیدن دیگران، مشغول خواهیم بود.
در جامعه ما بیشتر متغیرهای تشویق کننده فعال‌اند یا کنترل کننده؟ در جامعه ما، هر کسی در جایگاه خود شکلی از مالکیت را بر دیگران تحمیل می‌کند. حکومت‌ها، احساس مالکیت ارباب رعیتی دارند و گاهی به اتاق خواب ما هم می‌آیند. زن و مرد، احساس مالکیت شدیدی بر هم دارند و هر دو از زمان خروس‌خوان تا شامگاه خستگی به کنترل همدیگر مشغولند و آخر شب‌ها در اتاق خلوت، به سین‌جین مشغول می‌شوند و فردا به دنبال درمان‌اند و نمی‌دانند که اختلافات آنها محصول و فرهنگ فضولی بیش از حد در حریم خصوصی همدیگر است، اگر کمی ‌به آزادی شخصی هم احترام می‌گذاشتند، اینهمه خانه‌های خلوت یکدیگر را موشک و خمپاره نمی‌انداختند. زنان عاشق ما هر روز نقش کارآگاه را بازی می‌کنند و مرد بر هم پی‌در‌ پی به تصرف تن‌ها می‌اندیشند. و هر دو در رنج‌اند. هر فضایی که بر آن احساس کنترل کردن و یا شدن حاکم باشد شما هیچ مرد و زن عاشقی را رویت نخواهید کرد.
حاکمان، هم به شیوه‌های پلیسی، سرگرم کنترل مردمان خوداند. نگاه ترس و وحشت از یکدیگر را در افراد می‌کارند و دیگر کسی قلب خود را برای کسی باز نخواهد کرد و همه به نقش بازی کردن مشغول خواهند شد و همیشه احساس بر این است که لو نرویم و دست‌مان رو نشود.
خروس‌ها ، کبوترها وگنجشک‌ها، صبح‌ها بر روی درخت خانه من می‌خوانند و کسی آنها را کنترل نمی‌کند و اگر این همه صدای ترکیبی زیبا در طبیعت شنیده می‌شود به خاطر این است که هیات‌ نظارت و دادگاهی نیست. اگر فردوسی و سعدی، حافظ و مولانا به دادگاه فکر می‌کردند، هرگز خلق نمی‌کردند. و قطعاً در تحیر و تعجب طبیعت غوطه‌ور نبودند. اما من زمانی که بلوغ حماسی را می‌خواهم به تصویر بکشم، حتماً باید محرومیت از امتیازات اجتماعی را هم تجسم کنم و این فضای کنترل یکی از هزاران درد جامعه ماست. که به صورت یک فرهنگ رفتاری روزمره من و تو در آمده است. چرا امروز روز رقص و شورش و طغیانی نیست، چرا اینهمه مردان و زنان تملق و چاپلوسی به وجود آمده است، چرا زمانی که از آزادی شخصی سخن می‌رانیم، آنرا یک سخنی توهمی می‌دانند. چرا شعرهای فردوسی در گوش‌ها احساس نمی‌شود و زیر لب‌ها زمزمه نمی‌شود. انسان امروز وسواس کنترل و در دل عقده مالکیت همه چیز را دارد.
زمانی که از آزادی شخصی یک گلدان یاد بود می‌سازی بدان که در بند و فضای کنترل گرفتار آمده ای. اولین لطفی که همه ما به هم ما می‌توانیم بکنیم این است که در حریم خصوصی هم دخالت نکنیم. و دست از گروگان‌گیری هم برداریم. بیایید همدیگر را آزاد بگذاریم.
بدرود

منبع: مجله روانشناسی



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۵۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

اعتماد به نفس چیست و راههای بالابردن اعتماد به نفس در کودکان

در صورتی که اعتماد به نفس واقعی وحقیقی ان است که قبل از این که در کاری موفق شویم نوعی اعتماد به توانایی خود برای انجام ان کار داشته باشیم .
اعتماد به نفس چیست ؟

"عزت نفس" یک منبع انرژی
است . یک چتر وسیعی است که" اعتماد به نفس " زیر سایه ان است .اعتماد به نفس یعنی دیدن خودبه عنوان فردی توانا با کفایت دوست داشتنی ومنحصر به فرد .


کفایت یعنی توانایی که درحد
کافی وتسلط بر امور باشد .


منحصر به فرد یعنی با توجه و
در نظر گرفتن تفاوتها ی فردی.


به تعبیر دیگر اعتماد به نفس یعنی آن
احساس و شناختی که از توانایی هاو محدودیت های بیرونی ودرونی خود دارید .


بنا براین وقتی که اعتماد به نفس وخود باوری
خود را بر اساس آن که و آن چه به راستی هستید و نه بر اساس موفقیت ها و دست یا بی ها یا شکست ها وناکامی های خود بنا می کنید چیزی را در خود خلق می نمایید که هیچ کس وهیچ چیز یارای گرفتنش را از شما نخواهد داشت .

حال با توجه به مفاهیم بالا می توان گفت که اعتماد به نفس واقعی همواره در درون خود شما تولید می شود نه از بیرون . اعتماد به نفس واقعی زاییده ی تعهد شما به خودتان است .

این تعهد که هر ان چه لازم باشد انجام خواهید داد تا به خواسته ها ونیازهایتان برسید .

اعتماد به نفس باور شخصی شماست نسبت به روح خودتان به عنوان یک انسان .

اعتمادبه نفس حقیقت این نیست که نترسیم . بلکه ان است که بدانید ومطمئن باشید با این که می ترسید اما بی گمان دست یه عمل خواهید زد .

حال با این مقدمه در برابر کودکان خود چگونه رفتار کنیم تا اعتماد به نفس آنها افزایش یابد:

۱- در شنیدن و گوش دادن به فرزندتان صبور و بردبار باشید:

این را در نظر بگیرید که کودکان همه چیز را می شنوند و یاد میگیرند. مجبور نیستید که با تمام کارهای کودکان موافقت کنید، اما سعی کنید که از آنها قدردانی کرده و ایده های آنها را تصدیق کنید. وقتی که کودکان متوجه شوند که دقیقاً والدینشان به آنها گوش می دهند، از راهنمایی های آنها بیشتر استفاده می کنند.
البته هنگام عصبانیت و مشاهده رفتار ناخوشایند از فرزندتان، احساس همدردی کردن خیلی مشکل است. در چنین شرایطی بردباری مهمترین چیز است. سارا، دختر خجالتی ۶ ساله ای که معمولاً والدینش او را برای سلام کردن به اقوام و دوستان وادار می کردند، اغلب خجالت می کشید خود را با موقعیت جدید وفق دهد و والدینش نمی توانستند دریابند که چرا او نمی تواند مؤدب تر باشد. آنها به او اخطار دادند که اگر سلام گفتن را یاد نگیرد، افراد دیگر دوست ندارند که با او باشند؛ اگر چه والدین سارا فکر می کردند که با این کار به او کمک می کنند ولی آنها متوجه نبودند که کم رو بودن سارا مادرزادی است که نمی تواند به راحتی خود را در جامعه نشان دهد.
برای حس همدردی، خود را جای او گذاشته و فکر کنید که در مقابل شنیدن حرف هایی که به او می زنید، چه احساسی پیدا می کردید. اگر مادر سارا به اندازه او خجالتی بود، اگر همسر و رئیس او می گفتند که در چشمان افراد نگاه کن و صحبت کن، چه احساسی داشت؟ احتمالاً او در این شرایط آگاه تر و هوشیارتر خواهد شد؛ در صورتی که قبلاً بدون آگاهی از این مسئله، زود عصبانی می شد. برای احساس همدردی بیشتر با افراد خجالتی بگوئید: «سلام کردن برای بسیاری از کودکان، سخت و دشوار است. من روشی که راه را برای تو آسان تر می کند را انجام می دهم. شاید در ابتدا اگر با لبخندزدن شروع کنی بهتر باشد و کم کم با این کار خود را برای سلام کردن آماده می کنی» .
با استفاده از این روش فرزندتان را امیدوار می کنید تا بتواند موقعیت خود را بهتر درک کند.
وقتی شما روزبه روز احساس همدردی بیشتری نشان دهید، در حقیقت به فرزندتان آموخته اید که این کار، امری حیاتی است تا او بتواند رضایت و ارتباط با دیگران را حفظ کند و احساس نزدیکی بیشتر با فرزندتان باعث می شود تا او بتواند خود را با هر شرایطی سازگار کند؛ در نتیجه حس انعطاف پذیری او تقویت می شود.


۲- کودک خود را درک کنید و به چشم یک انسان به او نگاه کرده و ارتباطی محترمانه با او داشته باشید: همیشه به کارها و صحبت های خود نسبت به فرزندتان دقت کافی داشته باشید تا فرزندتان نیز به همان نسبت محترمانه و با ادب رفتار کند. هرگز صحبت آنها را قطع نکنید. بگویید که احساسات آنها را درک می کنید یا از کلماتی مانند همیشه و هرگز در برخی مواقع بحرانی و حیاتی که نشان دهنده مسلم بودن است، استفاده کنید.
برای جواب دادن به سوالاتشان وقت بگذارید. پرسش هایشان برداشت آنها از دنیای خارج و احساساتشان است که با نشان دادن آنها سعی در برطرف کردن مشکلاتشان کنید، همه این کارها پیش زمینه ای برای انعطاف پذیری کودکان است. اگر فرزندتان احساس کند که سؤال هایش احمقانه و خسته کننده به نظر می رسد، از مطرح کردن آنها منصرف می شود.
همچنین صادق بودن برای کودکان خیلی اهمیت دارد. معمولاً بچه ها می دانند که والدین بعضی از مسائل را از آنها مخفی می کنند. به عنوان نمونه، پدر و مادری برای این که فرزندان دوقلوی ۸ ساله آنها از بیماری سرطان مادربزرگشان ناراحت نشوند، این مسئله را به آنها نگفتند. البته دختر خانم ها دقیقاً احساس می کنند که بعضی چیزها حقیقت ندارد، بنابر این به والدین توصیه می شود که با دخترهایی که قدرت درک بالاتری دارند صادقانه تر رفتار کنند. البته این جمله بدین معنا نیست که تمام مسائل خصوصی و شخصی و یا مسائلی که به احساسات آنها لطمه می زند یا خارج از ظرفیت آنها می باشد را به طور کامل بازگو کنید، بلکه از گفتن بعضی از مسائلی که خارج از تحمل آنهاست، صرف نظر کنید. در نتیجه، با پنهان کردن همه مسائل، فرزندتان را در به دست آوردن موقعیتی که یاد بگیرد چگونه می تواند با ناملایمات و مشکلات دست و پنجه نرم کند، محروم کرده اید.


۳- روشهای دموکراتیک را پیشه کنید و در عین اقتدار ،انعطاف پذیر باشید: والدین می خواهند فرزندانشان سازش پذیر، با ملاحظه و قابل انعطاف در مقابل عقاید جدید باشند. ولی آنها بیشتر در اجرای این روش شکست می خورند. اکثر والدین از این روش برای نزدیک شدن به فرزندانشان استفاده می کنند گرچه زیاد موفقیت آمیز نبوده است، مثلاً: ما می دانیم والدینی که مرتب به فرزندانشان در مورد تمیزی اتاق، نق می زنند، نتیجه مطلوبی نگرفته اند.
اگر بعضی اوقات شما چیزی می گویید یا کاری را بدون دلیل برای مدت ها انجام می دهید و نتیجه ای نمی گیرید، کمی تأمل کرده و به روش های دیگری که می توانید انجام دهید فکر کنید، بدون هیچ درگیری و کشمکشی به نتیجه مطلوب و دلخواه خواهید رسید. قوانین آرام و ثابتی در مورد غذا خوردن کامل یا دست شستن پیش از غذا کار را راحت می کند. و بدین معنا نیست که در مقابل فرزندتان کوتاه بیایید یا او را بد عادت و لوس کنید. با به کارگیری از این روش به آنها یاد می دهید که برای فائق آمدن بر مشکلات روش های متعددی وجود دارد و از اشتباهات خود می توانید چیزهای جدید یاد بگیرید. اگر شما در رفتارتان تجدید نظر کنید، فرزندتان نیز درست مثل شما سعی می کند هنگام رویارویی با مشکلات زندگی از روش های متفاوتی استفاده کند تا بتواند بر آنها پیروز شود.


۴- در مقابل کودکان خود بی تفاوت نباشید و تمام توجه و حواستان را روی او متمرکز کنید. وقتی کودکان متوجه می شوند که والدینشان از بودن با آنها لذت می برند، احساس عشق و علاقه زیادی می کنند. این حس خاص، مکمل و لازمه اعتماد به نفس آنهاست. در حقیقت، مطالعات نشان می دهد که کودکانی که در دوران کودکی خود بر مشکلاتشان پیروز می شوند کسانی هستند که خود را به راستی باور کرده اند.
طبق جدول زمان بندی شده حتی اگر ۱۵دقیقه در روز توجه کامل خود را به فرزندتان معطوف کنید کافی است. والدین کودکی ۵ ساله هر شب در کنار او بازی می کنند، ولی هر وقت که تلفن زنگ می زند، بازی را قطع کرده و مشغول جواب دادن به تلفن می شوند. به تدریج، کودک متوجه می شود که تلفن از او خیلی مهم تر است و برای نشان ندادن ناراحتی اش، خود را با دیدن فیلم سرگرم می کند.


۵- عشق و علاقه خود را مشروط نکنید و کودکان را برای خودشان و آنچه که هستند، بپذیرید. شاید فرزندانتان همه انتظارات شما را برآورده نکنند، ولی شناخت خلق و خوی ذاتی آنها بسیار مهم است. هنگامی که برای آن چه که هستند توسط دیگران تقدیر شوند، احساس امنیت بیشتری برای ارتباط برقرار کردن پیدا می کنند، همچنین یاد می گیرند که چگونه مشکلاتشان را برطرف کنند.
«کارل» پسر بچه ۹ ساله ای است که اغلب صبح ها بیهوده وقت را تلف می کند و به سرویس مدرسه نمی رسد. والدینش نسبت به بی مسئولیتی او به شدت عصبانی شده و تصمیم گرفتند که او را از بعضی از تفریحات دلخواهش محروم کنند. آنها متوجه نبودند که کندی «کارل» به دلیل بی مسئولیتی او نیست بلکه او به طور ذاتی کمی گیج و حواس پرت است. به جای فریاد زدن و تنبیه کردن، بهتر است که با او در مورد آنچه که به سریع تر آماده شدن او کمک می کند، صحبت کنند. البته می دانیم که والدین بچه هایی که دیر به مدرسه می رسند برای زود رسیدن آنها از مسئولین مدرسه کمک می گیرند. کودکان مسئولیت پذیری را دوست دارند و این باعث تشویق آنها برای به موقع رسیدن به مدرسه می شود.
البته پذیرفتن فرزندتان، همان گونه که هست بدین معنا نیست که همه رفتارهای بد او را قبول کنید، بلکه او را درک کرده و به او کمک کنید تا تغییر روش دهد و بتواند اعتماد به نفس خود را تقویت کند.


۶- مطلق اندیشی را کنار بگذارید و به کودکان فرصت جبران کردن بدهید. کودکان از همان سال های اول دوست دارند که مفید باشند. اگر از افراد در مورد بهترین خاطرات دوران مدرسه سئوال شود، پاسخ بیشتر آنها کارهایی است که به نحوی کمک به دیگران و مثبت بوده است، مانند: درس دادن به شاگردان کوچکتر، رنگ آمیزی نقاشی دیواری یا کارهای گروهی و نمایشی در کلاس.
وقتی کودکان را در جهت کمک به دیگران حمایت می کنیم، به توانایی آنها ایمان داریم که فرزندانمان می توانند کارهای مختلفی انجام دهند و حس مسئولیت پذیری آنها را نیز تقویت کرده ایم. همچنین قبول می کنیم که یک کودک ۳ ساله هم می تواند در خانه مسئولیت پذیر باشد، به شرطی که کار شاقی نباشد. به فرزندان بگوئید: «ما به کمک تو احتیاج داریم.»


۷- از رفتارهای خشک و سخت گیرانه پرهیز کنید و سعی کنید اشتباه کودکان را با تجربه کردن خودشان، برطرف کنید. کودکانی که والدینشان نسبت به خطاهای آنها بیش از حد حساسیت نشان می دهند، ریسک پذیری کمتری داشته و در نهایت به خاطر اشتباهشان توسط دیگران سرزنش می شوند. والدین باید خیلی با این مسائل راحت تر برخورد کنند به طور مثال اگر فرزندتان برای سومین بار شیرش را روی صندلی می ریزد، خود را کنترل کنید و به خود بگوئید که این کار برای کودکان در این سن طبیعی است و با بزرگ شدن آنها، این مسئله نیز حل می شود. با این روش فرزندتان را برای حل کردن مشکلش آماده می کنید. اگر می خواهید به فرزندتان دوچرخه سواری یاد دهید، بگوئید که چگونه تعادل خود را حفظ کند و اکثر بچه ها بار اول زمین می خورند.


۸- تشویق را تعطیل نکنید و به نقاط قوت کودکان تأکید کنید. اگر چه کودکان با اعتماد به نفس بالا از شکست دلسرد نمی شوند بلکه از موفقیت خود نیز لذت می برند. حس موفقیت و غرور آنها، باعث عزت نفس بیشتری شده تا در آینده بهتر بتوانند با مشکلات دست و پنجه نرم کنند.
اگر چه همه کودکان به طور ذاتی ورزشکار، هنرمند یا محبوب نیستند، بلکه هر کودکی به نوبه خود قدرت و توانائی خاص خود را دارد و شما به عنوان والدین او باید متوجه چنین نیرو و استعداد فرزندتان باشید و برای این که کودکان بتوانند به راستی خود را باور کنند، باید خود به تنهایی موفقیت را تجربه کنند.


۹- به کودکان اجازه دهید که در برطرف کردن مشکلاتشان، تصمیم گیرنده باشند. مسئله ای که بیشتر والدین با آن روبرو هستند این است که تمایل دارند خیلی سریع فرزندانشان را از مخمصه نجات دهند. البته به کرات دیده شده وقتی که مشکل حل می شود و همه چیز سرو سامان می گیرد به فرزندانمان می گوئیم که ما گفتیم که چه کار کنید. اما اگر فرزندتان تکالیف مدرسه اش را نمی داند یا چیزهایش را گم کرده است، او را برای یافتن راه حل و پیدا کردن موقعیتش تشویق کنید.


۱۰- ادب و نزاکت را به او یاد دهید. معنای واقعی کلمه «Disipline» یاد دادن است. آخرین هدف پرورش دادن نظم و ترتیب است که کودک را حتی اگر در کنارش نباشید، مسئولیت پذیر بار می آورد. مطمئن باشید هرگز با تهدید کردن و تحقیر کردن فرزندتان به نتیجه مطلوب نخواهید رسید.
اگر شما در مواقع اضطراری به فرزندتان بگوئید: تو بعد از مدتی آرام می شوی. یا بهتر است اضافه کنید: هر وقت که آرام شدی، اجازه بده ببینم که چه شده است. با این کار به او اجازه مسئول بودن روی اعمالش را می دهید. برای کودکان بالاتر از هفت سالی که یک دنده و لجباز هستند فرصت داده و تأکید کنید که خودشان در تصمیم گیری رفتار مناسب توانایی دارند. اگر شما داد و بیداد کنید، او متوجه منظورتان نمی شود و همچنین اعصاب خود را نیز به هم ریخته اید.
به طور ایده آل، با تشخیص به موقع سعی کنید که مشکلات رفتاری در فرزندتان به وجود نیاید. همچنین اگر فرزندتان کار درستی انجام می دهد، اجازه دهید تا خود نیز بداند. تشویق و علاقه شما از همه ستاره ها و برچسب ها برای فرزندانتان با ارزش تر است.

چگونه اعتماد به نفس را در کودکان‌مان افزایش دهیم

نویسنده: بتول حقایق خراسانی
قطع: رقعی
نوع جلد: شومیز
ناشر: ارتقای سلامت ایرانیان
زبان: فارسی
تعداد صفحات: 176
سال انتشار: 1389
نوبت چاپ: 2
شابک: 6005469045
ابعاد: 14.3 × 21.3 × 0.8(سانتی‌متر)
وزن: 250(گرم)
قیمت: 30,000 ریال

منابع:

۱- http://www.labkhand.emahd.

۲-http://www.2noor.com

۳-http://persiakids.com



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۵۷ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

تعریف اعتماد به نفس و راههای افزایش آن.

آنهایی که اعتماد به نفس کمتری دارند برای اینکه در مورد خودشان احساس خوبی داشته باشند به مقدار زیادی به تایید دیگران وابسته هستند. آنها معمولا از ریسک کردن اجتناب میکنند به خاطر اینکه از شکست میترسند. معمولا انتظار موفق شدن ندارند. معمولا خودشان را دست کم میگیرند و اگر تشویق یا تحسین بشوند آنرا کوچک جلوه میدهند یا رد میکنند. برخلاف این افراد آدمهای با اعتماد به نفس ریسک رد شدن از طرف دیگران را قبول میکنند به خاطر اینکه به تواناییهای خودشان اعتماد دارند. آنها خودشان را میپذیرند و این حس را ندارند که باید خودشان را وفق بدهند تا پذیرفته شوند.
اعتماد به نفس الزاما خصوصیتی نیست که در همه ابعاد زندگی فرد تبلور داشته باشد. معمولا افراد در بعضی از جنبه ها اعتماد به نفس دارند (مانند درس یا ورزش) اما در بعضی از جنبه ها اصلا اعتماد به نفس ندارند(مثل تیپ و قیافه یا روابط اجتماعی).


● اعتماد به نفس در ابتدا چگونه شکل میگیرد؟


عوامل زیادی در شکل گیری اعتماد به نفس موثرند. روش و دیدگاه والدین در شکل گیری احساس فرزندان به خودشان نقش قاطع و اساسی دارد مخصوصا در سنین پایین. وقتی که والدین پذیرش بی قید و شرط به فرزنداشان دارند کودکان یک پی ریزی محکم برای احساسات مثبت نسبت به خودشان دریافت میکنند. اگر یکی یا هردوی والدین انتقاد بیش از حد بکنند یا اگر بیش از حد از فرزندانشان حمایت کنند و حرکتهای آنها را به سوی استقلال تشویق نکنند (یا در مقابلش مقاومت کنند)٬ بچه ها ممکن است به این نتیجه برسند که بیعرضه هستند یا به قدر کافی خوب نیستند یا فرودست و درجه دو(inferior) هستند. اما اگر والدین تلاشهای کودکان برای اتکای به خود را تشویق کنند و زمانی که بچه ها اشتباه میکنند آنها را دوست داشته باشند و قبولشان کنند کودکان هم یاد میگیرند که خودشان را قبول داشته باشند و اعتماد به نفس نتیجه طبیعی این رفتار خواهد بود.
شاید تعجب کنید که عدم اعتماد به نفس الزاما ربطی به بیعرضه بودن ندارد. در واقع اکثر مواقع عدم اعتماد به نفس نتیجه تمرکز بیش از حد بر روی خواسته های غیر واقع گرایانه یا استانداردهای اطرافیان٬ به خصوص والدین و جامعه٬ است. تاثیر دوستان بر احساسات شخص نسبت به خودش حتی میتواند از اثر والدین و جامعه بیشتر باشد. دانشجویان در سنین دانشگاه ارزشهای خانواده را دوباره ارزیابی میکنند و به همین خاطر علی الخصوص نسبت به تاثیر دوستان و اطرافیان آسیب پذیر هستند.

● فرضیاتی که بر اعتماد به نفس اثر میگذارند


در پاسخ به تاثیرات بیرونی افراد فرضیاتی میکنند که بعضی از آنها سازنده و بعضی مضر هستند. بعضی از فرضیاتی که بر اعتماد به نفس اثر سو دارند و روشهای جایگزین فکر کردن درباره آنها عبارتند از:
۱) فرض: " من حتما باید همیشه علاقه یا تایید همه افراد مهم زندگیم را داشته باشم"
روش جایگزین: این یک هدف کمالگرا و غیر قابل دسترسی است. واقع گرایانه این است که استانداردها و ارزشهای فردی داشته باشیم که کاملا وابسته به تایید دیگران نباشند.


۲) فرض:" من باید کاملا قابل(competent) و کافی باشم و باید در همه امور مهم زندگیم موفق شوم".
روش جایگزین: این هم کمالگرایی(perfectionism) و غیرقابل دسترس است که به این معنی است که ارزش شخصی با دستاوردهای فرد تعریف میشود. دستاورد(achievement) میتواند به رضایت شخص کمک کند اما شما را ارزشمندتر نمیکند. ارزشمند بودن یک صفت ذاتی است که همه افراد بشر دارای آن هستند.


۳) فرض:" همه گذشته من همیشه مهم است و احساسات و رفتار من را در زمان حاضر کنترل میکند".
روش جایگزین: با وجود اینکه واقعیت دارد که اعتماد به نفس شما علی الخصوص در مقابل اثرات ناشی از زمان کودکی شما آسیب پذیر است اما وقتی شما بزرگ میشوید شما بر این آثار آگاهی و دید پیدا میکنید. در روال این آگاهی و دید شما میتوانید انتخاب کنید که کدامیک از این اثرات را میخواهید که کماکان بر زندگیتان تاثیر داشته باشد. شما مجبور نیستید که در مقابل اتفاقات گذشته درمانده باشید.


● الگوهای فکری مخرب


فرضیات مخرب مانند آنهایی که در بالا تشریح شد شما را در مقابل افکار مخرب آسیب پذیر میکند.
همه یا هیچ چیز: " من نمونه مطلق بیعرضگی هستم وقتی کاری عالی انجام نمیشود".


فقط نیمه خالی لیوان را دیدن: انگار که فاجعه در هر گوشه ای منتظر است. یک نکته منفی٬ یک انتقاد٬ یا یک نظر تمام واقعیت ها را تحت الشعاع قرار میدهد. " من نمره شیمی ام خیلی بد شد٬ امکان نداره کنکور پزشکی قبول بشم".


بزرگ کردن نکات منفی/کوچک کردن نکات مثبت: نکات مثبت به اندازه نکات منفی مهم نیستند. " میدونم که شیش تا مسابقه رو برده ام اما اگه این یکی رو ببازم حالم از خودم بهم میخوره".


بدون هیچ قید و شرطی احساسات رو به عنوان واقعیت قبول کردن: " من حس میکنم زشتم پس حتما زشتم."


تاکید بیش از حد بر "باید" ها: " باید" ها اغلب کمالگرایانه و انعکاس انتظارات بقیه هستند تا اینکه بیان انتظارات و خواسته های خود شما. " هرکسی باید وقتی وارد دانشگاه میشود برای آینده شغلی اش برنامه داشته باشد. اگه من نمیدونم پس حتما یه جای کارم ایراد داره".


برچسب زدن: برچسب زدن کار ساده ایست و عموما حالت سرزنش دارد." من یه بازنده ام(loser-این کلمه در انگلیسی مفهوم بیشتر از مسابقه رو داره و به شخصیت آدمها بر میگرده. یعنی کلا آدم بازنده ای/انار) و این تقصیر خودمه".


قادر نبودن به قبول کردن تمجید ها: " واقعا از این لباس خوشت میاد؟ به نظر من که چاقم میکنه".

افزایش اعتماد به نفس

1-در مقابل آینه بایستید و از خود تعریف کنید:

این کار در کسب اعتماد به نفس، بسیار مؤثر است. هر روز صبح چند دقیقه این کار را انجام دهید. سعی کنید هنگام نگاه کردن در آینه به موارد مثبت چهره خود نگاه کرده و از آن تعریف کنید.

۲- در حال زندگی کنید:

اگر در حال زندگی کنید و تمام انرژی خود را متوجه زندگی در لحظه نمایید، فردای شما هم تضمین خواهد شد. چرا که فردای شما محصول عملکرد صحیح امروز شما است. اگر عمر خود را در حسرت دیروز با نگرانی فردا سپری کنید، لحظه‌ها را از دست خواهید داد و این به معنی از دست دادن فردا نیز می‌باشد.

۳- دست دادن خودرا محکم‌تر کنید:

به اصطلاح شل و وارفته دست ندهید، به خصوص اگر نظامی هستید، محکم و قدرتمند دست بدهید و همچنین گرم و صمیمانه.

۴- به موفقیت‌های خود نگاهی بیندازید:

از موفقیت‌هایی که تاکنون داشته‌اید، برای خود لیست تهیه کرده و همراه خود داشته باشید و هرگاه احساس عدم اعتماد به نفس کردید، نگاهی به آن بیندازید.

۵- به خودتان تبریک بگویید:

حتی از گفتن جمله‌هایی مانند شب بخیر و دوستت دارم به خود امتناع نورزید. حتی برای خود جشن تولد بگیرید و در کل به خودتان برسید.

۶- نیروی نگاه خود را تقویت نمایید:

افراد نظامی به خصوص آن‌هایی که در شغل فرماندهی بوده‌اند ناخودآگاه نیروی قدرتمندی دارند، اگر می‌خواهید به این مرحله برسید، تمرین مؤثر زیر را انجام دهید: «ساچمه‌ای سیاه را در وسط سینی قرار دهید، و سعی کنید با نگاه خود از فاصله ۲ متری آن را حرکت دهید.»

۷- همیشه با خود مبلغی پول داشته باشید:

وجود مقداری پول در جیب و کیف شما، اعتماد به نفستان را زیاد می‌کند، تاکنون شما شاید این موضوع را بسیار تجربه کرده باشید.

۸- مهم‌تر از همه نه گفتن را یاد بگیرید:

بسیاری از افراد، قدرت نه گفتن را ندارند و این موارد برای آنان مشکل‌هایی ایجاد نموده است. اگر پیشنهاد یا درخواستی به شما می‌شود که میل ندارید آنرا بپذیرید، با قاطعیت اما با احترام بگویید نه.

۹- فکر کنید که اعتماد به نفس بی‌نظیری دارید:

هرگز این فکر را به خود راه ندهید که اعتماد به نفس ندارید، همیشه سعی کنید نسبت به خود فکرهای مثبت و والایی داشته باشید. اگر خودتان فکر کنید که اعتماد به نفس ندارید، چه‌طور انتظار دارید که دیگران فکر کنند که شما اعتماد به نفس دارید. فراموش نکنید که به هرچه فکر کنید، به سرتان می‌آید. اگر فکر کنید که کاری را نمی‌توانید انجام دهید به طور حتم نمی‌توایند. آنچه مهم است، فقط افکار شماست.

۱۰- سرعت راه‌رفتن خود را بیشتر کنید:

کسی که اعتماد به نفس دارد گام‌های مستحکم بر می‌دارد و هدفمند راه می‌رود. قوی، قدرتمند و پر انرژی باشید.

۱۱- سر خود را بالا نگه دارید:


این کار باعث می‌شود جریان خون از قلب به مغز (خون شریانی) و از مغز به قلب خون وریدی) به آسانی انجام پذیرد. حجم ریه‌ها افزایش یابد و در واحد زمان، اکسیژن بیشتری با خون مبادله شود. راه‌های هوایی از قبیل نای، نایژه‌ها، حلق وبینی تا حدودی در یک امتداد قرار گیرند و تنفس، راحت‌تر شود، میزان دید بیشتر شود، به برازندگی ظاهری شخص کمک کند و از همه مهم‌تر، اعتماد به نفس شخص را زیاد می‌کند.

۱۲- با ترس خود روبه‌رو شوید:

مطمئن باشید چیزی که از آن ترس دارید به آن بدی که شما فکر می‌کنید نیستند. روبه‌رو شدن با آنچه شما از آن می‌ترسید باعث افزایش اعتماد به نفس می‌شود.

۱۳- صحبت کنید:

اغلب اوقات در مورد یک موقعیت با یک شخص دچار توهماتی می‌شویم که درست نیستند، اگر شک و تردید و سؤالی برای شما پیش بیاید و آن را رفع نکنید، این شک و تردید روی رفتار شما تأثیر می‌گذارد.

۱۴- مغلوب نشوید:

چیز دیگری را انتخاب کنید. شما با یک تجربه ناموفق مغلوب نمی‌شوید، به این فکر کنید که آیا هیچکس قبل از موفقیت شکست نخورده است. تنها چیزی که احتیاج دارید یک راه متفاوت است.

۱۵- عذر تراشی نکنید:

شایع‌ترین بهانه‌ای که می‌تواند در برابر هر تغییر مثبتی آورده شود، این است که من ذاتاً این‌طور هستم یا من این‌طور بزرگ شده‌ام، خیر، عذر شما پذیرفته نیست.

۱۶- مهارت‌های ارتباطی خود را گسترش دهید:

در واقع خود باوری و اعتماد به نفس ریشه در ارتباط با دیگران دارد. داشتن ارتباط اجتماعی به افراد کمک می‌کند تا واقعیت‌هایی را در مورد خود بدانند. این افراد می‌آموزند که در درون اجتماع برخی از افراد توانایی‌های بیش‌تر از آن‌ها و برخی دیگر توانایی‌های کمتر از آن‌ها دارندو در واقع آن ها می‌آموزند که کم توان‌ترین افراد جامعه در همه ویژگی‌ها نیستند.

۱۷- در اجتماع بودن را تمرین کنید:

به فعالیت‌هایی ملحق گردید که همواره در ارتباط با دیگران باشید، مانند: باشگاه، کلاس‌های ورزشی، انجمن‌های دانشجویی و کلوپ‌های تفریحی، در این محیط‌ها همواره باید اجتماعی بوده و با مردم معاشرت کنید. پس از مدتی خواهید دید ارتباط با دیگران برایتان عادی و راحت می‌شود.

۱۸- از طرد شدن نهراسید:

یکی از عامل‌های اصلی در اعتماد به نفس پایین، ترس از عدم پذیرش (طرد شدن) است. آنچه را که فکر می‌کنید درست است انجام دهید. به یاد داشته باشید این انتظار اشتباهی است که بخواهیم همیشه مورد پذیرش و تأیید دیگران باشیم.

۱۹- نگرش مثبت داشته باشید:

سعی کنید به موفقیت‌ها و نکات قدرت خود فکر کنید. ترفند کار در این است که خود آگاه (تمرکز حواس به خود) نباشید. اعتماد به نفس پایین، تردید و دودلی هنگامی رخ می‌دهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر می‌کنید. در عوض افکارتان را سراسر به شخصی که در حال گفت‌وگو هستید متمرکز گردانید. هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم اینکه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.

۲۰- توقعات خود را کاهش دهید:

همیشه عالی بودن غیر ممکن است افرادی که می‌خواهند همیشه عالی باشند هیچ‌کاری را انجام نمی‌دهند.

منابع:

۱- سایت ایرانیان
۲- نوشته شده توسط محمد طاهری برگرفته از : http://thoughts.blogfa.com/po

۳- مجله الکترونیکی روانشناسی

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۵۶ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

به پسران خود کمک کنیم تا مرد شوند

با ورود به عصر جدید و هزاره سوّم سعی شده به تمام مراحل زندگی، انسان به عنوان سرمایه اصلی هر جامعه، توجه ویژه شود ولی به نظر می رسد به دوران نوجوانی آن هم دوران نوجوانی پسران توجه زیادی نشده در این مختصر سعی شده نکاتی ویژه در مورد خصوصیات پسران نوجوان به والدین و مربیان یادآوری شود

این مقاله شامل سه قسمت اصلی می باشد:

1- برنامه ای سه مرحله ای برای تربیت پسران

2- هسته مردانه بودن

3- آنچه خانواده ها در مورد تلویزیون می توانند انجام دهند

تحولات تکنولوژیکی،اجتماعی ، فرهنگی و تنوع اقتصادی ، ضرورت بذل توجه و رسیدگی بیشتر به جریان رشد نوجوانان را نشان می دهد زیرا هر چه فرهنگ رو در روی کودک متنوع تر و پیچیده تر باشد کودک برای یاد گرفتن روش و طریقه آن به کمک بیشتری احتیاج دارد .

همیشه این سوال مطرح است چگونه می توان به شکلی که می خواهیم به پسر نوجوان توجه کنیم ؟

هدف دوران نوجوانی پسرها این است که در پسرها ایده آل های مردانه شدن را فعال کنیم ایده آل هایی که او به آن متعهد شود و تا پایان زندگی خود آنها را دنبال نماید .

پسری که مجموعه ای از ایده آل های مردانه را می آموزد مرد می شود . پسری که این کار را نمی کند سال های نوجوانی خود را تلف می کند و بعد نیز این دشواری ها را به دهه های بعدی زندگی خود می برد . نشان دادن خشونت ، ناتوانی در قبال تعهد نسبت به عزیزان ، مرگ زود هنگام ، خود کشی و یا بیماری های قابل اجتناب جسمانی و روانی ، عزت نفس ضعیف وادامه دار ، معتاد شدن و....از مصادیق این نوع دشواری ها است .

پسرهای نوجوان 9 تا 21 سال باید هدف های زیر را بیاموزند :

1- مرام های اجتماعی متعهد بودن ، برای مثال نسبت به خانواده

2- هوش عاطفی لازم برای زندگی در دوران بلوغ

3- استقلال شخصیت

4- جست و جو ، کاوش و ماجراجویی

5- نقش معنوی

6- احساس وظیفه

7- جذابیت های شخصی

8- منش اخلاقی

9- ثبات و استحکام

10- سازگاری و انعطاف پذیری

نکته : وظیفه اصلی تربیت پسران نوجوانان بر عهده مردان است.

مراحل اصلی رشد

قبل از آنکه در مورد برنامه سه مرحله ای برای تربیت پسران نوجوان صحبت شود بایددانست که تمام دخترها و پسرها درمسیر رشد سه مرحله اصلی را پشت سر می گذارند:

مرحله اول : شروع خروج از کودکی

مرحله دوم : نزدیک شدن به شرایط بلوغ

مرحله سوم : رسیدن به بلوغ ذهنی

بطور کلی مرحله اول آغاز تغییر شکل بدن است و تا مرحله دوم بدن تا 90 درصد حالت کامل و تکامل یافته پیدا می کند . مثلاً صورت ممکن است تا دوران بیست سالگی تغییر چندانی نکند امّا بدن تا سن 18 سالگی شکل واقعی خود را پیدا می کند .

برنامه3 مرحله ای برای تربیت پسران نوجوان و تبدیل آنها به مرد

مرحله (1) : نه تا سیزده سالگی 13 – 9(دوران تحول)

مرحله (2) : چهارده تا هفده سالگی 17 –14(دوران عزم و تصمیم)

مرحله (3) : هیجده تا بیست سالگی 21 – 18(سن تثبیت)

مرحله1:دوران تحول (9 تا 13 سالگی)

 مرحله 1 زمانی است که مردان باید بیش از هر زمان دیگر در زندگی پسرها درگیر و دخیل شوند .

 مرحله 1 زمانی است که باید به پسرهایمان انجام دادن فعالیت هایی را پیشنهاد کنیم که هم خلاقیت خودشان را نشان دهند و هم تنش ها و انرژی خود را به سرعت تخلیه کنند (پسرهای مرحله 1به فعالیت جسمانی احتیاج فراوان دارند) .

 مرحله 1 زمانی است که باید به پسرهایمان بیشتر صحبت کنیم و نسبت به آنها همدلی بیشتری نشان دهیم .

 مرحله 1 زمانی است که به پسران خود کارهای ساختاری را معرفی می کنیم( شرکت در فعالیت های جمعی مانند پیش آهنگی و از این قبیل)

 مرحله 1 زمانی است که اگر پسر نوجوان ما فیلم سینمائی خشونت باری را تماشا کند باید با او درباره فیلم بحث و صحبت کنیم، «از او بپرسیم از تماشای فیلم چه آموخته است »

 در مرحله 1 اگر پسرمان در مورد تحولات فیزیکی و جسمانی خود سخنانی به میان کشید بد نیست با او صحبت کنیم ( سعی شود از سخنرانی پرهیز شود باید در قالب ماجرا و داستان برای او صحبت کنیم )

 مرحله 1 اغلب زمانی است که پسرها سکوت می کنند اگر پسرتان درمورد تغییرات جسمانی اش سکوت میکند روش های نوآورانه ای پیدا کنید تا او به صحبت با شما علاقه مند شود.

راههای عبور از مرحله 1

دوراه برای عبور از مرحله یک که امیدواریم خانواده ها به آن توجه کنند

1- نخستین آن زمانی است که پسر ده ساله می شود که به او میگوئیم « تو وارد دوران نوجوانی شده ای» این مربوط به آماده کردن کودک است که در واقع به او میگوئیم دوران کودکی اش را پشت سرگذاشته است و به دوران نوجوانی رسیده است این کا رمی تواند خیلی ساده صورت بگیرد . مثلا می توانیم پسرمان را برای صرف شام به رستوران ببریم و با او درباره دوران نوجوانی و مردانه شدن حرف بزنیم . فهرست کارها و مسئولیت های جدیدی برای او در نظر بگیریم پول توجیبی او را افزایش دهیم و غیره و غیره .

2- اعمال گذر دوم مرحله 1در اواخر مرحله صورت خارجی پیدا می کند این اعمال گذر که در مقایسه با اعمال قبلی پیچیده تر است عنوان اعمال تائید را برای خود دارد . این موضوع زمانی اتفاق می افتد که پسر نوجوان 13 یا 14 ساله است . اعمال مربوط به گذر دوم تائید می کند که پسر دارد به یک مرد تبدیل می شود .

در ادامه مطلب به نمونه هائی از برنامه مراحل عبور یک پسر 13 یا14 ساله از مرحله 1 اشاره می کنیم :

 از او بخواهید که در بعضی از فعالیت های گذشته خود تجدی نظر کند ( می تواند اسباب و لوازم قبلی اش را جمع کند و آنها را بفروش برساند.)

 از او بخواهید سوالاتی را که به جواب آنها احتیاج دارد از بزرگترهای خود بپرسد

3- او را آماده کنید که تنهائی به یک سفر برود اینگونه به او میگوئید دوران کودکی اش تمام شده است .

4- کاری کنید که پسر نوجوان چرخه حیات را تجربه کند . مثلا بگذارید فرزندتان تولد دوباره را بیاموزد تخم ریزی ماهی ها ، تماشای آشیانه پرنده ها و جوجه هایشان، توجه به لانه موچه ها و امور دیگری که بستگی به شرایط و اوضاع و احوال او دارد.

5- یک چالش و تجربه فیزیکی را برای پسرتان فراهم کنید . رفتن به جنگل ، گرسنه بودن و در تاریکی به سر بردن و آماده کردن غذای صحرائی .

6- یک چالش هنری یافنی برای او فراهم کنید . مثلا ساختن یک اثر هنری از چوب یا یک وسیله با پیچ و مهره

مرحله 2: دوران عزم و تصمیم ( 17- 14 سالگی )

باورهای غیر واقعی درباره نوجوانان در مرحله 2

1- مهمترین باورهای غیر واقعی در این مرحله این است که پسران ما در اواسط دوران نوجوانی به ارزشهائی متفاوت از ارزشهای ما اعتقاد دارند .

2- باور غیرواقعی دیگر آن است که دیگر به ما احتیاج ندارند( آنها از سر لجبازی علیه ما سر به شورش برمی دارند که بگویند به ما احتیاجی ندارند.) واقعیت این است که آنها به شدت به ما احتیاج دارند.

3- باور غیرواقعی دیگر اینکه همه پسرها در سنین میانی نوجوانی مسئله ساز هستند(باید توجه داشت که بسیاری از پسرها ی نوجوان در مرحله 2 سر به شورش بر نمی دارند.)

4- باورغیرواقعی چهارم این است که نوجوانان در اواسط نوجوانی با آنچه قبلا بوده اند تفاوت های اصولی پیدا می کنند اما باید دانست که شخصیت آنها از مدت ها قبل شکل پیدا می کند.

چگونه درتربیت پسری که در اواسط دوران نوجوانی بسر می برد موفق شوید

1- الگو دادن به نوجوان و برقراری رابطه بین الگو و توانائی و آگاهی های او

2- صحبت درمورد ایده های مختلف،فضا،خداوند،دنیاهای پنهان و..

3- با او درباره اسطوره ها و افسانه هایی حرف می زنیم که دیگر قصه های کودکانه نیستند بلکه روشی جالب برای نگاه کردن به پویایی جهان هستند.

4- برای ایجاد تعلق بیشتر باخانواده درمورد ریشه های اجدادش صحبت می کنیم مثلا پدر بزرگ تو فلان کار را کرد . با او در مورد حکایات خانوادگی صحبت کنیم .

5- به او مسئولیت بیشتری می دهیم به اوفرصت می دهیم تا بیشتر در نقش یک مراقب و نگهدارننده ظاهر شود.

6- بهتراست اگر میخواهیم سوالی از درون او بپرسیم بیشتر درمورد اینکه چه فکر میکند سوال کنیم نه اینکه چه احساسی دارد.

7- تاحد امکان سعی کنیم با مشربی خوش بانوجوانان صحبت کنیم

8- برای توضیح مسایل سعی شود از رسانه های مورد علاقه خود نوجوان استفاده شود مهم است درموردآنچه پسرتان می خواند و یا آنچه تماشا میکند اشراف داشته باشید با او به سینما بروید از موسیقی مورد علاقه اش مطلع شوید.

9- سعی کنید فرزند پسر شما از مشاور ومربی خوب برخوردار باشد

10- ورزش،ورزش،ورزش ( فعالیت ورزشی از شدت تنش می کاهد وباعث ایجادتعادل در هورمونهای پسر نوجوان میشود.

11- اگر به پسر نوجوانمان کارت سفیدی بدهیم که هرکاری را که دلش میخواهد بکند معنایش این است که اورادوست نداریم آزادی بدون مسئولیت به رسیدن پسر نوجوان به استقلال و خود مختاری کمکی نمی کند.

12- برنامه ای بریزید که دست کم هفته ای سه شب با پسر نوجوانتان شام بخورید اگر امکانش بود روزی یکبار باهم شام ونهار بخورید.

13- زمان باهم بودن پدر وپسر دراین دوران بسیار مهم است مثلا پدر وپسر میتوانند هفته ای یکبار باهم تنیس روی میز بازی کنند به استادیوم ورزشی بروند درراه بازگشت با هم دریک کافه چای بخورند وچند کلمه ای باهم صحبت کنند.

14- از آئین ها و برنامه های خانوادگی خود مانند طلا نگهداری کنید.

مناسک گذر مرحله 2

پسر واقع در مرحله 2 از مناسک گذر خودبه خودی ومتعددی برخورداراست .

گرفتن گواهینامه رانندگی ، معاشرت کردن با دوستان ، فارغ التحصیل شدن و ..

ماهم میتوانیم یک مسافرت مردانه برای نوجوانانمان تدارک ببینیم یک مسافرت به طبیعت و از مردان دیگر بخواهیم تا کمک کنند نوجوانان خود را بیشتر بشناسند .

به نوجوان وظایفی محول کنید که آن را انجام دهد . کارهای فیزیکی،ذهنی،احساسی،عاطفی و معنوی .

مرحله 3:سن تثبیت(21-18 سالگی)

جنس مذکر در این مرحله از زندگی ، با مرحله پایانی شکل گرفتن رشد فیزیولوژیکی ، هورمونی و شناختی خود رو به رو می شود . مغزش شکل می گیرد ، بدنش تغییر می کند . او به مغز ، بدن و هورمون هایش عادت می کند . شرایط قوام می گیرد و مستحکم می شود او در فاصله سال های هجده ، نوزده ، بیست و بیست و یک سالگی می آموزد که بر خود مدیریت کند :

 پسر واقع در مرحله 3 در مقایسه با سال های قبل کمتر مجذوب دوستان همسال خود می شود .

 پسر واقع در مرحله 3 در مقایسه با گذشته بیشتر متفکر می شود .

 پسر واقع در مرحله 3 از یک سیستم اخلاقی شکل گرفته برخوردار است

چگونه می توانیم عملا پسران نوجوان محکم و استواری در پایان مرحله 3 تربیت کنیم ؟

1- به مرد جوان مسئولیت های مرد رشد یافته را بدهید . او حالا در موقعیتی است که می تواند از عهده هر کاری بر آید .

2- به او اجازه دهید که از شما دور شود . او می تواند ازپس هر سفری برآید و بعد به منزل باز گردد .

3- با او متواضع و فروتن باشید و در عین حال اختیار و اقتدار خود را حفظ کنید . معنایش این است که در صورت لزوم از او عذر خواهی کنید .

4- از او بخواهید آنچه را که همیشه می خواسته اید یاد بگیرد به شما بیاموزد به او انگیزه بدهید که به مطالعاتش ادامه دهد و کسب دانش کند .

5- دوستانش را بشناسید ، آنها را به زندگی خود راه دهید

6- به او امکان بدهید به هر جا که لازم است برود تا با چگونگی زندگی اجداد خود آشنا شود .

7- اگر شما مرد هستید او را با دنیای مرد بودن خود آشنا کنید

8- آزادی مقدس را به او بیاموزید

9- با او ورزش کنید

10- از او بخواهید به حقایق و واقعیت ها پایبند باشد .

ایده آل های پسرها در دوران نوجوانی

آنچه پسرهای نرمال می خواهند به آن تبدیل شوند .

1- در پایان دوران نوجوانی پسرها می خواهند به فرد قدرتمندی تبدیل شوند و از ویژگی هایی مانند نظم وتمامیت برخوردار باشند .

2- اعتماد به نفس بالایی داشته باشند

3- در برخورد با دیگران آرام و در ضمن محکم باشند

باید نوجوان را به گونه ای تربیت کنیم که در 21 سالگی و یا 23 سالگی به این نتیجه برسد که انسانی قدرتمند ، مدیر و دوست داشتنی است برای این منظور باید نکات زیر را رعایت کرد.

استحکام شخصیت ده گانه :

ده استحکام برقرار است

1- استحکام شخصیت اجدادی (او باید بداند که محصول و ثمره اجداد خود است)

2- استحکام شخصیت روانی(او باید در زمینه تفرد و رسیدن به هویت شخصی رشد کافی کند)

3- استحکام شخصیت اجتماعی(او باید قواعد و مقررات مهم اجتماع را بشناسد)

4- استحکام شخصیت معنوی(او باید زندگی معنوی پالایش شده ای داشته باشد)

5- استحکام شخصیت اخلاقی(او باید منش های اخلاقی را در خود پرورش داده باشد)

6- استحکام شخصیت عاطفی(او باید در زمینه احساسات و عواطف و نظم و انضباط شخصی به حد کافی رشد کرده باشد )

7- استحکام شخصیت جنسی(او باید آموخته باشد که به جنسیت خود و دیگران بهای لازم را بدهد)

8- استحکام شخصیت نکاحی(او باید تقدس پیوند عاشقانه در زندگی زناشویی را درک کند)

9- استحکام شخصیت اجسمانی(او باید بدن خود را بشناسد و به آن احترام بگذارد و از آن برای ارائه خدمت استفاده نماید)

10-استحکام شخصیت عقلی(او بایددرزمینه شناختی ورشد عقلی به حدی برسدکه دردنیای امروزبتواند به وظایف خود عمل کند)

هسته مردانه بودن :

هسته مردانه بودن کشکولی است که باید این چهار عنصر را در بر گیرد :

- محبت ( از جنس مردانه )

- افتخار – احترام

- مسئولیت

- کار کردن

محبت :

محبت در جوهره انسان وجوددارد همه دوست دارند که مهر بورزند ومورد مهرو عشق واقع شوند. همه میخواهند انسانی مهربان وبامحبت باشند.

1- برای اینکه مورد مهر واقع شویم .مهر بورزیم اولین قدم آن است که به خود محبت کنیم کمتر به نوجوان هایی برخورد میکنیم که باخود مهربان باشند برای دادن این آموزش باید باآنهادرباره مسایل مربوط به جنسیت درمورد احساسات و جسمشان بیشتر صحبت کنیم باید به آنها بیاموزیم تابیشتر مراقبه ونیایش کنند وبیشتر روح وروان خودرا جلا بدهند.

2- هنر بخشودن را به نوجوانان پسر خود بیاموزیم

هنر گفتگوی محبت آمیز :

1- باید توجه داشت اکثر پسرها صحبت کنندگان خوبی نیستند.

2- نکته اصلی را دریک یادوجمله به آنها بگوئید.

3- داستان یالطیفه ای درمورد توضیح مطلب با انها درمیان بگذارید.

4- ازآنها جواب بخواهید.اگر جوابی دریافت نکردیدبخواهید حکایتی برایتان تعریف کنند.

5- درجواب آنها دنبال کلمه یا کلمات مهم وکلیدی بگردید.

6- ازاین کلمات کلیدی برای ادامه صحبت استفاده کنید . سعی کنید درمورد خودتان دوست او و یا یک شخص ثالث صحبت کنید .

7- از اینکه سکوتی برگفتگوی شما حاکم شود نترسید گاهی اوقات برای فکر کردن این سکوت لازم است. ولی کاری کنید که نوجوان فکر نکند این سکوت به معنی پایان صحبت است.

8- دراینجا بهتراست که بتوانید به اتفاق کاری انجام دهید.صرفا درپشت میز نشستن وصحبت کردن کاردرستی نیست . سعی کنید تاحد امکان با نگاه تماس برقرارکنید.

9- سعی کنید ازاو بخواهید حرف آخر رابزند بگذارید که او به گفتگو پایان دهد .

10- اگر لازم شد موضوع را چند بارتکرار کنید . پسران ما دریک جلسه صحبت ممکن است موضوع را نتوانند درک کنند.

تمام پسرها مفاهیم زیر را در آموزش احترام فرا میگیرند :

1- وفا داری

2- وظیفه

3- انصاف

4- فضیلت ( ارزش ها )

5- ادب،نزاکت

6- وقار،متانت

7- منش،اخلاق

8- دیسیپلین

رعایت این نکته مهم است که همیشه هنگام آموزش احترام خودباید الگوی احترام باشیم

مسئولیت:

چهارکانون مهم در زمینه مسئولیت پذیری

1- مسئولیت شخصی

2- مسئولیت خانوادگی

3- مسئولیت اجتماعی

4- مسئولیت معنوی

برای مسئولیت پذیر کردن پسران موارد زیر می تواند مشکل گشا باشد

 دادن امتیازات گوناگون درقبال مسئولیت ها

 درکارآموزشی دقیق ومنسجم باشید.انگیزه وپاداش به اندازه کافی بدهید . از پسرها ومردان جوان بخواهید که درمجازات شدن وپاداش گرفتن خود مشارکت داشته باشند.

 به پسرها ونوجوان وظایف مقدسی واگذارکنید مقدس بودن مسئولیت را خاطر نشان کنید .

 یادگیری نقش ها ومسئولیت ها را به شکل آزمون ارائه دهیدتا پسرها بتوانند موفقیت خودرا اندازه بگیرند. (یعنی به گونه ای عمل کنید تا بفهمد مسئولیت را درست انجام داده یا نه)

 از کتاب،نوار،سی دی،برنامه های تلویزیونی،فیلم های سینمائی وسایر مطالب فرهنگی برای تدوین برنامه آموزشی استفاده کنید .

 درآموزش مسئولیت به پسرها مستمر و پیگیر باشید.

کارکردن:

جوهره مرد کارکردن است . مردی که باعشق وعلاقه کاری صورت نمی دهد اصولا مرد نیست . کا رباعث ایجاد عزت نفس درنوجوان میشود. به پسرها ساختار میدهدباعث احساس مسئولیت میشود. محبت ووجدان را می آموزد و پولی دراختیار پسرها قرارمیگیرد.

 پسرهای ماباید وقت کمتری را صرف رسانه ها ووقت بیشتری راصرف کارکنند .

 بستگان ماباید به ما دریافتن کاربرای پسیرهایمان کمک کنند .

 باید به پسرانمان توضیح دهیم که کارکردن صرفا برای کسب درآمد نیست بلکه کارکردن برای رشد آنها لازم است . کارکردن امری مقدس است.

 کارمیتواند برای بسیاری ازبیماریهای روانی وذهنی درمان مناسبی باشد.

 صلاحیت رفتاری که برای موفقیت در واحد های تولیدی ضرورت دارند باید به پسران جوان آموزش داده شود .

آنچه خانواده ها در مورد تلویزیون می توانند انجام دهند

 زمان تماشای تلوزیون را معلوم و مشخص سازید . دقت کنید که آنها بیش از ساعاتی که ورزش می کنند یا با دوستانشان وقت صرف می کنند و یا در فعالیت های خانواده مشارکت دارند به تماشای تلویزیون ننشینند برای فرزندانتان با توجه به سن و سال آنها زمان متفاوتی برای تماشای تلویزیون در نظر بگیرید .

 تلویزیون ها را از اتاق خواب بچه ها بیرون ببرید . از همان آغاز کودکی به آنها بیاموزید که تلویزیون بیشتر وسیله ای برای بزرگترها است

 اگردر منزل شما به هنگام صرف شام تلویزیون روشن است و یا اگر وقتی برنامه مهمی دارید ، از این به بعد آنرا خاموش کنید

 با تلویزیون برخورد نقد آمیز داشته باشید . برنامه هایش را نقد و تحلیل کنید . با بچه ها در مورد برنامه های آن حرف بزنید .

 پسران ما الگو می گیرند و به همین دلیل خود ما هم باید تماشای تلویزیون را محدود کنیم .

 در میان برنامه های تلویزیون برنامه های مناسب را برای بچه هایتان انتخاب کنید . مثلاً بگویید (( پسرم وقتی کانال دورا گرفتی بهتر است برنامه ..... را تماشا کنی ))

 از دستگاهای مناسب برای کانال هایی که نباید ببیند استفاده کنید .

 در استفاده از اینترنت محدودیت های لازم را اعمال کنید . بچه ها تنها متناسب با سن و سالشان باید از بخش های مختلف اینترنت استفاده کنند . ( نرم افزارهایی وجود دارد که می تواند بخشی از برنامه های اینترنت را مسدود کند )

برای فرزندانتان داستان تعریف کنید .

پی نوشت:

منبع :کتاب:پسران نوجوان نوشته:مایکل گوریان، ترجمه:مهدی قراچه داغیپسران ناشر: نقش و نگارچاپ اول 1384

کتاب پسران نوجوان سرشار است از آن‌چه والدین و مربیان باید انجام دهند تا پسران نوجوان به مردانی موفق و کارآمد تبدیل شوند.
می‌دانیم که در مسیر رشد حدفاصل سنی 9 تا 20 سالگی، در پسران تغییرات چشم‌گیری صورت می‌پذیرد که مولف به شرح آن‌ها پرداخته است. چون با شناخت این تغییرات والدین قادر خواهند بود با به کارگیری روش‌های مناسب ارتباطی، شیوه‌های متنوع نظم آموزشی و آداب ورود به اجتماع را به فرزندان خود آموزش دهند.
مگر چنین نیست که یک پسر جوان تا سن 35 سالگی زمان می‌خواهد تا بتواند خود را برای زندگانی در دنیای بالغین آماده سازد؟ پس بایستی وقتی در حال گذرانیدن دوران بلوغ است راهنمایی دلسوز و آگاه داشته باشد که بتواند به سوال‌های متنوع او پاسخ دهد.
کتاب به والدین می‌آموزد که چگونه به پسرانمان کمک کنیم تا بتوانند در ابعاد مختلف جسمی، روانی، عاطفی و اجتماعی رشد کنند.
مایکل گوریان در مورد مکانیزم شکست در زندگی می‌گوید که نه تنها موفقیت، بلکه شکست را هم بایستی به نوجوانان یادآور شد و از بار منفی آن کاست. بدین معنی که با عذرخواهی در مورد اشتباهات خودمان به آن‌ها گوش‌زد خواهیم کرد که هیچ‌کس کامل و بی‌نقص نیست، چون همه ممکن است دچار اشتباه بشوند، لذا می‌توان با خندیدن به ناکامی‌هایمان به فرزندان اجازه‌ی ناکام شدن و شکست خوردن را بدهیم و یادآوری کنیم که هر شکست ممکن است دروازه‌ای باشد برای نیل به موفقیت‌ها و پیروزی‌های بعدی.
نویسنده به عنوان یک درمانگر توانا با ذکر تمرینات کاربردی و آموزش‌های گام به گام به والدین و مربیان کمک می‌کند تا با رایج‌ترین مشکلات عاطفی و اخلاقی دوران نوجوانی مقابله کنند. وی به سوال‌های دشوار در رویارویی پسران با چالش‌های زندگی به خوبی پاسخ می‌گوید و زیست‌شناسی پنهان پسران، رشد جسمی، احساس امنیت در خانواده و اجتماع را مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهد.
کتاب پسران نوجوان راهنمایی است جامع و خردمندانه برای تمامی کسانی که از پسر نوجوانی مراقبت می‌کنند، تا بتوانند آن‌ها را قبل از این‌که وارد بازار کار شوند و یا ازدواج کنند، به مردانی واقعی تبدیل نمایند!





برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۷:۵۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)