بک لینک -

سايت پیش بینی
وان ایکس بت
سایت شرط بندی انفجار
سایت شرط بندی
سایت بازی انفجار
سایت شرط بندی فوتبال
سایت enfejar
بت فوروارد
جت بت
سایت پیش بینی فوتبال
ثبت نام بازی انفجار
sibbet90
سایت سیب بت
ورود به سایت بازی انفجار
وان ایکس بت
سایت بازی انفجار
پوکر آنلاین
بت بال 90
انفجار آنلاین
جت بت
بازی انفجار
سایت بازی انفجار

 خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای .

خریدار روغن سوخته و خرید روغن سوخته بصورت لیتری و بشکه ای

روانشناسی انتخاب یا حسابداری ذهنی ..........

حسابداری ذهنی؛ شناخت بیشتر روانشناسی انتخاب

حسابداری ذهنی، مطالعه موضوع چگونگی تفسیر افراد از اطلاعات برای اتخاذ تصمیم براساس تجزیه و تحلیل آنها از تاثیر حوادث رخ داده در ذهنشان می‌باشد ‌که ممکن است از اصل عمومی ‌منطقی بودن تخطی شود. حسابداری ذهنی شناخت بیشتر روانشناسی انتخاب است. در حسابداری ذهنی ما به دنبال درک توضیح اثرات احساسات انسانی در فرایند تصمیم‌گیری هستیم. انسان‌ها تمایل به نگهداری حوادث خاص در ذهن خود به صورت تصورات دارند، این تصورات برخی مواقع بیشتر از خود حوادث روی تصمیم‌گیری افراد اثر می‌گذارد. حسابداری ذهنی مجموعه‌ای است از عملیات آگاهانه که توسط فرد و خانوارها برای سازماندهی‌، ارزیابی و ردیابی فعالیت‌های مالی مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای آشنایی بیشتر با مقوله حسابداری ذهنی به مثال زیر توجه کنید: شخصی یک ژاکت ترمه را به قیمت ۱۲۵ هزار ریال در یک فروشگاه می‌پسندد، اما او به دلیل این‌که احساس می‌کند خرید نامعقول است از خرید ژاکت منصرف می‌شود. ماه بعد این ژاکت را از همسرش به عنوان هدیه تولد دریافت می‌کند.
او و همسرش حساب‌های بانکی مشترک دارند با این وجود شخص احساس رضایت کامل دارد. تحلیل حسابداری ذهنی به این صورت است که شخص در ذهن خود این تصور را دارد که اگر خودش ژاکت را خریداری می‌کرد علاوه بر۱۲۵ هزار ریال‌، هزینه ذهنی و اجتماعی ولخرج بودن را نیز پرداخت می‌کرد. درصورتی که دلیل هدیه تولد، دلیل قابل قبولی برای احساس رضایت کامل می‌باشد. بیشتر نظریه‌های اقتصادی بر این اساس بنا شده‌اند که افراد در مواجه با رویدادهای اقتصادی به صورت منطقی عمل می‌کنند‌، اما افراد در تصمیم‌گیری‌های خود بر‌اساس مدل‌های منطقی و اقتصادی عمل نمی‌کنند. فرض کنید فردی در قرعه‌کشی بانک ملت یک میلیون ریال برنده شود شادتر است یا فردی که در قرعه‌کشی بانک ملت ۲ بار و بار اول ۳۰۰ هزار ریال و و بار دوم ۷۰۰ هزار ریال برنده شود‌؟ طبق تئوری مطلوبیت و منطق هر دو یک میلیون ریال برنده شده‌اند و هیچ تفاوتی نمی‌کند‌، اما طبق حسابداری ذهنی فردی که ۲ بار برنده شده شادتر است؛ زیرا موفقیت‌های متوالی باعث امیدواری فرد در موفقیت‌های بعدی می‌شود. شاید بهترین راه برای تعریف حسابداری ذهنی مقایسه آن با حسابداری مالی و حسابداری مدیریت باشد. همان‌گونه که می‌دانید حسابداری مالی به ثبت‌، طبقه‌بندی رویداد‌های مالی در دفاتر و گزارشگری نتایج می‌پردازد و حسابداری مدیریت با استفاده از این اطلاعات و سایر اطلاعات اجتماعی و... به تصمیم‌گیری و کنترل فعالیت شرکت می‌پردازد. در حسابداری ذهنی نیز افراد خانوار چنین ثبت وقایع مالی و تجزیه و تحلیلی را به منظور تحت کنترل درآوردن مخارج خود انجام می‌دهند. حسابداری مالی شامل استانداردها و رویه‌های متعددی می‌باشد که طی سال‌ها به ثبت رسیده است. اما برای حسابداری ذهنی قوانین مشابهی وجود ندارد ‌و تنها می‌توان از طریق مشاهده رفتار افراد قوانینی استنتاج کرد. حسابداری ذهنی ترکیبی از اقتصاد‌، حسابداری و روان‌شناسی است و بیشتر به حسابداری نزدیک است. عناصر اصلی حسابداری ذهنی‌: به اعتقاد تالر حسابداری ذهنی سه عنصر اصلی دارد:
۱) عنصر اول به چگونگی دریافت نتایج‌، آزمون آنها‌، چگونگی تصمیم‌گیری براساس نتایج آزمون شده و در نهایت به ارزیابی تصمیمات اتخاذ شده می‌پردازد.
۲) عنصر دوم مستلزم تخصیص فعالیت‌ها به حساب‌های خاص می‌باشد.
۳) عنصر سوم به میزان ارزیابی حساب‌ها می‌پردازد. به عنوان مثال، شخصی قصد داشت یک روتختی بخرد، او به یک فروشگاه بزرگ رفت و به دنبال مدل مورد علاقه‌اش بود. روتختی‌ها در سه اندازه ۱، ۲ و ۳ و قیمت آنها به ترتیب۲۰۰۰۰۰‌، ۲۵۰۰۰۰۰ و ۳۰۰۰۰۰ ریال بود. اما در یک حراجی قیمت هر‌کدام از آنها بدون توجه به اندازه ۱۵۰۰۰۰ریال بود. دریافت این اطلاعات، دریافت نتایج است. شخص این نتایج را در ذهن خود مورد آزمون قرار می‌دهد و درنهایت تصمیم به خرید روتختی اندازه ۳ از حراجی به قیمت۱۵۰۰۰۰ریال می‌گیرد (عنصر اول). با خرید این روتختی شخص به اندازه مابه‌التفاوت قیمت خریداری شده و قیمت واقعی روتختی (۱۵۰۰۰۰-۳۰۰۰۰۰) در ذهن خود یک حساب سود باز می‌کند (عنصر دوم). با این‌که روتختی از اطراف تخت آویزان بوده‌، شخص احساس رضایت کامل می‌کند (عنصرسوم). بسته به ارزیابی شخص این احساس رضایت به صورت روزانه‌، هفتگی، ماهانه یا سالانه باقی می‌ماند. چون تصمیم‌گیری‌ها در شرایط عدم اطمینان انجام می‌شود و ارزیابی‌های افراد از حساب‌های خاص متفاوت است. حسابداری ذهنی و تعمیم افراطی‌: به روشنی قابل درک است که افراد با همه پول‌هایشان به یک شکل رفتار نمی‌کنند، افراد برای هر پولی که خرج می‌کنند حساب‌های مختلفی در ذهنشان باز می‌کنند و پول وقتی خرج می‌شود نمی‌تواند نادیده گرفته شود. برخی مواقع افراد با ایجاد حساب‌های ذهنی تعمیم افراطی می‌کنند. به مثال زیر توجه کنید: یک زوج برای ماهیگیری به شمال کشور مسافرت می‌کنند. آنها مقداری ماهی قزل‌آلا می‌گیرند و بسته‌بندی می‌کنند و از طریق هواپیما به منزلشان می‌فرستند. در نقل و انتقال بسته مفقود می‌شود. آنها از هواپیمایی ۳۰۰۰۰۰ ریال خسارت دریافت می‌کنند. پس از دریافت این پول آن زوج به یک رستوران مجلل می‌روند و برای یک وعده شام ۲۲۵۰۰۰ ریال از این پول را خرج می‌کنند. در حالی که آنها قبلاً هرگز این مبلغ را برای شام در یک رستوران خرج نمی‌کردند. یک توصیف برای این رفتار این است که خرج کردن مبلغ زیادی از پولی که خارج از درآمدشان نصیب آنها شده یک تعمیم افراطی است (با وجود احساس رضایت کامل در افراد) معمولاً افراد پول‌های باد‌آورده را در مصرف‌های مجلل خرج می‌کنند. در حالی که ممکن است افراد هرگز از محل درآمد‌های جاریشان چنین مصرف‌هایی انجام ندهند. حال اگر این زوج به جای رفتن به رستوران یک کت به مبلغ ۲۲۵۰۰۰ ریال از محل خسارت دریافت شده خریداری می‌کردند، تاثیر تعمیم افراطی حساب ذهنی ممکن است نقصان یابد.

حسابدار اداره کل ثبت اسناد و املاک استان فارس

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

تبریک و دعوت

یادمان نرود ،کودکانی را که چشم به دستان پدرانشان هستند تا از پدران خود عیدی بگیریند.....

یادمان نرود ، مادرانی را که خود را به آب و آتش می زنند تا جهیزیه ای برای دختران نوعروس خود تهیه کنند تا فرزندشان با سربلندی به خانه بخت بروند......

یادمان نرود ، پدرانی را که از ترس شرمندگی در پیش فرزندانشان،دیرتر به خانه می روند تا کودکانشان به خواب رفته باشند......

یادمان نرود ، بیمارانی را که به دلیل نداشتن هزینه های درمانی ، خود را به دست باد زمان سپرده اند ودر انتطارند تا یکی از ما جویای احوالش باشیم و به عیادتش بشتابیم.

آری یادمان نرود ........، در زیرسقف آسمان آبی ، در شهر ما، در محله و در همسایگی ما عده ای زندگی می کنند که به هر دلیل (معلولیت ، بیماری لاعلاج،فوت همسر...) قادر به تامین هزینه های معیشتی ودرمانی خود نیستند و ما انسانها بنا به هزاران دلیل – از وظیفه دینی و انسانی گرفته تا نوعدوستی و خیر خواهی – وظیفه داریم تا به یاری آنها بشتابیم و تا آنجا که در توانمان هست ، در کاهش آلام بشری قدم برداریم.

ما فرزندان کوچک شما در اداره بهزیستی شهرستان هشترود ، با تبریک فرارسیدن عید باستانی نوروز که یادگار کهن پدران ماست تا با نگاه به تولد دوباره زمین، رستاخیر و خالق هستی را از یاد نبریم ،لذا بدینوسیله از شما خیّرنوعدوست محترم تقدیر و تشکر می کنیم که ما را در تمامی مراحل خدمت رسانی اعم از تامین هزینه های درمانی ،تهیه جهزیه ،احداث مسکن،اشتغال ،تهیه سبد غذایی و... به معلولین و مددجویان تحت پوشش بهزیستی هشترود،تنها نگذاشتید و حال در آستانه سال نو، از شما دعوت می کنیم تا دستان سبز خود را، مثل همیشه به سوی یاری به این عزیزان دراز کنید تا همه ما با هم ، بدون دغدغه نان فردا، این عید باستانی را جشن بگیریم .

شماره تماس: 5-6222274 -09144163710

شماره حساب مشارکتهای مردمی بهزیستی هشترود:0108992309001 نزد بانک ملی

                                                                                       با تقدیم احترام و سپاس

                                                                                  روابط عمومی بهزیستی هشترود



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

قاتلان عشق

چنین شوهرانی قاتلان عشق در زندگی مشترک هستند

1 – شوهرهایی که تعصب بی جا را با غیرت اشتباه گرفته اند

خانمش را چون یکی شیء می پندارد. به نام دوستی و عشق، او را با توهمات خود زندانی کرده و قوانین ممنوعیت را برای همسر خود وضع می کند. مثلا: جواب دادن به تلفن ممنوع؛ رفتن به خانه پدر و مادر ممنوع؛ سرزدن به دوستان ممنوع؛ درس خواندن و دانشگاه رفتن ممنوع؛ داشتن شغل ممنوع؛ اردو و مسافرت ممنوع؛ استفاده از رایانه و اینترنت ممنوع؛ خندیدن با صدای بلند در محیط خانواده و محارم ممنوع؛ تعریف و توضیح در مورد آقایان ممنوع؛ رفتن کنار پنجره ممنوع؛ نامه نوشتن ممنوع؛ بیرون رفتن از منزل ممنوع . 2 – شوهرهای سلطه جو، زورگو و کنترل کننده

چنین شوهرانی حق انتخاب را به کلی از همسرشان می گیرند و این حق انتخاب را فقط برای خود به رسمیت می شناسند. از تصمیم های مهم و کلی تا جزئی ترین مسائل باید زیر نظر آنها و به فرمان آنها باشد.

به عنوان مثال بعضی از اعمال و مستبدانه این آقایان عبارتست از: تصمیم در انتخاب محل زندگی به تنهایی؛ تصمیم گیری در مورد فرزند داشتن؛ تصمیم در مورد رفت و آمد و میهمانی رفتن، تصمیم در ارتباط یا قطع رابطه با بعضی از فامیل یا دوستان از روی دل خودشون؛ تصمیم گیری در مورد شغل خانم، تصمیم گیری در مورد رشته تحصیلی و محل تحصیل همسرشان بدون توجه به نظر او؛ انتخاب رنگ پرده ؛ انتخاب نوع مبل؛ انتخاب رنگ و نوع فرش؛ انتخاب ظروف و لوازم منزل، در اختیار گرفتن و به نام زدن سند شش دانگ ریموت تلویزیون و ویدئو، انتخاب و تماشای برنامه های دلپسند خود از تلویزیون بدون توجه به خانواده و همسرشان؛ انتخاب نوع و رنگ لباس داخل منزل خانمشان؛ دستور به خانمشان در مورد چگونه فکر کردن، چگونه حرف زدن، چگونه احساس کردن و چگونه رفتار کردن.
3 – شوهران بی مسئولیت

این شوهران فراموش کرده اند که مراحل نوزادی، نوباوگی، کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و فرد بالغی شده اند و ازدواج کرده اند. خانواده تشکیل داده اند و صاحب فرزند شده اند. لذا در تصمیم گیری ، اجرا، و پاسخگویی نسبت به وظایف و مسئولیت های منزل خود را عقب کشیده اند و چون حبابی خود را رها کرده اند.

هنوز در پی لذت طلبی انفرادی خود هستند. اینها برنامه ها و دل مشغولی های خود را بدون توجه به خانواده و همسرشان دنبال می کنند. بدون توجه به به مسئولیت هایی که باید بپذیرند و نیازهایی که خانواده به آنها دارد، به دنبال پارتی ها، تفریحات، مسافرتها، کوهنوردی، فوتبال، استراحت، خواب، تلویزیون و فیلم و سینما، موسیقی و دوستان و کارهای انفرادی مربوط به خود هستند.

آنها همیشه چون میهمانی بر سر سفره آمده منزلشان اگر وقت کنند حضور می یابند و رنجهایشان را به خانواده می ریزند و لذتهایشان را بیرون از خانواده تقسیم می کنند. این افراد گاهی تصور می کنند با دادن پول زیاد به خانواده می توانند، آنها را رها کنند. با یک پلی استشن ، با یک رایانه و اینترنت و ...، سعی می کنند همسر و فرزندان خود را به خودشان وابگذارند. و نسبت به مسئولیت در قبال همسر و تربیت فرزندان شانه خالی می کنند.
4 – شوهران بی احساس و سخت کوش

برای این شوهران زندگی یعنی کار، کار یعنی زندگی و اینها همه یعنی پول. این شوهران خلاء وجودی خود را فقط با پول و کار پر می کنند. به بهانه های مختلف مثل داشتن اقساط، تعویض منزل یا خودرو، فراهم آوردن رفاه ، تامین آینده زندگی، مسئولیت کاری ، و ...، اکثر اوقات خود را از صبح تا آخر شب و حتی تعطیلات، به دنبال کار و اضافه کاری و تجارت و مدیریت و ... هستند.

گاهی بهانه های انسان دوستانه و خدمت به خلق را پیش می کشند و گاهی تعهدات کاری را دستاویز قرار می دهند. اینها از منزل ، همسر و فرزندان خود، ابتدا به صورت فیزیکی دور می شوند و کم کم از نظر احساسی و عاطفی و ذهنی فاصله می گیرند. این آقایان به همه مردم خدمت می رسانند و با آنها هستند به غیر از همسر و خانواده.
مردان دیگری را نیز می توان در این طبقه قرار داد. آنهایی که شاید این همه مشغله نداشته یا از محیط خانواده دور نیستند، ولی از نظر عاطفی ، احساسی و ذهنی فاصله زیادی از جو خانواده پیدا کرده اند. آنها هم احساسی ، همدلی ، همدردی با همسر را نیاموخته اند. حرف زدن برای آنها سخت تر از بلند کردن خودرو توسط قویترین مردان است.
برای پاسخ یک کلمه ای به یک سئوال ، خانمشان باید کلی به به آنها التماس کند، وقتی آنها یک جمله 3 کلمه ای به زبان می آورند، همسر آنها، به شدت ذوق زده شده و آن روز را همه سال جشن می گیرند و سالگرد زبان گشایی آقا را غنیمت می شمارند.
اگر خانمشان با آنها صحت کند، در حال دیدن تلویزیون هستند، یا در حال تعمیر وسایل منزل می باشند، و حتی زحمت تغییر جهت نگاهشان را به طرف خانمشان ، نمی کشند. گوش شنیدن ندارند، و این کار هم برای آنها مثل شکافتن اتم و آزاد سازی انرژی هسته ای هست. ولی متاسفانه این انرژی آزاد کردن را حق خود نمی دانند تا این اتم را بشکافند و گوش شنوا برای حرفها و احساسات خانمشان داشته باشند. این مردان مهارت های گوش دادن، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای هم حسی یاد نگرفته اند یا تمرین نکرده اند و یا انگیزه ای برای انجامش ندارند. برای این آقایان، سخن محبت آمیز و عاشقانه، نوازش محبوبانه و نگاه دلبرانه به خانمشان، افسانه ای خیالی و بی فایده است. همسر این آقایان با حسرت به زوجهایی که در پارکی نشسته اند و در گوش هم نجوا می کنند می نگرند. یک تلفن از محل کار به خانم، یک دسته گل، یک نامه عاشقانه ، یک نوازش ، و یک همدلی و هم حسی به گاه نگرانی و بیماری؛ از آرزوهای هرگز برآورده نشده ، خانم این دسته از آقایان است. 5 – شوهران وابسته و غیر مستقل

این آقایان به علت اینکه از بچگی تحت چتر حمایتی شدید پدر و مادر خود قرار داشته اند و همیشه والدینشان برای آنها تصمیم گرفته اند، وابسته ، ترسو و دمدمی مزاج و بچه صفت تربیت شده اند.
آنها همین طور که بزرگ شده اند به جای اینکه روز به روز مستقل تر شوند، روز به روز وابسته تر شده اند. هنگام ازدواج نیز نمی خواهند در این وضعیت تغییری ایجاد کنند. هنوز هم دستورات و تصمیم گیری های مهم زندگی زناشویی را از والدین خود اخذ می کنند.
معمولا پدر و مادر این آقایان سخت گیر و مقرراتی هستند و شاید کمک مالی زیادی هم به زندگی اینها کرده باشند. مرزهای خانواده توسط این شوهران گسسته شده و مسائل محرمانه و خصوصی خانواده به راحتی به بیرون از خانواده منتقل می شود و افراد دیگر هم به خود اجازه می دهند در مسائل خانوادگی اینگونه شوهران دخالت کنند. 6 – شوهران کمالگرا و خسیس

این آقایان شخصیت وسواسی دارند. معیارهای نانوشته ای در ذهن خود ترسیم می کنند و آن را وحی منزل و تخلف ناپذیر تصور می کنند. به جزئیات زندگی زیاد کار دارند و گیر می دهند. برای هر چیز کوچکی در خانواده نظر می دهند. همیشه ترس از آینده دارند، اعتماد به نفس پائین ، و ایده آلی خواهی از مشخصات دیگر اینهاست. با خسیس بودن و پس انداز افراطی سعی در آرامش خاطر خود دارند. همواره امروز را فدای فردا می کنند. و فردای آنها که باعث نگرانیشان بود، هرگز نمی آید. حسرت تفریح ، مسافرت ، لباس نو، میهمانی را به سادگی و با بهانه های مختلف، بر دل زن و بچه خود می گذارند. توقع زیادی از همسرشان دارند ، انتظار بی عیب و نقص بودن خانم خود را داشته و نقاط مثبت همسرشان را نمی بینند.

منبع: زنان بلاگ


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

دروغ؟؟؟؟؟؟؟

مردم درباره چه چیزی دروغ می‌گویند؟
دروغگویی در افراد بالغ به منظورهایی فراتر از اجتناب از تنبیه شدن صورت می‌گیرد، هر چند اغلب افراد بالغ برای دریافت نکردن برگه جریمه رانندگی یا تخلفات جدّی‌تر به دروغگویی روی آورده‌اند. به عقیده رابرت فلدمن، روان‌شناس دانشگاه ماساچوست، افراد بالغ می‌خواهند چگونگی نگریستن دیگران به خود و نیز چگونگی نگریستن خودشان به خودشان را کنترل کنند.
به گفته فلدمن، مردم دروغ می‌گویند تا مطلوب‌تر و خوشایندتر جلوه کنند و در یک موقعیت اجتماعی، دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. در واقع، آن‌ها می‌خواهند عزّت‌نفس خود را بالا ببرند. به عقیده فلدمن، مردم به محض آن که عزّت نفسشان را در خطر ببینند، دروغ خواهند گفت.آن‌ها درباره نوع ماشینی که دارند، محل زندگیشان و مقدار درآمدشان به دروغگویی خواهند پرداخت.
براساس نتیجه مطالعه‌ای که در مجلّه «روان‌شناسی پایه و کاربردی» منتشر شده است، 60 درصد افراد مورد مطالعه در خلال یک مکالمه 10 دقیقه‌ای حداقل یکبار دروغ گفته‌اند و میانگین تعداد دروغگویی‌ها برای هر نفر 92/2 بوده است.
مردم به طور مرتب به خودشان نیز دروغ می‌گویند. آن‌ها درباره مقدار کاری که باید برای خاتمه دادن یک پروژه انجام دهند، میزان غذایی که در روز می‌خورند، و بسیاری موارد دیگر به خودشان دروغ می‌گویند. این نوع دروغ‌ها صرفاً در خدمت فرار از واقعیت‌ها و نوعی گول‌زدن خود است.
برخی از افراد بیشتر از دیگران دروغ می‌گویند. در واقع، بعضی‌ها آنقدر دروغ می‌گویند که اعتماددیگران را از دست می‌دهند و حرف‌های راست آن‌ها نیز دروغ پنداشته می‌شود. مطالعه‌ای که در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بر روی دروغگویان آسیب‌شناختی (پاتولوژیک) صورت گرفته نشان می‌دهد که این افراد از نظر مغزی تفاوت‌هایی با دیگران دارند.

دروغگویان آسیب‌شناختی
پژوهگشران 108 نفر را مورد مطالعه قرار دادند. پس از انجام آزمون‌های روان‌شناختی، 12 نفر از آن‌ها در رده دروغگویان آسیب‌شناختی قرار گرفتند. پژوهشگران 21 نفر که نتیجه آزمایششان طبیعی بود را نیز برای مقایسه و کنترل برگزیدند. سپس از همه این افراد آزمایش MRI به عمل آمد.
نتیجه MRI نشان داد که دروغگویان آسیب‌شناختی نسبت به آن 21 نفر که آزمایششان طبیعی بود دارای اتصالات بسیار بیشتری در مغزشان هستند. پژوهشگران در حال حاضر چنین نتیجه‌گیری کرده‌اند که این تفاوت باعث می‌شود که دروغگویان آسیب‌شناختی مهارت بیشتری در «هنر» دروغگویی داشته باشند. البته برای نتجه‌گیری قطعی به پژوهش‌های بیشتری نیاز است. واقعیت این است که برخی از مردم دروغگویان بهتری نسبت به بقیه هستند امّا همه بالاخره اینجا و آنجا دروغ می‌گویند. به گفته فلدمن، افراد برون‌گرا بیشتر از افراد درون‌گرا دروغ می‌گویند، مردان بیشتر از زنان دروغ نمی‌گویند، و تقریباً همه در محیط کار دروغ می‌گویند.
مردم به کسانی که به آن‌ها عشق می‌ورزند بیشتر از کسانی که فقط با آن‌ها آشنایی دارند دروغ می‌گویند زیرا آسان‌تر است. ومردم به معشوق یا همسرشان بیشتر از بقیه دورغ می‌گویند زیرا راستگویی ممکن است بیشتر از دروغگویی دردسر ساز باشد.

نشانه‌های دروغگویی
سالتز عقیده دارد که روش صد در صدی برای این که بفهمیم فردی دارد دروغ می‌گوید وجود ندارد امّا برخی رفتارها را می‌توان مورد توجه قرار داد:

  • اجتناب ازتماس چشمی. آیا فرد به پائین یا اطراف نگاه می‌کند؟
  • تغییر آهنگ صدا. آیا فرد بلندتر یا آهسته‌تر و یا تندتر از معمول صحبت می‌کند؟
  • زبان بدن. آیا فرد آرام ندارد، وول می‌خورد، با دست جلوی دهان یا صورتش را می‌پوشاند؟
  • تناقض با حرف‌های قبلی. آیا گفته‌های شخص با حرف‌های قبلیش تناقض دارد؟

همه مردم به دلایل مختلف دروغ می‌گویند. بعضی ممکن است بیشتر از دیگران دروغ بگویند و برخی ممکن است به کمک روان درمانگر نیاز داشته باشند. امّا در یک نظر کلّی، دروغگویی هم یکی از خصلت‌های بشر است.

منبع:

http://shakhsyat.blogfa.com/post-178.aspx



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

انسانها خودساخته

ویژگی انسان های خودساخته

بر اساس مطالعات صورت گرفته و دستاورد های جدید حوزه روانشناسی، ریشه بسیاری از ناکامی ها و شکست ها در وجود خود انسان ها نهفته است . به عبارتی هر فردی به میزان زیادی در ایجاد شرایط شکست یا پیروزی خود حق انتخاب و دخالت را دارد. ولی یک تفاوت مهم در اینجا وجود دارد و آن این است که انسان های خود ساخته مانند سایر افراد دیگر با شکست و ناکامی زیادی رو به رو می شوند ، ولی میزان تلاش و سخت کوشی آنها بیش از هر مانعی است . به عبارتی آن ها سرسخت تر از هر سختی و ناکامی هستند .

فراموش نکنید که به همان میزان موفق هستید که

خودتان را باور دارید و توانمند می بینید .

انسان های خود ساخته کامیابی و در خشش خود را از کسی یا چیزی به ارث نمی برند ، بلکه آن ها آفریننده شرایط خود هستند.

افرادی که به واسطه موقعیت های مناسب و یا امکانات ایده آل به جاه و مقامی می رسند این قبیل افراد در عرصه های مختلف به هیچ مقام و موقعیت بزرگی نایل نمی شوند چون دستاورد آن ها موروثی است ولی بلعکس ، افراد خود ساخته بدون هیچ ارثی از کسی یا چیزی به درجات عالی اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی ، علمی و غیره دست مس یابند . می توانید در میان افراد بزرگ جهان نام آورانی را ببینید که همگی به واسطه خودساختگی به چنین مقام و جایگاه عظیمی دست می یابند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۷ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

کارگاه آموزشی مهارتهای زندگی

قابل توجه دانشجویان و دانش آموختگان عزیز:

روز یکشنبه مورخه ۲۶/۹/۹۱ از ساعت ۱۱ الی ۱۳ کارگاه آموزشی مهارتهای

زندگی با موضوع آموزش پیش از ازادواج در دانشگاه پیام نور هشترود برگزار

خواهد شد. لذا از تمامی علاقمندان دعوت می گردد در این کارگاه آموزشی

که با همکاری ریاست محترم دانشگاه پیام نور و انجمن روانشناسی این

دانشگاه برگزار خواهد شد و به صورت هفتگی ادامه خواهد داشت ، شرکت

نمایند.

جهت کسب اطلاعات بیشتر با واحد پیشگیری بهزیستی هشترود تماس حاصل نمائید:۶۲۲۱۰۷۴-۶۲۲۲۲۷۶



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۶ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

روانشاسی انسانگرا

مازلو- پدر روانشانسی انسان گرا

بهتر است بدانید که در پشت باورها . افکار و رفتار انسان ، یک کار گردان ماهر وجود دارد که ما را مجبور به شکل دادن و یا ساختن باور، برانگیختگی و انگیزش های مختلف می کند وآن عامل مهم ، چیزی جز نیاز نیست .

پاسخ این است !هر انسانی با نیاز های غریزی به دنیا می آید که به رشد ، پیشرفت و شکوفایی او می انجامد ( مازلو).

به عبارتی انسان بر حسب نیاز های مختلف، برای ایجاد یا ساخت یک نوع نگرش و یا ایجاد یک فعالیت و حرکت، باور هایی انگیزشی برای خود، می سازد.

انسان به واسطه ی یک احساس نیاز برانگیخته و تحریک می شود تا کاری انجام دهد یا در فکر چاره باشد . خواندن و مطالعه ی همین مقاله، همان احساس نیازی است که به شما نیرو و انگیزه خواندن آن را داده است .زیرا به اعتقاد مازلو ،رفتار انسان توسط سلسله مراتب نیازها برانگیخته می‌شود.

اما این نیاز ها انگیزشی چه چیزهایی هستند که به ما اینقدر نیرو و انگیزه می دهند که گاهی حتی برای دست یابی به آن جان خود را فدا می کنیم .

نیاز 1

نیاز 2

نیاز 3

نیاز 4

نیاز 5

نیاز های فیزیولوژیکی ، غذا ، آب و سایل جنسی

(نیاز به آب و غذا)

نیاز های ایمنی : امنیت ، نظم و پایداری

(نیاز ب پس انداز ، شغل کم مخاطره تر )

نیاز های تعلق پذیری و عشق

(همسر گزینی، روابط اجتماعی،نیاز به عشق )

نیاز های احترام از خود و دیگران

(عزنفس ، مقام و شهرت ) ؛{نیاز به شناخت و کنجکاوی }

نیازهای خود شکوفایی

(فراانگیزش)

{غنا بخشیدن به معنای انسانی و زندگی ، رسیدن به "اوج" استعدادها}

اولین کسی که در این خصوص تحقیقات برجسته ای انجام داد ، محقق و بنیانگذار و رهبر معنوی جنبش روان شناسی انسان گرا آبراهام مازلو بود. مازلو سلسله مراتبی از پنچ نیاز فطری را معرفی کرد که رفتار انسان را برانگیخته و هدایت می کنند. او علل انگیزش و برانگیختگی انسان ها را مربوط به ارضاء یا تعمین سلسله نیاز های انسانی دانست که به "نردبان انگیزشی " معروف هستند . مازلو این نیازها را غریزی دانست. مازلو اعتقاد داشت که این نیازها ، به راحتی توسط یادگیری ، انتظارات فرهنگی ، ترس و مخالفت به تعویق می افتند. (ص 342 -نظریه های شخصیت )

مازلو اعتقاد داشت که روانشناسی نباید تنها افراد نابهنجار و مشکل دار را مورد بررسی قرار دهد . روانشناسی باید به ویژگی های مثبت انسان توجه داشته باشد . عبارت معروفی که از او نقل شده است که می گوید :" بررسی نمونه های معلول ، رشد نایافته،ناپخته و ناسالم ، تنها می تواند یک روانشناسی معلول را به بار آورد .(نظریه های شخصیت ص 338)

مازلو اعتقاد داشت ، هنگامی که در بررسی بهترین نمونه های انسانی ، خلاق ترین ، سالم ترین و پخته ترین افراد کوتاهی می کنیم ، ماهیت انسان را دست کم می گیریم.

او اظهار می کند زمانی که می خواهید تعیین کنید که انسانها با چه سرعتی می تواند بدوند، دوندهی متوسط را در نظر نگیرید ، بلکه سریع ترین دونده ای را که می توانید بیابید و بررسی کنید تنها از این طریق می توانیم توان کامل انسانی را تعییین کنیم. (نظریه های شخصیت ص 338)

نظریه شخصیت مازلو از پژوهش در باره ی سالم ترین شخصیت هایی که توانست آن ها را بیابد به دست آمده است و نه از مصاحبه های بالینی و شرح حال بیماران . او نتیجه گرفت که هر کدام از ما با نیاز هایی غریزی به دنیا می آییم که ما را قادر می سازند تا رشد کنیم ، پرورش یابیم و استعداد هایمان را تحقق بخشیم . (نظریه های شخصیت ص338)

مازلو یک سلسله مراتب نیازها یا " نردبان انگیزش " ها را معرفی کرد . آن نیازهایی که در پله ی اول قرار دارند باید بیش از نیاز های پله های بعدی برآورده شوند. زمانی که نیاز های سطح دوم برآورده شده باشند ، نیاز های سطح سوم با اهمیت می شوند و الی آخر . نظریه مازلو طرفداران بسیاری به دست آورد و در حال حاضر در نیای تجارت به کار برده می شود ، در جایی که بسیار از مدیران ، عقیده ی مازلو را که عالیترین انگیزش انسان ، نیاز به خود شکوفایی ، منبع بلقوه ی رضایت شغلی است ، پذیرفته اند. (نظریه ها شخصیت ص 338)

بر اساس نظریه ی مازلو سطوح انگیزه در انسان مختلف قراردارد. " مازلو انگیزه های مختلف انسان را به شکل هرم زیر نشان می دهد که به هرم نیاز های مازلو مشهور است.

نیازشکوفایی

نیاز عزت نفس واحترام

نیازهای تعلق و عشق

نیازهای ایمنی

نیازهای زیستی

در سلسله مراتب نیاز های مالزلو نیاز ها از قوی ترین تا ضعیف ترین آن ها مرتب شده اند ، قبل از اینکه نیازهای بالاتر اهمیت پیدا کنند ، نیاز های پایین تر باید حداقل تا اندازه ای ارضا شده باشند. در پایین ترین سطوح انگیزه ها زیستی یا فزیولوژیک و در سطوح بالاتر انگیزه های روانی قرار دارد . نیازهای زیستی یا فیزیولوژیک شامل گرسنگی ، تشنگی ، حفظ تعادل حیاتی بدن ، دوری از درد و ...می شود. در هرم نیازهای مازلو نیاز خود شکوفایی آخرین مرحله ی نیازهای انسان است و شامل کمال یافتن می شود . یعنی بر اساس این نیازها انسان واقعاً چیزی می شود که توانایی آن را دارد و برای آن کار ساخته شده است و فرد از آن حالت احساس رضایت خاطر می کند ."6

برای مثال ، افراد گرسنه اششتیاقی به ارضا کردن نیاز سطح بالاتر احترام را احساس نمی کنند . ذهن ان ها مشغول یافتن غذاست.، و نه مشغول اینکه دیگران ممکن است چه فکری در باره ی ان ها بکنند. فقط زمانی که افراد غذای کافی دارند ، و زمانی که باقی نیازهای سطح پایین ترآان ها ارضا شده است ، توسط نیازهای بالاتر سلسله مراتب برانگیخته می شوند.( 343)

آبراهام مازلو ، به نقش مهمی که نیازها ی شخصی در تعیین شرایط الگوهای رفتاری ما بازی می کنند پی برد.

نیاز های غریزی یک نیروی از پیش تعیین شده در ارگانیسم ما برای کمک به ادامه حیات و نیازهای اولیه زندگی است . " این غریزه نیازمند هیچ گونه آموزش نیست . واکنش غریزی ثابت بوده و برای سازگار شدن با یک وضعیت قابل تغییر نیست . بعلاوه در صورت عدم تناسب واکنش ، این واکنش قابل حذف نمی باشد . تعداد واکنش های ثابت از پیش تعبیه شده محدود است ، بنابر این برای مقابله با وضعیت های جدیدی که برای آن ها واکنش های حاضر و آماده وجود ندارد ، هیچ کاری نمی توان کرد. " 5

واکنش های غریزی ،وظیفه اش حمایت و جانبداری از حیات جانوری و حفظ شرایط زیستی است و هدفش در قبال زندگی تعمین نیازهای اولیه زندگی می باشد .

1- هر چه از در سلسله مراتب ، پایین تر باشد، نیرومندی ، تاثیر و تقدم آن بیشتر است. به عبارتی نیاز های بالاتر ، ضعیف تر هستند .نیاز های بالاتر، ضعیف تر هستند .

2- نیاز های بالاتر بعدها در زندگی پیدا می شوند .نیاز های فیزیو لوژوکی و ایمنی در نوباوگی پیدا می شوند ؛ نیاز های تعلق پذیری و احترام در نوجوانی ظاهر می شوند. نیاز خود شکوفایی تا میان سالی بوجود نمی آید .

3- از آنجایی که نیاز ها بالاتر برای زنده ماندن کمتر ضروری هستند ، ارضای آن ها می تواند به تعویق افتد . ناکامی در ارضا نمودن یک نیاز بالاتر، تولید بحران نمی کند ، در حالی که ناتوانی در برآورده ساختن یک نیاز پایین تر ، موجب بحران می شود . به همین دلیل ، مازلو نیاز های پایین تر را کمبود یا نیازهای کمبود نامید ، ناکامی در ارضا کردن آن ها تولید کمبود در فرد می کند.

4- با وجود آنکه نیاز های بالاتر ، ضرورت کمتری برای زنده ماندن دارند ، به بقا و رشد کمک می کنند . ارضای نیاز های بالاتر می تواند به سلامتی بهتر ، زندگی طولانی تر ، و کارایی زیستی بهتر منجر شود .به همین دلیل ، مازلو نیاز های بالاتر را نیاز های رشد ، یا نیاز های هستی نامید.

5- ارضای نیاز های بالاتر ، هم از نظر زیستی و هم روانی ، سازنده و سودمند است . ارضای نیاز سطح بالاتر می تواند به خشنودی ، سعادت ، و احساس رضایت بیانجامد .

6- براورده ساختن نیاز های بالاتر از ارضا نمودن نیاز های پایین تر ، به شرایط بیرونی ( اجتماعی ، اقتصادی ، و سیاسی ) بهتری نیاز دارد . برای مثال ، دنبال کردن خود شکوفایی به آزادی بیان و فرصت بیشتری از نیاز های ایمنی و امنیت بستگی دارد.

7- لازم نیست یک نیاز قبل از اینکه نیاز بعدی موجود در سلسله مراتب اهمیت پیدا کند ، به طور کامل ارضا شده باشد. مازلو در صد رو به کاهش ارضای هر نیاز را هنگامی که در سلسله مراتب به سمت بالا پیش می رویم ارائه داد.

مازلو و روان‌شناسی انسانگرا یا نیروی سوم -

با گذشت بیش از یک قرن از عمر روان‌شناسی نوین و ظهور مکاتب مختلف طی این سال‌ها، ? مکتب فکری عمده یعنی رفتارگرایی و روانکاوی همچنان در کانون توجه روان‌شناسان قرار دارند. در این میان با ظهور روان‌شناسی انسانگرا «humanistic psychology» در دهه که از آن به روان‌شناسی بشردوستانه نیز تعبیر می‌شود «نیروی سوم» در روان‌شناسی نوین شکل گرفت. این جنبش که در آمریکا پدید آمده بود، مدعی شد که می‌تواند جایگزین مناسبی برای ? مکتب قبلی باشد. آبراهام مزلو در مقام پدر معنوی روان‌شناسی انسانگرا به پیشرفت و گسترش آن بسیار کمک کرد.

جنبش روان‌شناسی انسانگرا بر تجربه هشیار، انگیزه‌های عالی انسان، آزادی اراده، خلاقیت فردی بیش‌ازپیش تأکید کرد. نگاهی به پیشینه روان‌شناسی انسانگرا حاکی از این مطلب است که زمینه‌های اصلی این جنبش سال‌ها پیش از آغاز رسمی آن مطرح شده است.

منادیان روان‌شناسی انسانگرا در گام نخست، به نقد آموزه‌های ? مکتب مطرح زمان خویش یعنی رفتارگرایی و روانکاوی پرداختند و آموزه‌های این دو مکتب را مغایر با ارزش و جایگاه واقعی انسان دانستند. آنان رفتارگرایی را رویکردی سطحی و تصنعی می‌دانستند که ماهیت انسان را در حد یک موش آزمایشگاهی کاهش داده است که هیچ اراده و اختیاری برای آن متصور نیست. از سوی دیگر رویکرد جبرگرایانه روانکاوی فروید در کنار بی‌تفاوتی به جایگاه مهم هشیاری موجب شد که روانکاوی فروید نیز از سوی روان‌شناسان انسانگرا طرد شود.

در واقع هدف اصلی روان‌شناسی انسانگرا احیای جنبه‌های مغفول ماهیت انسان بود که تاکنون درصدرتوجه نبود. چنین هدفی در اندیشه‌های ? روان‌شناس مشهور آبراهام مزلو و کارل‌راجرز نمایان شد.

بدون تردید روان‌شناسی انسانگرا بیش‌از هر کس دیگری مدیون اندیشه‌های پدر معنوی خویش، آبراهام مزلو است. مزلو که زاده بروکلین نیویورک بود دوران کودکی ناخوشایندی را سپری کرده بود. از یک‌سو پدر و مادر وی چندان در وضعیت روانی مناسبی به سر نمی‌بردند و به همین دلیل کمترین توجهی به مزلو کوچک نمی‌کردند و از سوی دیگر مزلو به دلیل اندام لاغر و بینی بزرگ همواره احساس حقارت می‌کرد.در واقع آنچه که به عنوان زیر بنای نظام روان‌شناسی آدلر به حساب می‌آید یعنی عقده حقارت، مصداق عینی‌اش را می‌توان در خود مزلو یافت. او برای جبران احساس حقارت خویش به ادامه تحصیل پرداخت و رشته روان‌شناسی را برگزید.

ابتدا وی یک رفتارگرای افراطی بود و به رویکرد مکانیستی و علوم طبیعی علاقه وافر داشت. اما این دلبستگی چندان دوام نیافت و حوادثی همچون جنگ جهانی دوم وی را متقاعد کرد که رفتارگرایی قادر به پاسخگویی مسائل بنیادین انسان نیست. در این میان وی تحت تأثیر اندیشه‌های آدلر، هورنای، کافکا، ورتایمر و روت بندکیت مردم‌شناس آمریکایی قرار گرفت و همین موجب رشد بذر اندیشه‌های روان‌شناسی انسانگرا در ذهن وی شد.

خود شکوفایی



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۶ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

تنفر از شغل، دشمن سلامتی است

پژوهش‌های صورت گرفته توسط پژوهشگران استرالیایی نشان می‌دهد، نارضایتی و تنفر شغلی، محیط کاری نامناسب و رئیس بداخلاق می‌توانند به اندازه بیکار بودن، سلامت روان افراد را تهدید کنند.

به گزارش ایسنا، تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران دانشگاه ملی استرالیا حاکیست: نارضایتی شغلی و شرایط کاری نامناسب مانند بیکاری فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

مشکلات محیط کار تنها به عوامل محیطی مانند شرایط ناسالم خلاصه نمی‌شود و عوامل روانی مانند نبود امنیت و رضایت شغلی یا داشتن رئیس بد خلق نیز می‌توانند سلامت روان فرد شاغل را مورد تهدید قرار دهد.

در این پژوهش وضعیت سلامت روان گروهی از افراد بیکار انگلیسی با افراد شاغل در محیط‌های مختلف «از لحاظ کیفیت روانی» مورد مقایسه قرار گرفت.

به گفته پروفسور «پیتر باتر ورث» نویسنده این پژوهش، وضعیت سلامت روان افراد شاغل که از کار خود رضایت ندارند، کاملا مشابه افراد بیکار است.

«باتر ورث» خاطرنشان می‌کند: تحقیقات ما نشان می‌دهد که تفاوت عمده‌ای بین اختلالات معمول روانی از جمله اضطراب و افسردگی در بین این دو گروه وجود ندارد و میزان بروز اختلالات در هر دو گروه از شیوع بسیار بالاتری به نسبت افراد با رضایت‌مندی شغلی برخوردار است.

پژوهش‌های قبلی نیز نشان داده است که نارضایتی شغلی حتی در ساعات غیر اداری باعث افزایش فشار خون فرد می‌شود.

پژوهش دیگری نیز که از سوی محققان کالج دانشگاهی لندن صورت گرفته است نشان می‌دهد، تلاش برای ارتقاء شغلی با احتمال بروز حمله قلبی همراه است.

منبع: سایت عصر ایران



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

زندگی کنیم مثل...............

اگر قبلا هم این متن را خوانده اید، پیشنهاد میکنم دوباره بخوانید و برای دوستانتان هم بفرستید، سپس آن را جایی در میل باکس تان نگهداری کنید که بتوانید هر چند روز یکبار دوباره و دوباره بخوانید، انرژی مثبت فوق العاده ای وارد ذهنتان میشود
سلامتی:

۱- مثل یک عاشق ،مشتاقانه بر زندگی بوسه بزنید.

۲- مثل یک معشوق به راحتی بر زندگی لبخند بزنید.

۳- مثل یک مومن واقعی بر خدا تکیه کنید.

1- آب فراوان فراوان بنوشید.

2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..

3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.

4- بااین 3 تا E زندگی کنید:

Energy

Enthusiasm (شورواشتیاق)

Empathy (دلسوزی و همدلی).

5- از ورزش کمک بگیرید.

6- بیشتر بازی کنید.

7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.

8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.

9- 7 ساعت بخوابید.

10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.
شخصیت:

11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.

12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.

13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.

14- خیلی خود را جدی نگیرید.

15- وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید.

16- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.

17- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.

18- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.

19- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...

20- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.

- بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

22- بیشتر بخندید و لبخند بزنید..

23- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد.

جامعه:

24- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.

25- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.

26- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.

27- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.

28- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.

29- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست.

30- زمان بیماری ،شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.

زندگی:

31- کارهای مثبت انجام دهید.

32- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.

33- عشق درمان‌گر هر چیزی است.

34- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.

35- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.

36- مطمئن باشید که بهترین هم می‌آید.

37- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از هستی تان شاکر باشید.

38- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.

آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین:

39- لطفا این موارد را به هر کسی که می شناسید، بفرستید.

کمک کنیم تا پیام های مثبت همیشه در جهان جاری بماند و بازتاب آن را در زندگیتان ببینید



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۴ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

انگیزه پیشرفت- مک کللند

ویژگیهای افراد دارای انگیزه پیشرفت

حداکثر عملکرد در تکالیف نسبتا چالش انگیز در افرادی با انگیزش پیشرفت بالا

افرادی که نیاز پیشرفت زیادی دارند در تکلیفی که به آنها گفته شده از نظر دشواری متوسط بهتر از افرادی که نیاز پیشرفت کمی دارند عمل می‌کنند. وی افراد با نیاز پیشرفت زیاد بهتر از افراد با نیاز پیشرفت کم در تکالیف آسان یا دشوار عمل نمی‌کنند و عملکرد در تکالیف نسبتا دشوار برای فرد با نیاز پیشرفت زیاد مشوق مثبتی را فراهم می‌سازد که فرد با نیاز پیشرفت کم آن را تجربه نمی‌کند. فرد با نیاز پیشرفت زیاد به دنبال چالش متوسط است زیرا این نوع چالش مهارت و تونایی وی را بهتر می‌آزماید. موفقیت از طریق مهارت خود شخص به فرد با نیاز پیشرفت زیاد این احساس را می‌دهد که کار وی خوب انجام شده است، احساس که اهمیت خاصی برای این افراد دارد.

پایداری در افراد با انگیزش پیشرفت بالا

افراد با نیاز پیشرفت زیاد نه تنها تکالیف نسبتا دشوار را ترجیح می‌دهند بلکه پایداری بیشتری نیز در این تکالیف دارند و پایداری کم در تکالیف آسان و دشوار افراد شدیدا پیشرفت‌گرا هنگام روبه رو شدن با شکست در تکالیف دشوار در مقایسه با افراد پیشرفت‌گرای کم پایداری زیادی نشان می‌دهند. افراد با نیاز پیشرفت زیاد عموما استقامت بیشتری دارند و تا مدت زمان بیشتری به کار خود ادامه می‌دهند.

رفتارهای بازرگانی در افرادی با انگیزش پیشرفت بالا

مک کللند که تحقیقات مفصلی روی انگیزش پیشرفت داشته است ارتباط نیرومندی را بین رفتارهای بازرگانی و انگیزه پیشرفت مشاهده کرده است. او دانشجویان را از نظر نیاز پیشرفت مورد بررسی قرار داد و انتخابهای شغلی آنها را 14 سال بعد پی گیری نمود. هر یک از شغلهای دانشجویان با عنوان بازرگانی دسته بندی شد. اکثر افرادی که که مشاغل بازرگانی داشتند در آزمون 14 سال قبل خود انگیزه پیشرفت بالایی نشان داده بودند.

زمینه اجتماعی انگیزه پیشرفتزمینه اجتماعی

هنگام توصیف انگیزه پیشرفت ضروری است که زمینه‌های اجتماعی آن توجه شود. هر فرد تلاش می‌کند به نحوی به وظائف مورد نظر خویش عمل کند ولی از آنجا که این امر در یک محیط اجتماعی اتفاق می‌افتد. مفاهیمی از قبیل تشریک مساعی ، رقابت ، تشکیل گروه ، اهداف گروه و پیشرفت گروهی نیز مطرح می‌شود. در میان آثار اجتماعی انگیزه پیشرفت می‌توان به آثار مثبت اجتماعی آن اشاره کرد که مورد توجه بیشتری قرار می‌گیرند. با توجه به اینکه بیشتر افراد جامعه موفقیت در انجام وظائف را یک هدف مثبت در نظر می‌گیرند و در این زمینه تلاش می‌کنند در نتیجه به آثار مثبتی از قبیل فزونی انتظار موفقیتهای بعدی غرور و صلاحیت بیشتر دست می‌یابند. بنابراین موفقیت دارای آثار مثبت اجتماعی است.

دستیابی به هدف مورد انتشار موجب تجلی موفقیت می‌گردد و در این صورت افراد نسبت به یکدیگر برخورد صمیمانه و خیر اندیشانه از خود نشان می‌دهند. در یکی از آزمایشاتی که در این زمینه انجام شد، محققان نتیجه گرفتند که افراد موفق نسبت به افراد ناموفق در زمینه کارهای اجتاعی و عام المنفعه و مددیاری آمادگی بیشتری از خود نشان می دهند. آنها معتقد بودند که بین موفقیت و گرایش به کارهای مردم پسند رابطه وجود دارد. نتیجه تحقیق دیگری نشان داد که وجود احساس موفقیت در افراد باعث می‌شود که آنها به شکلات دیگران بیشتر رسیدگی کنند.

تاثیر عدم موفقیت بر رفتار به درستی معلوم نیست ولی وقتی موفقیت سبب افزایش رفتار اجتماعی می‌شود، می‌توان تصور کرد که عدم موفقیت در بروز رفتارهای ضد اجتماعی موثر باشد. گاهی افرادی که موفق نمی‌شوند، سعی می‌کنند عزت نفس خویش را به صورت سطحی با رفتارهای بلند پروازنه بهبود بخشند. تاثیر عدم موفقیت به عواملی از قبیل زمینه‌های اجتماعی و موقعیت اجتماعی که فرد در آن موقعیت موفق نشده است، بستگی دارد.

روشهای اندازه گیری انگیزه پیشرفت

رایج‌ترین شیوه اندازه گیری انگیزه‌های پیشرفت آزمون TAT است که توسط "هنری مورای" ارائه شده است. TAT مجموعه‌ای ار تصاویر را به آزمودنی نشان می‌دهد و از او می‌خواهد تا داستانهای کوتاهی درباره وقایع نقاشی شده در هر تصویر بسازد. محتوا و موضوعی که فرد برای تصویر ارائه شده در قاب داستان ارائه می‌کند، می‌توانند بیانگر نیازها و انگیزه‌های پیشرفت باشند: مثلا ممکن است فردی برای یکی از تصاویر آزمودن TAT موضوع تلاش شخصی را برای راه یابی به دانشکده پزشکی ، دکتر شدن و کشف درمان برای یک بیماری لاعلاج را مطرح کند چنین محتوایی یک موضوع مربوط به انگیزه پیشرفت است.

علاوه بر آزمون TAT مقیاسهای دیگری نیز برای بررسی انگیزه پیشرفت مورد استفاده قرار گرفته‌اند که مقیاسهای خود سنجی رواج بیشتری پیدا کرده‌اند چون راحت‌تر قابل اجرا و نمره گذاری و تفسیر هستند. در این میان می‌توان به مقیاس pmt هرمنزو پرسشنامه انگیزش پیشرفت هلم دیچ و اسپنس اشاره کرد.

منبع : سایت رشد - شبکه ملی مدارس - http://daneshnameh.roshd.ir



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۳۸:۵۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)